آموزه آمرزیدگی در اندیشه نهضت اصلاح دینی (لوتر)

فارسی 3419 نمایش |

لوتر و شرح مشکلات خود با مسئله «عدالت خدا»

لوتر در سال 1545، یک سال پیش از مرگش، در ضمن مقدمه اى بر جلد نخست از مجموعه آثار خود به زبان لاتین توضیح داده است که چرا از کلیساى زمان خود جدا شد. این مقدمه، آشکارا با این هدف نگاشته شده است که خود را به خواننده اى معرفى کند که چه بسا نمى داند او چگونه آرام آرام به دیدگاه هاى افراطى و اصلاحى معتقد شد که نامش با آنها گره خورده است. لوتر در بخشى از این کتاب، که امروزه به «بخش زندگى نامه خودنوشت» معروف است، در پى آن است که خوانندگان را با اطلاعاتى اساسى درباره تحولات رسالت خود به عنوان یک اصلاحگر آشنا سازد. لوتر پس از بررسى پاره اى از مقدمات تاریخى، که در روایت او تا سال 1519 به درازا مى کشد، به شرح مشکلات شخصى خود با مسئله «عدالت خدا» مى پردازد و مى گوید: «من قطعا در پى آن بودم که پولس را با نامه او به رومیان بشناسم، اما هیچ چیز به اندازه این عبارت در فصل اول رساله به رومیان نتوانست مرا از این کار منصرف سازد: "در آن عدالت خدا مکشوف مى شود" (رومیان، 1: 17)، زیرا من از عبارت "عدالت خدا" متنفرم; عبارتى که آن چنان که به من آموخته بودند، به معناى عدالتى بود که خداوند بر اساس آن عادل است و گناهکاران غیر عادل را مجازات مى کند.
هر چند که زندگى من در لباس رهبانى، عارى از هر گونه سرزنش و ملامت بود، با این حال، خود را در محضر خدا، فردى گناهکار با وجدانى ناآسوده مى دانستم و نمى توانستم معتقد باشم که او را با کارهاى خود راضى کرده ام; زیرا واقعیت این است که من بیش از آن که خداى عادل را دوست داشته باشم، از او نفرت داشتم.... در فهم منظور پولس از این عبارت، مأیوس و سرخورده شده بودم. سرانجام، پس از آن که روز و شب به غور و تأمل درباره ربط کلمات "در آن عدالت خدا مکشوف مى شود از ایمان تا ایمان، چنان که مکتوب است که عادل به ایمان زیست خواهد نمود" پرداختم، کم کم به درک این مطلب نایل شدم که "عدالت خداوند" همان چیزى است که عادل به وسیله آن و با هدیه خداوند (ایمان) خواهد زیست و جمله "عدالت خدا مکشوف مى شود"، اشاره به عدالتى انفعالى دارد که بر اساس آن، خداوند مهربان ما را به وسیله ایمان مى آمرزد; چنان که مکتوب است که "عادل به ایمان زیست خواهد کرد." این موضوع، بى درنگ به من چنان احساسى داد که گویى بار دیگر به دنیا آمده ام یا گویى درهاى بهشت به رویم گشوده شده و من وارد آن شده ام. از آن پس، چهره کامل کتاب مقدس را در پرتو نور تازه اى مشاهده کردم... و هم اکنون عبارت "عدالت خداوند" را که روزى از آن نفرت داشتم، شیرین ترین عبارت مى دانم و بدان عشق مى ورزم و آن را ارج مى نهم; زیرا این عبارت پولس، راه ورود من به بهشت بود.»

تغییر برداشت لوتر از «عدالت خداوند»

لوتر در این عبارت مشهور، برداشتش از عبارت «عدالت خداوند» به شکلى اساسى تغییر یافته است; اما ماهیت این تغییر و تحول چیست؟ این تحول اساسى بسیار حائز اهمیت است. لوتر در آغاز، پیش شرط آمرزیدگى را فعل بشر و چیزى مى دانست که گناهکار پیش از نجات یافتن باید آن را انجام دهد. از آن جا که لوتر ضمن مطالعه آثار آگوستین بیش از پیش متقاعد شده بود که چنین کارى غیر ممکن است، عبارت «عدالت خداوند» را تنها به یک شکل مى توانست تفسیر کند و آن عدالت مجازات گر بود; اما او در متنى که نقل شد، شرح داده است که چگونه به معناى جدید آن عبارت دست یافت; عدالتى که خداوند آن را به گناهکاران مى دهد. به عبارت دیگر، خدا خود این پیش شرط را محقق مى کند و از سر شفقت و دلسوزى، هر آنچه را که براى نجات یافتن گناهکاران لازم است، به آنها مى دهد.
براى نشان دادن تفاوت میان این دو نگرش، شاید ذکر مثالى (که البته لوتر آن را به کار نبرده است) سودمند باشد: «فرض کنید که در زندان گرفتار شده اید و به شما پیشنهاد کرده اند که جریمه سنگینى بپردازید تا آزاد شوید. وعده نیز وعده اى جدى و واقعى است و به محض این که شما این پیش شرط را انجام دهید، عملى خواهد شد. پلاگیوس و با اندکى تفاوت گابریل بیل، این پیش فرض را (که سهم نخستین آن از آن لوتر است) پذیرفتند که شما این مبلغ پول را دارید; گرچه در جایى مخفى شده است. از آن جا که آزادى شما بسیار بیشتر از آن پول ارزش دارد، این پیشنهاد خوبى است و از این رو، شما جریمه را مى پردازید. پس تا هنگامى که شما منابع لازم را در اختیار دارید، هیچ مشکلى وجود ندارد. اما لوتر به شکلى روزافزون با آگوستین در این موضوع هم عقیده شد که بشر گناهکار فاقد این منابع است و هر دو این فرض را پذیرفتند که شما مبلغ لازم را در اختیار ندارید و بنابراین وعده آزادى، کمکى به وضعیت شما نمى کند. بنابراین، از نظر آگوستین و لوتر، بشارت کتاب مقدس این است که به شما مقدار پولى که براى خرید آزادیتان لازم است، داده شده است. به عبارت دیگر، پیش شرطى که شما بدان نیاز دارید، به وسیله شخص دیگرى انجام شده است.»

تأثیر دیدگاه آگوستین و پلاگیوس بر لوتر
بینش لوتر، آن گونه که در این زندگى نامه خود نوشت شرح مى دهد، این است که بنابر اصول مسیحیت، خدا قاضى خشنى نیست تا افراد را بر اساس شایستگى هایشان پاداش دهد، بلکه خداى مهربان و دلسوزى است که عدالت را همچون هدیه اى بر گناهکاران ارزانى مى دارد. مى توان گفت که لوتر در ابتدا، دیدگاهى تقریبا پلاگیوسى داشت که بعدها راه را براى پذیرش دیدگاهى بیشتر آگوستینى هموار کرد. به همین سبب کسانى که درباره لوتر به پژوهش پرداخته اند، بر کلماتى چون «نو» یا «کشف» علامت نقل قول گذاشته اند. اندیشه هاى لوتر شاید براى خود او تازگى داشت، اما کشف جدیدى در مسیحیت نبود. «کشف» لوتر در واقع، «کشف دوباره» یا «تصاحب دوباره» بینش ها و دیدگاه هاى آگوستین بود. البته این بدان معنا نیست که لوتر صرفا اندیشه آگوستین را مجددا عرضه نمود. لوتر عناصرى را ارائه کرد که آگوستین جرأت نداشت آنها را بر زبان بیاورد. به عنوان مثال، لوتر اصرار داشت عدالت الهى نقطه مقابل اندیشه هاى انسانى در باب عدالت است; درحالى که به نظر آگوستین، این دو مکمل یکدیگرند. اختلاف لوتر با کارلشتات نیز در این جا مهم است. کارلشتات تنها دیدگاه هاى آگوستین را (آن چنان که در آثار ضدپلاگیوسى او بیان شده) تکرار مى کرد، اما لوتر گاه آنها را «به گونه اى مبتکرانه، تفسیر مجدد» مى کرد. با این حال، چارچوب اساسیى که لوتر در آن کار مى کرد بى تردید آگوستینى بود; توبه حقیقى را باید نتیجه فیض دانست نه پیش شرط فیض.

زمان تحول اساسى لوتر

این تحول در چه زمانى روى داد؟ به نظر مى رسد این تحول اساسى که لوتر در سال 1545 آن را توصیف کرده، تقریبا در سال 1515 روى داده باشد. شاهد این مطلب نیز در رساله Dictata Super Psalterium) 1513-1515) و درس گفتارهاى او پیرامون کتاب رومیان (1515-1516) وجود دارد. بنا به دلایلى، شک و تردیدهاى گریزناپذیرى درباره این موضوع وجود دارد که از میان آنها، موارد زیر را مى توان به طور مشخص ذکر کرد. نخست آن که، بعید نیست که خاطره نویسى لوتر در سال 1545 از حوادث مربوط به دهه 1510 تا حدى آشفته باشد. زیرا به هرحال، لوتر هنگامى که این مطالب را مى نوشت، به سن پیرى رسیده بود و خاطرات آدم هایى که سنى از آنها گذشته است، همیشه قابل اعتماد نیست. این مطلب به ویژه محتمل است که لوتر نگرش هاى خود را در هم ادغام نموده، حوادثى را که در مدت زمانى طولانى رخ داده بوده، در زمان کمترى خلاصه کرده و درهم فشرده باشد.
دوم آن که، معلوم نیست که آیا معناى مدرک 1545 آن است که کشف لوتر درسال 1519 اتفاق افتاده یا این که در سال 1519 کامل شده است. عبارت لاتینى که لوتر به کار برده و در آن تفنن به خرج داده، مفید این معناست که او از یکى از فنون نوشتارى به نام «پس نگاه» استفاده کرده که مشابه تکنیکى است که در Mildred Pierce یا Brief Encounter به کار رفته است. به عبارت دیگر، لوتر در نقل حوادث تاریخى، خواننده را همراه با خود به سال 1519 مى برد و حوادث گذشته را یادآور مى شود، که یکى از آن رویدادها کشف او تحت عنوان «عدالت خداوند» است. لوتر شناسان تقریبا همه بر این باورند که الهیات لوتر در باب نجات، در سال 1515 تا حدى دستخوش تغییرات اساسى شد. لوتر در اکتبر سال 1517 مواد 95 گانه خود را اعلام کرد; اما پیش از آن نیز دیدگاه هاى مشابهى داشت که بر اساس آن مى توانست برنامه اصلاحى خود را استوار سازد. مهمترین این دیدگاه ها، آموزه «آمرزیدگى تنها به وسیله ایمان» بود.

ماهیت ایمان آمرزشگر

لوتر با این مطلب که «علت ناآگاهى بعضى از مردم از این که ایمان به تنهایى آمرزش گر است، این است که آنها نمى دانند ایمان چیست»، توجه ما را به ضرورت انجام تحقیقى دقیق تر درباره واژه «ایمان» که ظاهرى ساده و غلط انداز دارد، معطوف کرد. مى توان گفت سه نکته در اندیشه لوتر درباره ایمان، اهمیت ویژه اى در آموزه او در باب آمرزیدگى داشت. نویسندگان بعدى همانند کالون نکات یاد شده را مورد توجه قرار داده، آن را بسط و گسترش دادند و بر سهم اساسى لوتر در تحولات مربوط به تفکر اصلاحى در این مرحله صحه گذاردند. این سه نکته عبارتند از:

1. ایمان امرى شخصى است، نه امرى صرفا تاریخى
نخست آن که، ایمان تنها معرفتى تاریخى نیست. لوتر معتقد بود ایمانى که ناشى از اعتماد تاریخى به اناجیل باشد، ایمانى نیست که آمرزش گر باشد. ممکن است گناهکاران کاملا به جزئیات و تفاصیل تاریخى اناجیل اعتماد ورزند; اما این حقایق به خودى خود، براى نیل به ایمان اصیل مسیحى کافى نیست. ایمان آمرزش گر، ایمانى است که توأم با اعتقاد و اطمینان به این باشد که مسیح براى ما زاده شده; یعنى براى یکایک ما زاده شده و عمل نجات را در حق ما به انجام رسانده است. چنان که لوتر مى گوید: «بارها درباره دو نوع متفاوت ایمان، لب به سخن گشودم. نوع اول شبیه به این است که شما به درستى این مطلب معتقد شوید که مسیح همان شخصى است که در اناجیل، توصیف و از او تمجید شده است; اما باور نداشته باشید که او متعلق به شماست و در شک و تردید باشید که آیا مى توانید آن را از او دریافت کنید یا نه. و چنین تصور کنید که "آرى، او همان است، اما براى کسان دیگرى چون پطرس، پولس و مردمان دیندار و قدیس. اما آیا او براى من هم هست؟ آیا ممکن است من هم با اطمینان، انتظار داشته باشم که همانند قدیسان، هر چیزى را از او دریافت کنم؟" همان گونه که ملاحظه مى کنید این ایمان سودى ندارد. این ایمان هیچ چیزى از مسیح دریافت نمى کند و بهره اى از او ندارد. این ایمان موجب شادمانى و عشق از طرف مسیح یا عشق به مسیح نمى شود. این ایمان، ایمانى است که منسوب به مسیح است، اما ایمان به مسیح نیست.... تنها ایمانى که شایسته و سزاوار نام ایمان مسیحى است، باور کامل به این نکته است که مسیح با آن اوصاف، مخصوص پطرس و قدیسان نیست; بلکه براى تو نیز هست. در واقع، براى تو بیش از هر کس دیگرى است.»

2. ایمان ناظر به اعتماد به وعده هاى خداست.
دومین نکته آن است که ایمان عبارت است از اعتماد. مفهوم اعتماد در تلقى و برداشت نهضت اصلاح دینى از ایمان، مفهومى بارز و چشمگیر است; همان گونه که لوتر آن را به دریانوردى تشبیه کرده است و مى گوید: «همه چیز بستگى به ایمان دارد. کسى که ایمان ندارد، همانند کسى است که باید دریا را پشت سر نهد، اما چنان مرعوب و هراسان است که در هیچ کشتى اى احساس امنیت و آرامش نمى کند. او همواره در جاى خود ایستاده است و هرگز نجات نمى یابد; زیرا اصلا پا در کشتى ننهاده و از دریا عبور نکرده است.» ایمان تنها این نیست که باور داشته باشى که چیزى حقیقت دارد; بلکه ایمان یعنى آمادگى براى عمل کردن بر طبق آن باور و تکیه کردن بر آن. ایمان (با توجه به تشبیه لوتر) تنها این نیست که باور کنى که کشتى وجود دارد، بلکه عبارت است از قدم نهادن در آن و خود را بدان سپردن.
اما سؤال این جاست که اعتماد به چه چیزى را از ما خواسته اند؟ آیا حقیقتا از ما خواسته اند که به ایمان، ایمان داشته باشیم؟ این پرسش را مى توان به بیان دقیق ترى، این گونه بیان کرد: اعتماد به چه کسى را از ما خواسته اند؟ لوتر براى این پرسش، پاسخ صریح و روشنى دارد و آن این که، ایمان همان آمادگى براى اعتماد به وعده هاى خداوند و نیز اعتماد به صداقت و خوش عهدى خدایى است که چنان وعده هایى داده است: «تمام کسانى که در صدد اعتراف به گناهان خود هستند، لازم است که تنها و به طور کامل به مشفقانه ترین وعده خداوند اعتماد کنند. به بیان دیگر، آنان باید باید مطمئن باشند که آن کسى که وعده مغفرت و بخشش به همه کسانى داده که به گناه خود اعتراف مى کنند، با نهایت خوش عهدى به وعده خود جامه عمل خواهد پوشاند. ما باید به خود ببالیم و فخر و مباهات کنیم، نه به خاطر آن که به گناهان خود اعتراف کرده ایم، بلکه بدان جهت که خداوند وعده داده است که معترفان به گناه را ببخشاید. به عبارت دیگر، ما نباید به ارجمندى یا بسندگى اعتراف خود مباهات کنیم (زیرا چنین چیزى وجود خارجى ندارد)، بلکه باید به درستى و مسلم بودن وعده هاى خدا افتخار کنیم.»
قوت ایمان دقیقا به اندازه قوت کسى است که بدو اعتقاد و اعتماد داریم. فایده ایمان بر شور و شوقى که به وسیله آن اعتقاد مى ورزیم مبتنى نیست، بلکه بر اعتماد به کسى استوار است که بدو اعتقاد داریم. این از عظمت و شکوه ایمان ما نیست، بلکه ازعظمت و شکوه خداوند سرچشمه مى گیرد. چنان که لوتر مى گوید: «حتى اگر ایمان من ضعیف باشد، من دقیقا مانند دیگران، همان گنج و همان مسیح را در اختیار دارم; تفاوتى وجود ندارد.... این موضوع همانند دو نفرى است که هر یک، صد گیلدر در اختیار دارند. ممکن است یکى از آنها پول خود را در درون کیسه اى کاغذى بگذارد و آن را جابه جا کند، و دیگرى همین کار را با صندوقى آهنین انجام دهد. اما گذشته از این تفاوت ها، هردو گنج مشابهى را در اختیار دارند. از این رو، صرف نظر از قوت یا ضعف ایمان شما و من، مسیح شما و من، یک مسیح و از یک سنخ است.»
محتواى ایمان بسیار مهمتر از شدت و شور آن است. اعتماد و اعتقاد مشتاقانه به کسى که شایسته آن نیست، چه سودى دارد؟ یک ذره ایمان به کسى که در مجموع، قابل اطمینان است، بى اندازه ارزش دارد. با این حال، اعتماد کردن رفتار و نگرشى نیست که به ندرت روى دهد. از دیدگاه لوتر، ایمان چشم اندازى قابل اعتماد و غیر قابل انحراف به زندگى، و شکل همیشگى اعتقاد راسخ به قابل اعتماد بودن وعده هاى خداوند است.

3. ایمان موجب اتحاد مؤمنان با مسیح مى شود.
نکته سوم این که، ایمان موجب یگانگى و اتحاد مؤمن با مسیح مى شود. این اصل را لوتر در اثرى به نام آزادى فرد مسیحى که در سال 1520 منتشر شد، به وضوح بیان کرد: «ایمان میان روح و مسیح اتحاد برقرار مى کند; همان گونه که عروس با داماد پیوند برقرار مى کند. و همچنان که پولس به ما آموخته، به واسطه همین سر (عظیم)، مسیح و روح، یک جسم مى شوند (افسسیان 5/32ـ31) اگر آنها یک جسمند و ازدواج نیز امرى واقعى است، در واقع، این کامل ترین ازدواج هاست. ازدواج هاى بشرى همگى جلوه هاى ضعیف این یگانه ازدواج واقعى هستند. لازمه این مطلب آن است که آنها هرچه دارند، مشترک باشد; چه خیر و چه شر. از این رو، شخص مؤمن باید به هر چیزى که عیسى دارد، فخر و مباهات کند; گرچه از مال او باشد و هر چیزى که مؤمن دارد، مسیح مدعى آن است. خوب است بنگریم که این چه مى کند و چگونه به ما سود مى رساند. مسیح سرشار از فیض، زندگى و نجات است و روح بشر آکنده از گناه، مرگ، لعنت و عذاب است. حال، بگذار تا ایمان به میان آنها پاى نهد. در این صورت، گناه،مرگ و عذاب ازآن مسیح خواهد شد و فیض، زندگى و نجات از آن فرد مؤمن.»

ایمان از نظر لوتر

از این رو، پذیرفتن مجموعه اى فشرده از عقاید، ایمان محسوب نمى شود; بلکه ایمان (چنان که لوتر توصیف کرده) «حلقه ازدواجى» است که به تعهد متقابل و وحدت میان عیسى و شخص مؤمن اشاره مى کند. ایمان، پاسخ تمام وجود مؤمن به خداست; پاسخى که موجب حضور واقعى شخص مسیح در مؤمن مى شود. فیلیپ ملانشتون، یکى از همکاران لوتر در ویتنبرگ، مى نویسد: «شناختن مسیح همان شناخت مزایاى اوست.» ایمان، هم مسیح را در دسترس شخص مؤمن قرار مى دهد و هم فواید و مزایاى او چون مغفرت، آمرزیدگى و امید را. کالون این موضوع را با وضوح خاصى چنین بیان کرده است: «مسیح با پیوند دادن ما به جسم خود، ما را نه تنها در مزایاى خویش، بلکه در خودش نیز شریک کرده است.» کالون بر این نکته اصرار مى ورزید که مسیح را «نمى توان صرفا با فکر کردن و تصور نمودن قبول کرد; زیرا وعده ها او را بدین گونه معرفى نکرده اند که او کسى است که ما با صرف بینش و معرفت خود به او پى مى بریم; بلکه او کسى معرفى شده است که ما ضمن ارتباط صمیمى و واقعى از او بهره مى بریم.»
از این رو، آموزه «آمرزیدگى به وسیله ایمان» بدان معنا نیست که شخص گناهکار به خاطر ایمان و بدان علت که معتقد گشته است، آمرزیده مى شود; هر چند، لوتر در ابتدا دقیقا به چنین چیزى اعتقاد داشت. بر اساس این دیدگاه، ایمان عمل یا تلاش بشرى و پیش شرط آمرزیدگى است. بر عکس، کشف لوتر مستلزم پذیرش این مطلب بود که خداوند هر آنچه را که براى آمرزیدگى لازم است، فراهم مى آورد و گناهکار تنها باید آن را دریافت کند. در آمرزیدگى، خداوند فاعل و عامل است و افراد بشر قابل.

آمرزیدگى به وسیله فیض و در چارچوب ایمان

عبارت «آمرزیدگى به وسیله فیض و در چارچوب ایمان» با وضوح بیشترى معناى این آموزه را مى رساند، که اساس آمرزیدگى گناهکاران، فیض خداست که در ضمن ایمان به دست مى آید. شاید بتوان عنوان نسبتا پر پیچ و خم کتاب هاینریش بولینگر را درباره این موضوع، که در سال 1554 منتشر شد، بیانى جامع (هر چند غیر شیوا) از اندیشه هاى لوتر دانست: فیض خداست که ما را به خاطر مسیح و در چارچوب ایمان صرف حتى بدون انجام کارهاى نیک نجات مى دهد; هرچند در این حال، ایمان به وسیله کارهاى نیک فزونى مى یابد. خدا هدیه مى کند و مى دهد و مردان و زنان دریافت کرده، مسرور و شادمان مى شوند. آموزه آمرزیدگى تنها به وسیله ایمان، تأیید این مطلب است که خداوند هر آنچه را که براى نجات لازم است، انجام مى دهد; حتى ایمان نیز هدیه الهى است، نه عمل بشرى; خداوند خود پیش شرط آمرزیدگى را فراهم مى کند. از این رو، همان گونه که ملاحظه کردیم، «عدالت خداوند» عدالتى نیست که به داورى بپردازد (صرف نظر از این که ما پیش شرط آمرزیدگى را فراهم آوریم یا نه) بلکه عدالتى است که به ما اعطا شده; به گونه اى که ما به واسطه آن مى توانیم آن پیش شرط را به دست آوریم.

اعمال نیک نتایج طبیعى آمرزیدگى
بسیارى از منتقدان لوتر، این دیدگاه او را دیدگاهى موهن دانستند. برداشت آنها از این دیدگاه آن بود که خداوند از اخلاقیات بیزار است و فرصتى براى انجام کارهاى نیک ندارد. به لوتر نیز برچسب «ضد شریعت» زده شد و منظور از آن، کسی بود که برای شریعت در حیات دینی جایگاهی قائل نیست. شاید کلمه هرج و مرج طلب نیز تا حدودى، ما را در رساندن این معنا کمک کند. در واقع، لوتر به روشنى بیان مى داشت که کارهاى نیک علت نجات نیستند، بلکه نتیجه آن هستند; و این نکته اى است که از عنوان کتاب بولینگر مى توان با اندکى سختى و دشوارى فهمید. به عبارت دیگر، لوتر اعمال نیک را نتایج طبیعى آمرزیدگى مى دانست، نه علت آن. لوتر خود را ویران کننده اخلاق نمى دانست، بلکه تنها کسى مى دانست که اخلاق را در جایگاه شایسته آن قرار داده است. فرد مؤمن اعمال نیک را به منظور تشکر از خداوند، به خاطر آمرزش خویش انجام مى دهد، نه این که بخواهد خداوند را از ابتدا، به عفو کردن خود ناگزیر سازد.

 

منـابـع

آلیستر مک گراث- مقدمه ای بر تفکر نهضت اصلاح دینی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1382

آلیستر مک گراث- درسنامه الهیات مسیحی- مترجم بهروز حدادی- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- 1384

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد