فرقه های مختلف دین یهود (اسنیان)
فارسی 7667 نمایش |اسنیان
این فرقه علیه مالکیت خصوصی شوریدند و اندوختن زر و سیم را حرام کردند. افراد این فرقه هیچگونه مالکیت خصوصی نداشتند و به صورت جمعی زندگی می کردند. برای آنان دوست و بیگانه یکی بود و با همه برادر و برابر بودند. آنان در اغذیه و امتعه شریک بودند. آنان هرگونه سیستم اقتصادی- تجاری را که منجر به تکاثر و اشرافیت و زراندوزی می شد، ممنوع ساخته بودند. آنان به نظام برده داری عاصی بودند، و خود برده نداشتند و برده فروشی را حرام کرده بودند. آنان همچنین ساختن اسلحه و آلات جنگی را حرام کرده بودند. در حقیقت این فرقه در تحقق عدالت اهتمام فراوان داشته اند. مورخان یهودی از این فرقه با اعجاب و تحسین یاد کرده اند. اسنیان به ازدواج روی خوشی نشان نمی دادند. در روز چندین بار غسل می کردند و به این منظور حوضهای بزرگی ساخته بودند که در اکتشافات اخیر آنها را از زیر خاک بیرون آورده اند. هنگام طلوع فجر از خواب بر می خاستند و پس از عبادت تا ظهر به کار مشغول می شدند، سپس دست از کار می کشیدند و به طور دسته جمعی ناهار می خورند و همین طور شام آنان دسته جمعی بود.
روز شنبه به طور کلی از کار دست می کشیدند و عبارت و تفکر و مطالعه تورات می پرداختند. گفته می شود قبله آنان خورشید بود، نه معبد سلیمان و ظاهرا آن را از میتراپرستان گرفته بودند. سطح معلومات آنان در زمینه تفسیر و عرفان بالا بود و افرادشان نیز در حدود قرن اول میلادی 4000 نفر گزارش شده است که با در نظر گرفتن محدودیتهای عضوگیری در آن جامعه، عددی بزرگ به نظر می آید. به عقیده برخی دانشمندان، افکار این فرقه زیر بنای مسیحیت فعلی گردید. حتی ممکن است اعضای این فرقه همگی مسیحی شده باشند. گفته می شود یحیی بن زکریا (تعمید دهنده) نیز از آنان بوده است.
بیابان گردی آن حضرت به قول اناجیل (و نیز احادیث اسلامی) می تواند شاهدی بر این موضوع باشد. فلیسین شاله فرانسوی این فرقه را اشتراکی مذهب می داند که در قرن دوم ق. م حضور داشته و بنیان گذار آن را یوسف و فیلون یهودی معرفی می کند. این فرقه در عین حال عابد و زاهد و اهل ریاضت و انزوار بوده اند و نسبت به اجرای مراسم و احکام دین موسی سخت پابرجا بوده اند. آنها ترک دنیا کرده بودند و غالبا در کوهها و غارها به سر می بردند و کاری جز عبادت و زهد ورزی نداشتند. در زندگی اجتماعی به یک معاش جمعی قائل بودند و اموال خود را متعلق به عموم می دانستند. غسل تعمید نزد ایشان نشانه پاکی و توبه از گناه شمرده می شد و در میان آنان معمول بود. جان ناس می گوید: «اسن ها در اغلب نقاط فلسطین وجود داشته اند. این فرقه که از مردم جامعه دوری گزیده و تارک دنیا بودند، اوقات خود را به عبادت و انزوا و روزه و نماز گذرانیده و به انتظار ظهور حضرت مسیح نشسته بودند. آداب شریعت موسی را به جا آورده، از جنگ و جدال خودداری می کردند. مردم را به شکیبایی دعوت می کردند. این فرقه در قرن دوم ق. م. به ظهور رسیدند و به زراعت و صنعت امرار معاش می کرده اند. در زندگی اجتماعی نوعی روش اشتراکی داشتند. اموال خود را متعلق به عموم مردم می دانستند. این فرقه خود را فرزندان نور نام نهاده بودند و دیگران را فرزند ظلمت می دانستند که فرشته تاریکی بر آنان حکومت می کند. گویا عقاید این فرقه از عقاید زرتشتیان اقتباس شده بود. این فرقه در سال 68 میلادی در قتل عام یهودیان از بین رفتند.»
مشترکات و تفاوتهای اسنیان با فریسیان
ایسی ها، که نامشان احتمالا به معنای «شفابخش» است، مشترکات زیادی با یهودیت پروشی در زمینه هلاخا داشتند، اما در تفسیرشان از قوانین هلاخایی و به ویژه در تلقی خود از پاکی و ناپاکی شرعی سخت گیرتر از پروشی ها بودند. ایسی ها در پاره ای از مسائل عقیدتی با پروشی ها فرق داشتند; مثلا این متعصبان قمرانی خویشتن را «فرزندان نور» دانسته، معتقد بودند که در جهاد ماشیح، که به اعتقاد آنان قریب الوقوع بود، در مقابل اکثریت حاکم، یعنی «فرزندان تاریکی»، به جنگ برخواهند خاست. به نظر می رسد نگرش گروه های مختلف یهودی- مسیحی در فلسطین قرن های اول و دوم به دیدگاه عام پروشیان نزدیک بوده است.
تفاوت آنان با پروشیان در این ادعایشان بود که عیسی همان ماشیح است ولی پروشی ها آن را نمی پذیرفتند. اعتقاد به تجسد، یعنی اینکه عیسی فرزند خدا است و متجسد شده است، از جانب یهودی- مسیحیان اولیه در فلسطین مورد تأیید نبود و در نتیجه بر خلاف آنچه مقرر بود سال ها بعد به وقوع پیوندد، مانعی الهیاتی در روابط یهودیان و مسیحیان به شمار نمی آمد. مناسک یهودی- مسیحیان در اصل فریسی بود و ارتباطات شخصی تنگاتنگی بین یهودی- مسیحیان و پروشیان در دوران اولیه کلیسا که یهودی- مسیحی بود وجود داشت.
نوشته های حاخامی یاد کرده اند که چگونه الیعزر بن هیرکانوس از ربیان مهم قرن های اول و دوم، هلاخایی یهودی- مسیحی را از یک شاگرد عیسی آموخت و بدان مبتهج بود. اما سرانجام حاخام ها با بدعت گذار نامیدن آن فرقه و سوزاندن نوشته هایشان با آنان قطع رابطه کردند. حتی در نماز روزانه دعایی در طرد آنان قرار دادند. همزمان با گسترش مسیحیت غیر یهودی که با مسیحیت یهودی هم در تصوراتش نسبت به مناسک هلاخایی و هم در مسیحا شناسیش متفاوت بود، و با روی گرداندن مسیحیت یهودی از اورشلیم به عنوان مرکز مذهب نوپا، در دوران پس از خرابی معبد، به تدریج مسیحیان یهودی از صحنه ناپدید شدند. علاوه بر تنفری که ربی ها از مشاجره با گروه های فرقه گرا داشتند و به دنبال غیر قانونی شمردن گروه های یهودی- مسیحی، مواجهه مستقیم الهیاتی با مسیحیان را نیز منع کردند. اما در مقابل این اعتقاد مسیحیان غیر یهودی که خدا پسری دارد و یا مثلا کلیسا اسرائیل جدید است به مجادله بر می خاستند.
فرقه سامریان
نام سامریان از منطقه ای به نام سامره می آید که در زمان تجزیه سرزمین فلسطین پس از حضرت سلیمان (ع)، مرکز کشور اسرائیل بود. این فرقه پس از بازگشت از اسیری بابل پدید آمد و برخی معتقدند که نژاد آنان اسرائیلی نیست و احتمالا مخلوطی از اسرائیلی و آشوری است. این فرقه بسیار کوچک تنها پنج سفر تورات و کتاب یوشع را می پذیرد و 33 کتاب دیگر عهد عتیق را رد می کند. همچنین تورات این فرقه با تورات رایج اندکی اختلاف دارد و زبان سامری نیز با زبان عبری متفاوت است که البته این تفاوت اندک آن را از عبری بودن خارج نمی کند. سامریها به قداست کوه جرزیم در نزدیکی شهر نابلس اعتقاد دارند و آن را قبله خود می دانند و می گویند قبله حضرت موسی (ع) نیز همان بوده است، ولی حضرت داود (ع) از پیش خود، مکان معبد سلیمان (مسجدالاقصی) را قبله معرفی کرده است. این فرقه به مسائل مذهبی توجه مخصوصی دارد و مراسم ویژه ای انجام می دهد.
فرقه هرویان
این فرقه بیشتر رنگ سیاسی داشت که در فلسطین پیدا شدند. این گروه پیرو و هواخواه سلسله سلطنتی هرود بودند که در حدود شش سال ق. م در زمان اگستوس قیصر روم به ظهور رسیدند و با این که با فرهنگ روم و یونان دشمنی نداشتند، ولی می خواستند که سلطنت در ملت یهود برای همیشه باقی بماند.
فرقه قانویان
کلمه قانونی که در لغت به معنای غیور و متعصب است، بر گروهی اطلاق می شد که با شدت تمام با استیلای رومیها بر فلسطین مخالفت می کردند. آنان معمولا خنجری در زیر لباس خود مخفی می کردند و در فرصت مناسب هواخواهان رومیان را از پای در می آوردند. بیگانگان آنان را از فرقه های دیگر مشخص می کردند و خطر آنان را جدی می گرفتند. چنین به نظر می رسد که این عده از نظر سایر اعتقادات خود با فریسیان تفاوتی نداشتند.
فرقه زیلوت ها
این فرقه رنگ مذهبی داشت و در عین حال دارای گرایشهای سیاسی نیز بود. آنان با رومیان مخالف مطلق بودند و لذا همیشه با آنان در حال جنگ بودند. این فرقه با یونانیان اشغالگر نیز در ستیز بودند. این گروه غالبا از ساکنان نواحی شمالی شهر جلیل بودند و در حدود شش سال ق. م انتشاری عظیم یافتند. پیشوای این فرقه مردی به نام یهوای جلیل بود که چون رومیان خواستند قوم یهود را سرشماری کنند، علیه آنان قیام کرد. شورش آنان سرکوب شد، ولی فرقه زیلوت ها باقی ماند. این فرقه معتقد بود که تسلیم به حکومت رومیان بر خلاف ایمان به مشیت الهی می باشد و باید علیه آنان با شمشیر قیام کرد تا که حضرت مسیح ظهور کند و به قیامگران پاداش خیر دهد.
فرقه قرائون
این فرقه در سال 767 میلادی به وسیله مردی به نام عانان بن داود ساخته شد. قرائون طایفه ای از یهود هستند که جز به عهد عتیق اقرار ندارند و روایات شفاهی و تلمود را معتبر نمی دانند و تنها به تورات باور دارند. این فرقه را عبری قرائم گویند. ابوالفدا مورخ اسلامی این فرقه را به مجبره و مشبهه در اسلام تشبیه کرده است. عبدالکریم شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل در رابطه با این فرقه می گوید: «قرائیان یا قرائین یا قاریان از فرقه های کلامی قوم یهودند که در اسپانیا پیدا شدند. مؤسس این فرقه عانان بن داود بغدادی است که تحت تأثیر برخی از متکلمان اسلامی از نصوص و ظواهر کتب الحاقی دوره های بعد به ویژه تلمود عدول کرد. به عقیده او در مبادی نباید از حدود تورات تجاوز کرد و لذا به اصالت شک کرد. پیروانش در اسپانیا فراوان شدند. سعدیا بن یوسف این نهضت را تجدید کرد و آداب جدیدی ابداع نمود، از جمله روشن کردن شمع در شب و روز شنبه را منسوخ کرد، خوردن گوشت را مطلقا ممنوع ساخت، و مراجعه به طبیب را به قصد کسب درمان مکروه دانست، زیرا این یهوه است که شفابخش است. این فرقه دچار انشعاب شد و به چند فرقه تقسیم گردید.» گویا امروز عده بسیار اندکی از این فرقه در شوروی سابق زندگی می کنند.
فرقه دونمه
نام فرقه دونمه به ترکی استانبولی به معنای مبدل شده است و در بعضی اوقات به آنان شبتین می گویند که به شبتای صبی مؤسس گروهشان نسبت داده می شود. نامبرده به سال 1626 در شهر ازمیر (غرب ترکیه) به دنیا آمد و پس از مطالعه و بررسی الهیات و عرفان یهودی کم کم مدعی شد که مسیحای یهود است و برای نجات آنان آمده است. برخی یهودیان اروپا و ترکیه و خاورمیانه دعوتش را پذیرفتند و گروه بی شماری نزد او گرد آمدند. وی که خود را نخستین فرزند خدا می نامید، گفت در سال 1666 قیام خواهد کرد. وی قبل از رسیدن موعد مذکور به اورشلیم و قاهره رفت.
در آن ایام یهودیان از خوشحالی به جشن و شادی پرداختند و شعار می دادند: «زنده باد مسیح پادشاه» و «زنده باد سلطان صبی». شبتای صبی در سال 1666 به جای آنکه به اورشلیم مسافرت کند، به استانبول رفت و بلافاصله از طرف پادشاه عثمانی دستگیر شد و در روز 16 سپتامبر 1666 او را به حضور پادشاه آوردند و از او خواستند مسلمان شود. وی پس از پذیرفتن اسلام، نام خود را به محمد افندی تغییر داد و با یک بانوی مسلمان ازدواج کرد. وی همچنین بسیاری از پیروان خود را به پذیرش اسلام ترغیب نمود، ولی باز هم بسیاری از یهودیان او را مسیحا می دانستند. آنان در توجیه این مسأله می گفتند که تنها شبحی از شبتای مسلمان شده و خود او برای یافتن ده قبیله گم شده بنی اسرائیل به آسمان رفته است و به زودی ظهور خواهد کرد. یکی از فعالان این مرام می گفت: «همان گونه که موسی در کاخ فرعون پرورش یافت، لازم بود که مسیحا در کاخ سلطان عثمانی بماند تا بتواند نفوس گم گشته اسلام را نیز نجات دهد.»
شبتای صفت مسیحایی خویش را نگه داشت و مجاز بود به عنوان تبلیغ اسلام میان یهودیان، با آنان تماس بگیرد. وی فرقه ای پدید آورد که اعضای آن بی درنگ به رسم مسلمانان عمامه بر سر گذاشته، پیرو آداب اسلامی شدند و به بازگشت سریع شبتای به عنوان منجی حقیقی بنی اسرائیل امیدوار ماندند. مرگ وی به سال 1676 اتفاق افتاد و برادرش اتباع او را دور خود جمع کرد. پس از آن، اتباع این فرقه در ظاهر به سنن اسلامی و در باطن به سنن یهودی عمل می کردند. اکنون چند هزار نفر از آنان در ترکیه یافت می شوند.
فرقه عنانیه
منسوب به عنان بن داود ملقب به راس الجات است. بر خلاف فرقه های دیگر یهودی، این فرقه در روز شنبه و دیگر اعیاد از خوردن مرغ و ماهی و آهو و ملخ خودداری می کردند. این فرقه نبوت عیسی را تصدیق می نمودند و گفته های او را مخالف تورات نمی دانستند. آنان عیسی را از پیروان موسی می دانستند و معتقد بودند که او مردم را به تورات دعوت می کند. آنان صریحا اعتراف به نبوت عیسی نمی کردند. گروهی از این فرقه معتقد بودند که عیسی ادعای نبوت نکرده و نیز مدعی نبوده که شریعت او ناسخ دین موسی است، عیسی از اولیاء الله و عارف به تورات می باشد و انجیل وحی منزل نیست، بلکه سرگذشت عیسی است که توسط چهار نفر از یاران او تدوین شده است. قوم یهود به او ظلم کردند، چون که او را تکذیب نمودند و باعث قتل او شدند، حال آنکه در تورات نام مشیحا زیاد آمده است و او همین مسیح است. هر چند که تورات او را نبی یا رسول یا کسی که دارای شریعت خاصه ای است، معرفی نکرده است. لازم است بدانیم که در تورات نام مسیح نیامده، بلکه فارقلیطا آمده است.
فرقه کاتبان
این فرقه جنبه مذهبی ندارند. کاتبان کارشان نسخه برداری از کتاب مقدس بوده است. آنان با این کار تجارت می کردند. برخی از این گروه را رابی و اب می خواندند.
فرقه عیسویه
منسوب به عیسی بن یعقوب اصفهانی است. برخی گویند او عوقید الوهیم یعنی عبدالله بود که در زمان منصور عباسی می زیسته و در آن عصر دعوت خود را آغاز کرده است. گویا در عصر مروان حمار گروه فراوانی از یهود به پیروی از او قیام کردند. ابو عیسی یاران خود را در دایره ای قرار می داد و می گفت: «تا زمانی که در داخل این دایره باشید، سلاح دشمن در شما کارگر نیست.» ابوعیسی در شهر ری کشته شد و یاران او به هلاکت رسیدند. ابو عیسی بر این باور بود که پیامبر است و فرستاده حضرت مسیح است. او می گفت که عیسی دارای پنج رسول است که پس از او خواهند آمد. او مدعی بود که پروردگار با او سخن می گوید و به او فرمان داده که قوم بنی اسرائیل را از شر غاصبان و طاغیان نجات دهد. او معتقد بود که عیسی افضل اولاد آدم است و مقام او از همه انبیاء برتر است. او گوشت حیوان ذبح شده را تحریم کرد.
فرقه ربانیون
این فرقه را روحانیون یهود تشکیل دادند که کارشان ترجمه و تفسیر تورات و دیگر کتب مقدس یهود بود. آنان وظیفه داشتند در کنیسه مردم را موعظه کنند، لذا به آنان معلم نیز می گفتند.
فرقه تناسخیه
این فرقه قائل به تناسخ بودند. به گمان آنان در کتاب دانیال نبی آمده است که خداوند بخت نصر را مسخ کرده و به صورت هفت حیوان درنده درآورده تا او را بدین وسیله عذاب داده باشد.
فرقه راعیه
منسوب به یکی از یهودیان که دعاوی بزرگی داشت.
فرقه سامره
این فرقه از دیگر فرقه ها به آداب و احکام دین یهود متعبدتر است. اینان رسالت موسی و هارون و یوشع را قبول دارند و به دیگر رسولان ایمان ندارند. آنان در انتظار پیامبری هستند که تورات بشار ظهور او را داده است. فردی سامری ادعای نبوت کرد و مدعی بود که وی همان موعود تورات است. این فرد صد سال قبل از عیسی ظاهر شد.
فرقه دوستانیه
شاخه ای از فرقه سامره، معتقد به عذاب و عقاب در دنیا، که گناهکار در همین دنیا مجازات می شود.
فرقه کوستانیه
منشعب از فرقه سامره. این فرقه نیز عقایدی مشابه با فرقه دوستانیه داشت. بین این دو فرقه، اختلاف در احکام است. فرقه سامره کوهی در بیت المقدس (جبل نابلس) را قبله خود قرار داد. «خداوند به داود دستور داده بود که بیت المقدس را در جبل نابلس بنا کند، ولی داود در ایلنا بنا کرد و این بر خلاف امر پروردگار است. پس حضرت داود ظلم کرد.» این فرقه مدعی است که تورات اصلی به زبان آنان است. لغت این فرقه نزدیک به زبان عبری است. گویا از این فرقه 72 فرقه پیدا شده است. مورخان می گویند این فرقه از یهودیان سامره هستند که می گویند همین دنیا محل ثواب و عقاب است و دسته ای می گویند آخرت دار ثواب و عقاب است.
ابوریحان بیرونی می گوید: «قوم سامره از بابل به شام هجرت کردند. مذهبی این فرقه ترکیبی از دین یهود و دین مجوس است. اکثر آنها در فلسطین زندگی می کنند و کنیسه های آنان در همان حدود است.» برخی می گویند که این فرقه همان فرقه صدوقیان و فریسیان می باشند. یعنی دوستانیه فرقه صدوقیان و کوسانیه فرقه فریسیان است. ضبط اسم این فرقه در منابع مختلف است: سامریه، سمره، سامره، و...
فرقه مقاربه
به گمان آنان خداوند با رسولان خود توسط فرشته سخن می گفت. پروردگار نباید وصف شود. اوصاف خداوند، اوصاف فرشته است. خداوند برتر و بالاتر از آن است که به وصف درآید.
فرقه یورغانیه
منسوب به یورغان از همدان که برخی نام او را یهودا گفته اند. این مرد پیروان خود را به زهد و نماز فراوان دعوت کرد و از خوردن گوشت کلیه حیوانات بازداشت. او فشره میوه ها را ممنوع کرد. وی معتقد بود که تورات دارای ظاهر و باطن است و تأویل و تنزیل دارد. او از نظر تأویل با یهودیان دیگر اختلاف داشت. به تقدیر ثواب و عقاب قائل بود و در این عقیده مبالغه بسیار نشان می داد.
فرقه موشکاتیه
منشعب از فرقه مقاربه است. گروهی از این فرقه به نبوت پیامبر اسلام اعتراف نموده اند. آنان می گفتند: پیامبر اسلام بر همه مردم جهان مبعوث است و تنها بر قوم یهود رسالت ندارد. چرا که یهودیان دارای کتاب هستند. رهبر این گروه در قم به همراه یارانش کشته شد.
فرقه الکسائیه
فرقه ای از یهود که در حدود سال صد میلادی در ماوراء اردن ظاهر شدند. عقاید این فرقه تحت تأثیر ثنویت و تقدیس کواکب و فلسفه یونان بود. این فرقه دچار انشعاب شد.
از دیگر فرقه ها می توان سمپسی ها، ابیونیها، ماسبونی ها، اوسی ها، نزاریها، ناصورائی ها، همور و باتیست ها را نام برد.
مؤلف بیان الادیان به طور فشرده در رابطه با قوم یهود و مذاهب آنان چنین می گوید: ـیهودیان معتقدند که صانع جهان یکی است (اگر چه گروهی از آنان مشبه اند، و گروهی نیستند) و نبوت موسی و هارون و پیامبران سلف را ایمان داند و به نبوت پیامبران بعد از موسی نیز اعتقاد دارند. به نبوت عیسی و پیامبر اسلام ایمان ندارند. به تورات و زیور و کتب دیگر انبیاء بنی اسرائیل باور ندارند.»
منـابـع
حسین توفیقی- آشنایی با ادیان بزرگ- بخش یهودیت
عبدالله مبلغی آبادانی- تاریخ ادیان و مذاهب جهان- جلد 2
سایت رصد- مقاله فرقه هاى یهود
الیس ریوکین- مقاله فریسیان پارسایان یهود- ترجمه محمدجواد شمس- نشریه معارف- نشریه مرکز نشر دانشگاهی- دوره هیجدهم- شماره 3 آذر- اسفند 1380
عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- یهودیت- صفحه 207-210- انجمن معارف اسلامی ایران
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- صفحه 85-90- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1385
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها