فلسفه و کلام مسیحی (معاد و رستاخیز)

فارسی 3239 نمایش |

ارزش زمان و حیات براى مسیحیان در گرو ارزش ابدیت است. اگر ابدیتى در کار نباشد، زمان بى معناست. این واقعیت که طبیعت محل و ماده فعالیت الهى و نمایش دهنده تصویر خدا در طبیعت است، طببیعت و زمان را در نظر خدا و انسان به صورت خیرى ذاتى ترسیم مى کند. "و خدا هرچه ساخته بود، دید و همانا بسیار نیکو بود" (سفر پیدایش، 1:31). به علاوه، حلول خدا در شخص مسیح در لحظه بى نظیرى از تاریخ، زمان را نجات داد و آن را به نفع انسان هدایت کرد. پس زمان و امور زمانى از نظر مسیحیان نیکو هستند و باید آنها را دوست داشت، همان طور که خدا آنها را دوست دارد. در واقع، زندگى با ایمان و محبت، زندگى در زمان، اما جاودانه است. با این حال، بینشى که ایمان را به کمال مى رساند، فراتر از زمان است، تحقق امید و ادراک کامل محبت فراتر از زمانند. سرانجام، انسان باید به امید رسیدن به ابدیت زندگى کند. همچنین زمان، صحنه ابتلاى انسان و آزمون شایستگى هاى او براى رسیدن به ابدیت است. انسان به واسطه شایستگى نجات بخشى بى حد و حصر مسیح، ابدیت خود را در زمان به دست مى آورد. "وضعیت تحصیلى" را بعد از تعیین وضع امتحان معین مى کنند. "امر اخروى" باید حتى از امور دنیوى واقعى تر باشد. بنابراین موضوع این مقاله اسکتولوژی (Eschatology) است که مرکب از دو کلمه یونانی به معنای کلام درباره آخرت (آخرت شناسی) یعنی اموری که به آینده روح، پایان جهان، آمدن دوباره مسیح، رستاخیز، داوری، پاداش بهشتی عادلان و عذاب ابدی شریران مربوط است. این امر مهمی است که باید در آن تأمل کرد. چراکه جامعه مسیحی و کلیسا نه در این دنیا بلکه در جهان آینده که با مرگ و آمدن دوباره مسیح و رستاخیز و داوری شروع می شود، به کمال مطلوب می رسند. روز داوری نهایی، رستاخیز مردگان در روز واپسین و همچنین سرنوشت بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال افراد اجزاء اصلی آخرت شناسی مسیحی را تشکیل می دهند.

رستاخیز مسیحی در تعالیم کتاب مقدس
در تعالیم کتاب مقدس، عیسی (ع) در روز جمعه در مکانی بنام جلجتا مصلوب گردیده و جان باخته است. او را در قبری که از سنگ تراشیده شده بود گذاشته، سنگی بر قبر غلطانیدند. در صبح یکشنبه وقت طلوع آفتاب مریم مجدلیه که به دست عیسی (ع) هدایت یافته بود و مریم مادر، یعقوب، برای تدهین وی با هنوط بر سر قبر آمدند، اما قبر را خالی یافتند. عیسی (ع) از قبر برخاسته و دوباره زنده گشته بود و پس از اندک زمانی به آسمان صعود کرده، به دست راست خداوند نشست. در الهیات مسیحی ایمان به عیسی مسیح به عنوان پسر خدا تماما به مساله رستاخیز جسمانی او بستگی دارد پولس می گوید: هرگاه مسیح برنخاسته است، ایمان شما باطل شد و شما تاکنون در گناهان خود هستید. این آموزه از تعالیم اساسی کتاب مقدس و مورد تاکید رسولان و پولس می باشد و در اجرای نجات نقش مهمی دارد. «لازم بود از مرگ برخیزد تا بتواند ایمان داران را با روح القدس تعمید دهد». «لازم بود از مرگ برخیزد تا بتواند پادشاه و نجات دهنده باشد و بتواند به اسرائیل توبه و آمرزش گناهان بدهد». در بیان این آموزه توجه به چند نکته لازم است:
1- رستاخیز مسیح، واقعی و جسمانی بود. از این رو این فرضیه که مسیح (ع) در واقع نمرد، بلکه بیهوش شد و باد سرد و بوی عطریات کفن او باعث شد که به هوش آید، انحراف از تعلیمات کتاب مقدس است. او واقعا مرد و واقعا برخاست. «متالهین لیبرال و نو ارتدکس، واقعیت های گزارش شده در کتاب مقدس را انکار کرده اند. یکی از عقایدی که در میان اینگونه محققان رواج دارد، این است که او پس از مرگ از حیاتی مستمر و ابدی برخوردار گردید، نه اینکه یک رستاخیز جسمانی داشته است». لکن کتاب مقدس تعلیم می دهد که رستاخیز مسیح جسمانی بود. علاوه بر آنکه داوود (ع) پیشگویی کرد که بدن مسیح فساد را نخواهد دید، پس از رستاخیز توسط شاگردان شناخته شد و حتی جای میخ ها را در بدن او مشاهده کردند.
2- این رستاخیز بی نظیر بود. چون در این زندگی نوین (پس از رستاخیز) مرگ بر او هیچ گونه تسلطی نداشت و بدن وی از برخی جهات با حالت سابق متفاوت شده بود. در معرض فساد قرار نمی گرفت، می توانست از درهای بسته عبور کند و به خواب و خوراک محتاج نبود و از نظر تغییر مکان و فاصله محدودیت نداشت. در برخی آیات کتاب مقدس به نتایج حاصل از رستاخیز مسیح (ع) اشاره شده است. مسیح به وسیله برخاستن از مرگ، اکنون شفاعت کننده و حافظ قوم خود شده است و بوسیله رستاخیز مسیح ما می توانیم نجاتی را درک کنیم که مسیح از طریق توبه و بخشش و تولد تازه و روح القدس ارزانی می دارد. در فرآیند نجات، کار مسیح برای نجات ما، محدود به مرگ او نیست، بلکه شامل رستاخیز، صعود و نشستن به دست راست خدا هم می باشد. عهد جدید تعلیم می دهد که مسیح بعد از رستاخیز به آسمان صعود فرمود.صعود وی به آسمان هم با همین بدن جسمانی بوده است و شاگردان هم بر این منظره شاهد بوده اند.پس از این صعود، مسیح (ع) به دست راست خدای پدر نشسته است. در نشستن مسیح (ع) به دست راست خدا انتصاب او به عنوان راس بدن یعنی کلیسا هم وجود دارد. وی اکنون کارهای کلیسا را رهبری و به عنوان رئیس کاهنان خدمت می کند و در حال حاضر فرشتگان و ریاست ها و قدرت ها همه تابع او هستند. او اکنون نه فقط در آسمان است، بلکه روحا در همه جا حاضر است، بدین طریق باید مورد پرستش تمام انسان ها قرار گیرد.

ماهیت مرگ در کلام مسیحی
در مسیحیت واژه ى «مرگ» یا «موت» در سه معنا به کار مى رود: یکى مرگ جسمانى و یا انفصال نفس از بدن، در این حال روح فانى نمى گردد، ولى چون رابطه اش با بدن قطع شده، وضع آن تغییر مى کند. دیگرى مرگ روحانى، که وضع روح انسان قبل از نجات و مردن در خطا و گناه است و سوم مرگ دوباره است که نفس ابدى از حضور خدا منع گردیده به محکومیت و مجازات ابدى محکوم و به جهنم برده مى شود. به گفته ى عهد قدیم، انسان ها اعم از نیک و بد، پس از مرگ به «هاویه» منتقل مى شوند: یعقوب منتظر بود که در «هاویه» نزد فرزند خود یوسف برود. ولى در عهد جدید آمده است، انسان ها پس از مرگ به «عالم اموات» مى روند. که هر دو یک معنا را مى رسانند. از مطالعه ى کتاب مقدس چنین نتیجه مى گیریم که مرگ نابودى نیست، بلکه انتقال است و پس از مرگ، زندگى روح و حیات همراه با شعور و آگاهى ادامه خواهد یافت.

مرگ در نظر آیین کاتولیک
همه انسان ها در لحظه آخر و لحظه مرگ قرار مى گیرند. این لحظه حتى براى مسیحیان مؤمن لحظه ترسناکى است، چون لحظه اى است که انسان ها آنچه را دوست دارند رها مى کنند، شایستگى ها پایان مى یابد و عفو تبدیل به عدالت مى شود، آن لحظه مى تواند مهم ترین لحظه آزمون زندگى بزرگ ترین قدیس باشد که آزمون هایى بى پایان دارد. به همین دلیل، کاتولیک ها مدام تشویق مى شوند تا درباره لحظه مرگ خویش تأمل کنند و بى وقفه "مرگى سعادتمند" را طلب کنند. زندگى نیکو به معناى واقعى، نوعى آمادگى براى مرگى نیکوست.

مرگ از نظر قدیس آمبروس
ما مى دانیم که نفس بدن را حفظ مى کند و مى دانیم که نفس با رها بودن از موانع بدن، چیزهایى را به وضوح مشاهده مى کند که قبلا هنگامى که همراه بدن بود نمى توانست مشاهده کند. نگذار نفس من با گناه بمیرد، نگذار گناه را در خود راه دهد، بلکه بگذار در جان عدالت بمیرد تا به عدالت خود برسد، زیرا کسى که در مسیح بمیرد در فیض او شریک مى شود. بنابراین، مرگ مایه وحشت نیست، نه براى نیازمندان تلخ است، نه براى اغنیا، نه براى پیران نامهربان است، نه نشانه ترسویى شجاعان، نه براى مؤمنان جاودانه است و نه براى خردمندان غیرمنتظره، زیرا چه بسیار کسانى که تنها با آوازه مرگ خویش زندگى خود را تقدس بخشیده اند. با مرگ شهدا از دین دفاع شده است، ایمان پیشرفت کرده است، کلیسا تقویت شده است، مرگ مغلوب شده است. از این رو، ما مرگ کسانى را گرامى مى داریم که از زندگى آنان غافلیم. از این رو، داود از پیشگویى جدایى نفس خویش شادى کرد، با این بیان "موت مقدسان خداوند در نظر وى گرانبهاست" (مزامیر، 115: 15). او مرگ را بهتر از زندگى مى دانست. اما چرا باید گفته مى شد که با مرگ یک نفر جهان نجات یافت؟ زیرا مسیح آنچه را مى خواست داشت و نیازى به مردن نداشت، بلکه او فکر نمى کرد که مرگ به عنوان این که چیزى ترسناک است، امرى باشد که باید از آن اجتناب کرد. او نمى توانست با چیزى بهتر از مرگ ما را نجات دهد، زیرا مرگ او حیات همه ماست. ما با نشانه مرگ او نشان شده ایم، وقتى که دعا مى کنیم، مرگ او را نشان مى دهیم، وقتى قربانى تقدیم مى داریم، مرگ او را اعلام مى داریم، زیرا مرگ او پیروزى است، مرگ او رمز و راز ماست، مرگ او در هر سال شکوه جهان را تکرار مى کند. چه چیزى درباره مرگ او باید بگوییم، چون با این الگوى الهى ثابت مى کنیم که مرگ فقط جاودانگى یافت و خدا خود را نجات داد.

حیات پس از مرگ در فلسفه و کلام مسیحی
مسیحیت به بقاء روح و بنابراین به زندگی پس از مرگ نیز معتقد است. از آنجا که روح آدمی فناناپذیر است، مرگ پایان نهائی و کامل حیات انسان نیست. زندگی پس از مرگ هم وجود دارد که عناصر اصلی آن عبارتند از روز داوری، رستاخیز مردگان و انتقال افراد به بهشت یا دوزخ بر طبق اعمال نیک یا بد آنها بر روی زمین. بنابراین توصیف مسیحیت از زندگی پس از مرگ اساسا با تبیین یهودیت یا اسلام یا حتی دین زرتشتی تفاوت ندارد. اما جزئیات این مسأله یکسان نیست. هنگامی که جسم آدمی با مرگ نابود می شود، روح باقی می ماند و زمانی که عالم به پایان نهایی خود می رسد، رستاخیز مردگان روی می دهد. در این رستاخیز، ارواح تمام انسانها با بدنهای آنها متحد شده، افراد انسانی دوباره با تمام ویژگی های خود زنده می شوند. اینکه دقیقا چه زمانی پایان دنیا و در پی آن رستاخیز مردگان فرا می رسد تنها برای خداوند معلوم است و به خواست و اراده او بستگی دارد؛ اما کتاب مقدس اشاره می کند که پایان نهائی با ظهور دوباره عیسی به عنوان داور اعمال همه انسان ها و تعلیم جهانی انجیل به وسیله او بعد از گرویدن کامل یهودیان به آیین مسیحیت و وقوع رویدادهای خارق العاده و غیرعادی در طبیعت روی می دهد. آخر دنیا، نشان دهنده فرا رسیدن روز نهائی داوری خواهد بود. در روز داوری همه ارواح با اجساد خود متحد شده، در برابر خداوند برای ارزیابی اعمالی که در طول زندگی زمینی شان انجام داده اند، حاضر می شوند. کسانی که اعمالشان بر طبق تعالیم عیسی بوده به بهشت و کسانی که بی تقوا و گناهکار بوده اند به دوزخ فرستاده می شوند. دوزخ مکان کیفر ابدی و جایگاه جدایی دائمی از خداوند است، در حالی که بهشت مکان یا وضع و حالت سعادت آمیز از طریق قرب و نزدیکی به اوست. مسیحیت در پاسخ به این سؤال که «چه چیزی در دوره میانی، یعنی در طی دوره میان مرگ فرد و روز داوری بر روح فرد عارض می شود و ارواح در طول این مدت کجا آرمیده اند؟» به دو نوع داوری معتقد است: داوری خاص و داوری عام. داوری عام، داوری نهائی است که در پایان جهان واقع می شود و درباره همه انسان ها صورت می گیرد. اما قبل از آن، داوری خاص وجود دارد، یعنی داوری در مورد فرد خاص که بلافاصله پس از مرگ جسمانی او انجام می گیرد. این تصور وجود دارد که اگر کسی در راه عشق به خدا و همنوعان خود بمیرد، از گناهان خود پاک شده، بی درنگ به بهشت می رسد و همچنین روح انسانی که زندگی گناه آلودی داشته و آن را در سرپیچی از خداوند به سر کرده، سریعا به دوزخ فرستاده می شود. آن ارواحی که گرچه به گناه آلوده شده اند، اما خالصانه توبه و اظهار ندامت کرده اند، در ابتدا برای پاک شدن به برزخ و سپس به بهشت فرستاده می شوند. بر طبق آیین کاتولیک هر انسانى هنگام مرگ بر اساس شایستگى هاى خود داورى مى شود. زمان کسب شایستگى گذشت، هرکسى یا دوست خدا و یا دشمن اوست و بدین صورت، در ابدیت باقى مى ماند. بنابراین، اگر افراد نادم در محبت خدا (یعنى در فیض تقدس بخش)، از دنیا بروند، قبل از این که با کارهاى شایسته گناهان و تقصیرات خود را جبران کنند جان هایشان بعد از مرگ با آتش برزخ پاک مى شود و نفوس کسانى که بعد از تعمید هیچ لکه گناهى بر خود ندارند و نفوسى که هرچند آلوده اند، پاک شده اند، خواه همراه با بدن یا بعد از جدایى از بدن، چنان که قبلا بیان کردیم این نفوس مستقیما به بهشت مى روند و آشکارا خدا را در سه شخص الهى نظاره مى کنند و بنابراین، نفوس کسانى که با گناه کبیره از دنیا مى روند مستقیما وارد جهنم مى شوند.
(ادامه دارد....).

منـابـع

سید محمد ادیب آل على- مسیحیت- انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم

کدرنات تیواری- دین شناسی تطبیقی- ترجمه دکتر مرضیه (لوئیز) شنکایی- صفحه 170-165 و صفحه 192-190

عبدالرحیم سلیمانی اردستانی- درآمدی بر الاهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت- قم- موسسه فرهنگی طه- بهار 1382- صفحه 216-197

هنری تیسن- الاهیات مسیحی- ترجمه ط.میکائیلیان- تهران- انتشارات حیات ابدی

جواد قاسمی قمی- مقاله فرجام‌ شناسی مسیحی به روایت پروتستان

جورج برانتل- آیین کاتولیک- مترجم حسن قنبری- مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1381

محمدرضا زیبایى نژاد- مسیحیت شناسى مقایسه اى- سروش 1384

محمدرضا زیبایى نژاد- درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت- انتشارات اشراق- قم 137

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد