خاستگاه ها و نحوه رشد تفکر و الهیات یهودی (دیدگاه ابن میمون)
فارسی 5351 نمایش |اندیشه های سعدیا گائون
جریان اصلى تفکر فلسفى یهودیت، در جهان اسلام و در میان یهودیانى شروع شد که با آثار فلسفى یونانیان از طریق ترجمه هاى عربى آنها آشنا شدند. در همان حال که الهیات اسلامى تأثیرات یونانیان را جذب مى کرد متفکران یهود که تا آن زمان در چارچوبى اگادایى باقى مانده بودند شروع به گسترش دادن افق هاى الهیاتى خویش کردند. اولین فیلسوف الهیدان عمده یهودى سعدیا گائون (852-942) بود که بر خلاف فیلون در آثار و روش های فکری یهودیت تلمودی تبحر کامل داشت. سعدیا علاوه بر نوشته های الهیاتی، در باب موضوعات مورد علاقه ربیان نیز مطالب بسیار زیادی نوشته است، او در مقام رئیس مدرسه سورا در بابل از موقعیت بلندپایه اى برخوردار بود.
اقدامات سعدیا گائون در زمینه الهیات
سعدیا اقدامات جسورانه خویش در زمینه الهیات را با این ادعا شروع کرد که دین یهود و تحقیقات فلسفى دو راه اند اما روى سوى یک هدف دارند و اگر چه از طریق تأملات فلسفى نیز به حقیقت مى توان رسید اما براى افرادى که ذهنیت فلسفى ندارند سنت دینى از ضروریات است. از این روى، اثر عمده فلسفى او، کتاب عقاید و آراء، تعالیم یهودى را به روشى عقلى عرضه مى کند و آنها را از پیرایه هاى اگادایى شان در آورده، تبیین منسجم و نظام وار بدان ها داده است. از لحن جدلى بسیارى از مباحث سعدیا چنین به نظر مى آید که هدف اصلى و اولیه او در مقام یک الهیدان دفاع از یهودیت در مقابل مدعیات مسیحیت و اسلام، و نیز دفاع از سنت مخصوص یهودیت حاخامى در قبال جنبش هاى فرقه گراى درون یهودیت بوده است.
فرقه قرائیم
شقاق فرقه اى عمده اى که یهودیت را در دوره اى که سعدیا قلم مى زند تهدید مى کرد از جانب فرقه قرائیم بود. این جدایی در سال 767 و زمانی آغاز شد که پس از آنکه در میان جماعت یهود بابل مباحثی در باب رهبری و مقام ریاست یهودیان آواره در گرفته بود. نامزد بازنده این قضیه، عانان بن داوید از یهودیت حاخامى انشعاب کرد. او فرقه اى به وجود آورد که بعدها به یهودیت قرائیمى مشهور شد. این نام در عبرى به معناى «اصحاب کتاب (مقدس)» است. عانان افرادى از گروه هاى فرقه گراى کوچک را که در مخالفت با تفسیر تلمودى کتاب مقدس با او اشتراک نظر داشتند به خویشتن جذب کرد. عانانیان، و نهضت قرائیم که از آنان به وجود آمد، در فهم متن کتاب مقدس بیشتر از یهودیت حاخامى از روش لفظ گرا بهره مى گرفتند و در بسیارى از اعمال دینى خویش سخت گیرتر بودند.
دلایل روش هاى سنت حاخامى در تفسیر کتاب مقدس
سعدیا نه تنها با این مشکل مواجه بود که نشان دهد تعالیم یهودى در باب ذات خدا و سرشت انسان نسبت به نظریه هاى مسیحى و اسلامى مربوط به این موضوعات بهتر و برتر است بلکه نیز مى بایست دلایل روش هاى سنت حاخامى در تفسیر کتاب مقدس را خاطر نشان سازد. سعدیا فقط به دفاع از یهودیت حاخامى در مقابل انتقادات قرائیان اکتفا نمى کند بلکه حمله به آموزه هاى قرائى در مواردى که از سنت تلمود فاصله مى گیرند نیز در دستور کار او قرار دارد. مثلا وى اعتقاد به تناسخ ارواح را که چه بسا عانان یا کسانى از قرائى ها از آن دفاع کرده بودند به بحث کشیده، نشان مى دهد که نه عقل و نه کتاب مقدس بر آن دلیل قانع کننده اى ارائه نمى دهند. اما على رغم انکارهاى سعدیا آن عقیده از پایه هاى عرفان یهودى قرون وسطا شد.
اندیشه تعارض میان شناخت فلسفى و تعالیم سنتى
نکات تازه اى که بتوان آنها را دررشد فلسفه محض سهیم دانست بسیار کم درآثار سعدیا یافت مى شوند. اما شاهکار آثار سعدیا، که به الهیات یهودى پرداخته است، یک دستاورد علمى مهم است. او تحقیق عقلى را بدیل وحى و سنت در جستجوى حقیقت دینى معرفى مى کند و اگرچه معتقد است که هیچ گونه تعارضى میان آنها نیست ولى در واقع وى سنت یهودى را تفسیرى تازه کرده تا آن را با تحلیل عقلى هماهنگ گرداند. بذر اندیشه تعارض میان شناخت فلسفى و تعالیم سنتى، که الهیدانان مشهور یهودى قرن هاى بعد از آن را به خود مشغول داشت، به دست سعدیا پاشیده شد. اما سرانجام سعدیا جاى خویش را به متفکرانى عالى مقام تر سپرد و در جلوه آنان از فروغ افتاد. با این حال کتابش در میان متدینان یهود که فلسفه را در کل لعن و طرد مى کردند طرفداران بسیار داشت.
اسطوره خبرگى سعدیا در جادوى قبالایى
اسطوره خبرگى سعدیا در جادوى قبالایى، که مشهور است وى به مدد آن گولم یا آدمى مصنوعى خلق کرده است، شهرت اورا افزایش داد. این افسانه گویا از آنجا ناشى شده است که یکى از شروح کتاب عرفانى سفر یصیرا را به او نسبت داده اند. اما شرح اصلى خود سعدیا بر این کتاب از سنخى بسیار متفاوت است. در قرن سیزدهم در اوج مشاجرات مربوط به مجاز دانستن یهودیان در مطالعه و استفاده از فلسفه بیگانگان براى صورت بندى الهیات یهودى، شمارى از متفکران از سعدیا و تلاش هاى پیشگامانه وى به شدت انتقاد مى کردند و حتى یکى از تلمودیان که معمولا وسعت مشرب نشان مى داد ادعا کرد که متدینان نباید از اندیشه هاى کتاب عقاید و آراء پیروى کنند، زیرا آن مسائل براى یهودیت پذیرفتنى نیستند.
اندیشه های یهودا لوى
با ظهور کتاب کوزرى اثر یهودا لوى تحول جدیدی در نیمه نخست قرن دوازدهم بوجود آمد. لوی (قبل از 1075 تا 1141 ) بیش از هر چیز به سبب شعر عبری خود شهرت دارد چرا که شماری از اشعار دینی او به نمازنامه یهودی راه یافته است. گوشه حافظه ها نیز منزلگه برخی از سرودهای مذهبی مشهورتر او شده که سرشار از اشتیاق به بازگشت یهودیان به صیون است. در اساطیر یهود آمده که لوى خود چگونه سرزمین مادرى اش اسپانیا را ترک مى گوید و پس از سرگردانى هاى زیاد به سرزمین مقدس راه مى برد. وى در ورود به اورشلیم به خاک مى افتد تا زمینى را که موضوع آرزوهاى شاعرانه اش بود ببوسد اما لگدکوب اسب یک سوار عرب مى شود و مى میرد. اما در حقیقت به نظر نمى رسد لوى به سرزمین موعود رسیده باشد بلکه در مصر و در بین راه صیون محبوبش جان داده است. اثر الاهیاتى لوى، کوزرى، در اصل به زبان عربى نوشته شد و عنوان کتاب الحجة و الدلیل فى نصر الدین الذلیل را بر خود داشت. کتاب به شکل گفتگوهایى است میان نمایندگان چند دین مختلف و در حضور پادشاه خزرها. خزریان مردمان ترک زبانى بودند ساکن ناحیه ولگا قفقاز، و خانواده هاى سرشناسى از آنان در قرن هشتم به یهودیت گرویده بودند. شاه مى خواهد بفهمد که دین حقیقى کدامیک است و بیشتر کتاب لوى سرگرم دیدگاه هاى حکیم یهودى و پاسخ هاى او به پرسش هاى شاه مى شود.
هلوی و دفاع از سنت گرایى یهودى
برخلاف آثار پیشین الهیات یهودى، کوزرى تلاشى براى ترکیب و تلفیق یهودیت با فلسفه یونانیان نیست بلکه به عکس، کتابى است که به دفاع از سنت گرایى یهودى بر مى خیزد و بر فلسفه حمله مى برد. در گفتگوى لوى شاه خزر کم کم مى فهمد که هم مسیحیت و هم اسلام مبتنى بر یهودیت اند و در نتیجه تصمیم به بررسى و تحقیق در دین مادر مى گیرد. حکیم یهودى، که لوى آراى کلامى خویش در باب موجودیت یهود را در دهان او مى گذارد، براى شاه توضیح مى دهد که بصیرت هاى دینى نه تنها با حقایق ناشى از تأملات فلسفى تفاوت دارد بلکه نسبت به آنها برتر نیز هست. شناخت خدا تنها مى تواند از طریق نبوت به دست آید و نبوت هدیه اى است که اختصاص به قوم اسرائیل دارد و مجاهدات انسانى صرف را راهى بدان علم نیست. تجربه دینى آدمى را به قلمروى وارد مى کند که وراى دسترس فلسفه است. فلسفه معتبر است اما حوزه عمل آن محدود است. تردیدى نیست که دین اسرائیل به عنوان یک دین اصیل ناشى از وحى نبوت است زیرا ظهور خدا در سینا توسط توده هاى اسرائیلى جمع شده در آن کوه گواهى شده است. ادعایى مانند این نه از جانب مسیحیان و نه از جانب اسلام نمى تواند صورت گیرد و بنابراین تعالیم و اعمال یهودیت براى آنکه پیام موثق نبوت شمرده شود از دیگر ادیان استحقاق بیشترى دارد.
تفوق سنت یهودى بر فلسفه
خصیصه جدلى کوزرى پوشیده نیست، چرا که مى خواهد نشان دهد که نه تنها یهودیت نسبت به دو دین هم نوع آن، مسیحیت و اسلام، برتر است بلکه نسبت به مسلک قرائیم و الاهیات مبتنى بر فلسفه نیز تفوق دارد. لوى به خوبى مى داند که اگر روزى به فلسفه اجازه داده شود تا بر اساس آموزه هاى خاص خود پیش رود سنت یهودى در خطر خواهد افتاد; زیرا در این صورت وحى عاقبت جاى خود را به عقل مى دهد و احکام تورا وجوب و الزام خود را از دست خواهند داد. از این رو، وى از استدلال فلسفى براى نشان دادن عدم انسجام و ناسازوارى خود فلسفه بهره مى گیرد و مى خواهد از منزلت آن به عنوان تهدیدى براى یهودیت سنتى بکاهد. اصرار لوى بر محدودیت هاى فلسفه و بى نظیرى دین اسرائیل نمونه و نمودارى از بسیارى از مباحث الهیاتى محافظه کارانه یهودیان از قرون وسطا تا عهد حاضر است. الیا، گائون ویلنا و بزرگ ترین تلمودى قرن هجدهم، که گرچه از مطالعات غیر دینى به دلیل کمک به فهم تلمود دفاع مى کرد و در عین حال کاملا مخالف فلسفه بود، در مورد لوى گفته است: کوزرى مقدس و پاکیزه است؛ اصول اساسى دین اسرائیل و تورا بر آن تکیه مى زند.
اندیشه های موسى بن میمون
على رغم تلاش یهودا لوى براى نشان دادن بى فایدگى فلسفه براى تفکر دینى یهود، قرن دوازدهم شاهد اوج گرفتن گرایش به فلسفه هاى قرون وسطایى از جانب یهودیان بود. ارسطوگرایى بیشترین نفوذ را بر الهیات یهود پیدا کرد و ابن میمون از مخلوط کردن جریان هاى اگاداى حاخامى و مکتب مشائى یونان، کتاب دلالة الحائرین را آفرید. این اثر درخشان ترین نمونه از تلاش هاى عالمان براى به وجود آوردن سنتزى عبرى یونانى است. موسى بن میمون (1136ـ1204) که معمولا با نام ابن میمون یا رامبام از او یاد مى شود فقط به عنوان شخصیت بارز متفکران یهودى قرون وسطا مطرح نیست بلکه عالمى تلمودى است که با تدوین کتاب هلاخایى میشنه تورا (یا یاد حزاقا) سهمى بزرگ، و یا به قولى بزرگ ترین سهم را در تحقیقات حوزه شریعت و حقوق یهودى داشته است.
رابطه فلسفه و دین یهود از نظر ابن میمون
به نظر ابن میمون تحقیق فلسفى بخش جدایى ناپذیر دین یهودى است. او فصل هاى آغازین مجمع القوانین شرعى خویش را، و در واقع بخش اعظم کتاب اول آن مجموعه را، به مسائل ایمان و اعتقاد اختصاص مى دهد. اگرچه وى کوشیده است تا در یاد (که اغلب براى اختصار، مجمع القوانین او را با این نام مى خوانند)، براى خواننده عامى و غیر عالم خود با زبان ساده سخن گوید اما بخش هاى الاهیاتى یاد، فشار زیادى به ذهن مى آورد و سطح خاصى از دانایى و نکته سنجى را مى طلبد. اشتمال این مجموعه بر الاهیاتى داراى گرایش هاى فلسفى، تأثیر عمیقى بر اندیشه یهودى پس از ابن میمون گذاشت و احتمالا این تأثیر بیش از تأثیر خود کتاب دلالة الحائرین بود. نسل هاى متعددى از تلمودیانى که فهمى اندک از فلسفه یونان داشتند و دل بستگى اى به آن نشان نمى دادند از آن مجموعه فقهى به طور گسترده استفاده کرده اند. حتى آن متعصبان تلمودى اى که از تعالیم به وضوح فلسفى یاد اجتناب داشتند نتوانستند نکات فلسفى اى که ابن میمون در خلال بحث خود از موضوعات دینى صرف مطرح کرده بود نادیده انگارند؛ همچنین اگر کسى به خوبى بر تفکر ارسطویى واقف باشد تصوراتى را که مبناى نظم و نحوه ارائه شریعت یهودى در آن کتاب است به وضوح خواهد دید.
تلقى خاص از اوصاف جسمانى خدا
ابن میمون معتقد بود یهودیتى که پرتو تأملات فلسفى بر آن نتابد ممکن است عقاید بدعت آمیز بدان راه یابد. به همین سبب وى تلقى خاصى از اوصاف جسمانى خدا که در سرتاسر کتاب مقدس و تلمود پراکنده اند داشت و آنها را با چشم صنعت بیانى تشبیه (خدا به انسان)، مى دید. ابن میمون در مجموعه هلاخائى خود «آن کس را که مى گوید یک خداوند وجود دارد، اما خدایى که جسم است و مى توان اوصاف اجسام را به او داد» از زمره بدعت گذاران مى شمارد.بنابراین باید حداقلى از آگاهى فلسفى را داشته باشیم تا به عقاید الحادى دست نیازیم، به ویژه که این عقاید ازتفسیر لفظ گراى خود سنت هم مى توانند ناشى شوند. یکى ازسخت گیرترین ناقدان ابن میمون، تلمودى عارف، ربى اوراهام اهل پاسکوئیه (حدود 1125ـ1198)، وى را به خاطر این نگرش مواخذه مى کند و درباره حکم مذکور چنین اظهار مى دارد: «چرا او چنین شخصى را بدعت گذار مى نامد؟! مگر نه اینکه برخى مردان بزرگ تر و بهتر از او، به خاطر فهم هاى متفاوتشان از کتاب مقدس، و بلکه بر اساس دریافتشان از کلمات اگادا، که مى توانند گیج کننده باشند، نیز به همین راه رفته اند». ربى اوراهام با این ادعاى ابن میمون که خدا در واقع غیر جسمانى است مخالف نیست بلکه از دیندارى رایج و متداول که دیدگاهى ساده لوحانه درباره خدا دارد در مقابل خرده گیرى الاهى دانان روشنفکرى که ذهنى فلسفى دارند به دفاع برخاسته است.
لزوم تفسیر فلسفى یهودیت از نظر ابن میمون
کتاب فلسفى دلالة الحائرین که هم سنگ مهم ترین کتاب سعدیا است، به زبان عربى و نزدیک اواخر حیات ابن میمون، در حدود سال 1190 نوشته شد. در آن زمان او در مصر زندگى مى کرد، چرا که به خاطر آزار و تعقیبى که از جانب جنبش مسلمانان متعصب در اسپانیا متوجه یهودیان مى شد بدانجا گریخته بود. همان گونه که از عنوان کتاب پیدا است مقصود از آن تلاش براى کمک به آن دسته از یهودیان، و از جمله شاگردان خود ابن میمون، است که از تعالیم فلسفه یونانى سردرگم شده بودند و نمى دانستند چگونه آنها را با یهودیت وفق دهند. نباید گمان کرد که ابن میمون تفسیر فلسفى یهودیت را خود از آن رو لازم مى دید که مى توانست مثلا نوعى تمرین دفاعیه نویسى باشد و یا روشنفکران پریشان فکر را به پناهگاه امنى برساند. ممکن است این نیازها مشوق او براى نوشتن دلالة الحائرین بوده باشد، اما به هر حال او در آن کتاب به بیان دیدگاه هاى پخته و سنجیده اى که در باب الاهیات یهود داشته مى پردازد و قاطعانه اظهار مى دارد که بدون فلسفه نمى توان تعالیم یهودیت را به سطح کاملا خودآگاه ضمیر معتقدان وارد کرد.
اعتقاد ورزى به یهودیت از نظر ابن میمون
اعتقاد ورزى به یهودیت بدون آنکه فرد اعتقاداتش را مورد وارسى و تحقیق قرار دهد از نظر ابن میمون اعتقادى صرفا ظاهرى و بى روح است. در اواخر دلالة الحائرین وى براى نشان دادن این نکته صحنه اى به تصویر مى کشد: شاهزاده اى است که در قلعه اى زندگى مى کند و زیردستان بسیار دارد. کسانى نیز وجود دارند که در داخل قلمرو شاهزاده زندگى نمى کنند. اینها انسانهایى اند که دینى ندارند و از زندگى حیوان مانندى برخوردارند. گروه دوم در مملکت وى زندگى مى کنند اما به قلعه پشت کرده اند. اینان مردمانى اند که عقاید دینى دروغینى دارند. گروه سوم در جستوجوى قلعه اند اما هنوز دیوارهاى آن را حتى ندیده اند. اینها توده هاى جاهل یهودند که مع الوصف، احکام را مراعات مى کنند. گروه چهارم به قلعه رسیده اند اما برگرد دیوارها و در طلب درب ورودى آن سرگردانند. آنان یهودیانى هستند که حکایات سنتى یهودى را آموخته اند و عقاید و اعمال صحیح را پذیرفته اند اما هرگز دین و ایمان خویش را به لحاظ فلسفى در بررسى و کاوش نگرفته اند. فقط گروه پنجم اند که به محوطه قلعه وارد مى شوند، و اینان همان یهودیانى اند که در مبانى فلسفى اعتقاد دینى خویش مداقه مى کنند.
انتقاد محافظه کاران ضد فلسفه به دیدگاه ابن میمون
این تصویر یا تمثیل، تلمودیان سنتى و محافظه کار را برآشفت؛ زیرا آنان در آن تصویر ظاهرا بیرون قلمرو خدا قرار مى گرفتند و به نظر مى رسید نتوانند در ورودى را پیدا کنند. ظاهرا این تمثیل تعالیم ارسطو را بر تعالیم معنوى حکیمان یهود برترى داده است. برخى منکرند که ابن میمون والامقام به خود اجازه داده و عبارات مناقشه برانگیز پیش گفته را نوشته باشد. دیگرانى نیز مى گویند که اگر وى چنان کرده باشد باید آن عبارات را حذف کرد. فقرات بسیار دیگرى نیز از کتاب دلالة الحائرین از جانب محافظه کاران ضد فلسفه با انتقادات شدید مواجه بوده اند.
دیدگاه ابن میمون در مورد آموزه خلقت
براى مثال، ابن میمون گویا کاملا راضى است که تعالیم ربیان و حتى تعالیم کتاب مقدس به منظور هماهنگى با حقایق عقلى تفسیر دوباره شوند. وى درباره آموزه خلقت آورده است: «نمى توان صرفا بدین دلیل که تورا مى گوید جهان خلق شده است از دیدگاه ازلى بودن جهان احتراز کرد؛ زیرا آیاتى که مخلوقیت جهان را مى آموزند بیشتر از آیاتى که جسمانى بودن خدا را تعلیم مى کنند نیستند. راه تفسیر برما بسته نیست؛ استفاده از این روش درتبیین خلقت جهان ممنوع هم نشده است. همان گونه که در مورد نفى جسمانیت از خدا عمل کرده ایم مى توانستیم این آیات را نیز توجیه کنیم». ابن میمون بحث خویش را از یک نظریه فلسفى در باب خلقت استنتاج مى کند: «از آنجا که این نظریه با اساس دین یهود تناقضى ندارد. تفسیر دیگرى از کتاب مقدس بر اساس این دیدگاه ممکن است. اما البته امر ثابت شده اى نیست». از مطلب بالا پیداست که ابن میمون تمایل دارد در محدوده هاى خاصى، یعنى در آن حیطه اى که اصول و اساس اعتقاد یهودى معین کرده است بگذارد تا یافته هاى تحقیقات فلسفى خود را بر تفسیرهاى او از متون یهودى تحمیل کنند. برخى از منتقدان فلسفه ستیز ابن میمون این امر را تقریبا در حکم توهین به مقدسات به شمار آورده اند.
تلاش جهت پیدا کردن مبنایى عقلانى و تاریخى برای میصواها یا فرمان هاى تورا
خصیصه دیگر آن کتاب که غیر قابل پذیرش مى نمود و حتى برخى از رقیبان ابن میمون که همدلى بیشترى با او نشان مى دادند نیز با آن مخالف بودند، تلاشى بود که در آن کتاب صورت مى گرفت تا براى میصواها یا فرمان هاى تورا مبنایى عقلانى و تاریخى پیدا کند. به نظر ابن میمون میصواها سه هدف اساسى داشتند: الف) تأمین ثبات اجتماعى؛ ب) بیشتر کردن پیشرفت اخلاقى افراد؛ ج) تلقین عقاید دینى صحیح که آدمى را به شناخت خدا رهنمون مى شود. در حالى که هدف از آن دسته دستورهاى که اخلاقى بودن آنها واضح تر است دو امر نخست است، دستوراتى که آیینى ترند هدف سوم را مد نظر دارند.
(ادامه دارد...).
منـابـع
آلن آنترمن- باورها و آیین های یهودی- مترجم رضا فرزین- ناشر مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب- تاریخ نشر 1385
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها