نامه اعمال (اعمال طوقی بر گردن)

فارسی 2805 نمایش |

مقصود از کتابى که در قیامت براى افراد انسان بیرون آورده مى شود
کتاب اعمال هر شخصی مثل طوق بسته شده به گردنش پیچیده شده است. در روز قیامت از گردنش باز می شود و نزد وى حاضر می گردد و آنچه انسان در مدت عمر دنیویش عمل نموده و در آن ثابت گردیده و تمامش احصاء و شماره شده و چیزى از آن واگذار نگردیده پس خطاب به وى می رسد که بخوان نامه عملت را: «و کل إنسان ألزمناه طئره فى عنقه و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقئه منشورا؛ و عمل هر انسانى را براى همیشه ملازم او نموده ایم، و روز قیامت نوشته اى را [که کتاب عمل اوست ] براى او بیرون مى آوریم که آن را پیش رویش گشوده مى بیند.» (اسراء/ 13) نتیجه کردار انسان را طوق گردن او ساختن نشانه آن است که عمل هر کسی همواره همراه اوست و از او جداشدنی نیست؛ زیرا گردن انسان زنده در هر حال از او جدا نخواهد بود. بر خلاف اندام هایی مانند دست و پا.
در قیامت همه کرده ها شفاف و بی پرده ظاهر خواهد شد، گرچه از ادراک انسان پنهان بوده و از آن غفلت ورزیده است. از این رو گفته می شود نامه کردارت را بخوان و خودت قضا و حکم کن. بدیهی است وقتی انسان با عقل و شعور زندگی نامه خود را ببیند و هیچ جای انکار و ابهامی در آن نیابد، همه ی کرده ها را بر عهده می گیرد و داوری می کند. افزون بر این که، جوارح آدمی نیز گواهی می دهند و صحنه ی قیامت نیز صحنه اقامه حق و عدالت است. امام باقر (ع) می فرماید: «خیر و شر انسان با خود انسان است و هرگز از او جدا نمی شود، تا زمانی که نامه ی کردارش به دستش برسد.» در حدیث دیگر آمده: «کردارش به گونه ای شفاف به خاطرش می رسد که گویی هم اکنون انجام داده است.»
مقصود از کتابى که در قیامت براى افراد انسان بیرون آورده مى شود «و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا» حقایق اعمال هر کس است که به او نمایانده مى شود. وضع این کتاب را که در این جمله گفته شده، جمله بعدى یعنى «اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا؛ نامه ‏ات را بخوان كافى است كه امروز خودت حسابرس خود باشى.» (اسراء/ 14) روشن مى کند، چون دلالت دارد بر اینکه: اولا آن کتابى که روز قیامت براى انسان بیرون مى کشند کتاب خود او است، و هیچ ربطى به غیر او ندارد. و ثانیا این کتاب حقایق تمامى اعمال آدمى را دارد، بدون اینکه کوچک ترین عمل او را از قلم انداخته باشد، هم چنان که در آیه دیگرى همین معنا را آورده و فرموده است: «و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها؛ و مى گویند واى بر ما این چه کتابى است که از هیچ کوچک و بزرگى چشم پوشى نکرده مگر آنکه همه را آمارگیرى کرده است.» (کهف/ 49) و سوم اینکه: حقیقت اعمال را آمارگیرى نموده سعادت باشد یا شقاوت، نفع باشد یا ضرر جلوه گر مى سازد، جلوه اى که هیچ ابهامى نداشته و جاى هیچگونه عذرى باقى نمى گذارد، هم چنان که فرموده: «لقد کنت فی غفلة من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید؛ تو در دنیا از این حقایق اعمالت غافل بودى امروز پرده ات را کنار زدیم اینک دیدگانت تیزبین شده.» (ق/ 22)
از آیه «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا و ما عملت من سوء؛ روزى که هر کسى مى یابد آنچه را که از کار نیک کرده و آنچه را که از بدى کرده است.» (آل عمران/ 30) برمى آید که کتاب مزبور دربردارنده حقیقت اعمال و نتایج خیر و شر آنها است، نه اینکه مانند کتابهاى معمولى عبارت از خطوط و رسمها بوده باشد، پس آن کتاب عبارت است از همان اعمالى که خداوند آن را به انسان نشان مى دهد که دیگر جاى حاشا و تکذیب نماند، چون هیچ دلیلى محکمتر از مشاهده و دیدن نیست. و از همین جا معلوم مى شود که مراد از "طائر" و "کتاب" که در آیه مورد بحث آمده، یک چیز است و آن عبارت از اعمال آدمى است، و اگر فرمود: "و نخرج له یوم القیامة کتابا" و نفرمود "و نخرجه" با اینکه یکى بودن آن دو، اقتضاء مى کرد که به صورت دوم تعبیر کند، به خاطر این نیست که "کتاب" غیر از "طائر" است، بلکه براى این بوده که کسى توهم نکند که عمل قبلا طائر بوده و کتاب نبوده و در قیامت کتاب شده و دیگر طائر نیست. و خلاصه اینکه در جمله "و نخرج له" اشاره اى است به اینکه حقایق کتاب اعمال از ادراک انسان پوشیده شده و در پس پرده غفلت است، و خداوند در روز قیامت آن را از پس پرده بیرون مى کشد و آدمى را از جزئیات آن با خبر مى سازد، و مقصود از جمله "یلقاه منشورا" هم همین است و این خود دلیل بر این است که این کتاب براى هر کس آماده و زیر سر است، و نسبت به احدى در آن غفلت نمى شود، بنابراین، جمله مذکور تاکید جمله قبلى است که مى فرمود: "و کل إنسان ألزمناه طائره فی عنقه" چون حاصل معناى این جمله نیز همین بود که هر انسانى به زودى آثار اعمالش را خواهد یافت، اولا براى اینکه آثار اعمال، لازم لاینفک و جدایى ناپذیر او است و ثانیا براى اینکه به صورت کتابى در آمده که به زودى آن را پخش و منتشر خواهد دید.
آیه " اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا"، دلالت مى کند بر اینکه حجت کتاب مذکور حجتى است قاطع به طورى که خواننده آن هیچ تردیدى در آن نمى کند، هر چند که خواننده خود گنهکار باشد، و چطور چنین نباشد و حال آنکه در کتاب به جاى خط و نقش، خود عمل دیده مى شود و پاداش و کیفر هم خود عمل است، هم چنان که فرموده «لا تعتذروا الیوم إنما تجزون ما کنتم تعملون؛ عذر نیاورید زیرا کیفرتان چیزى جز عمل خودتان نیست.» (تحریم/ 7) این جمله، اقرء امر تکوین و ایجاد است و به مناسبت مورد عبارت از خواندن و آگهى به کتاب و فرمان پروردگار درباره صحیفه وجودى است. و به هر یک از افراد به طور تکوین خطاب مى شود که صحیفه وجودى و صورت هستى خود را بنگرد و مشاهده به نماید نورانیت ایمان و تیرگى و محرومیت خود را خواهد یافت و عمل اختیارى در دنیا از آن طائر تعبیر شده و وسیله تفأل و پیش بینى بوده در نشئه قیامت به صورت کتاب و فرمان پروردگار که صورت حقیقى هر فردى است ظهور مى نماید ظهور سعادت و یا شقاوت و محرومیت به طور حتم مى باشد و دلیل صحت و صدق تفأل همانا ارائه حقیقت است. زیرا در نشئه قیامت تحقق عمل نسبت به سعادت و یا شقاوت به طور حقیقى و حتم است و مفاد آیات آن است که ساحت کبریائى به منظور تعلیم و تربیت بشر که غرض از خلقت آنها است مکتب عالى قرآن را بنا گذارده کسانى که بخواهند طریقه سعادت مى پیمایند. و نیز سبب ضلالت گروهى است که از آن تخلف نمایند ولى نظر به این که بشر بر حسب طبع شیفته تمایلات خود مى شود بدین جهت در نظر آنان تفاوتى میان سود و زیان و نفع و ضرر نیست بلکه به استناد تمایلات در سیر و سلوک خود عجله و شتاب نموده و به طور اکثریت از سعادت بى بهره اند.
خلاصه معناى آیات با در نظر گرفتن اینکه سیاق آنها سیاق توبیخ و ملامت است این مى شود که: خداى سبحان قرآن را نازل کرده و آن را راهنماى ملتى قرار داد که اقوم است و این کار بر طبق سنت الهى جریان یافته چرا که سنت او در هدایت مردم به سوى توحید و بندگى و به سعادت رساندن راه یافتگان و بدبخت کردن گمراهان در همه اعصار اینچنین بوده است ولیکن انسان خیر را از شر و نفع دهنده را از ضرر زننده تشخیص نداده است، نسبت به آنچه که مطابق هوى و هوس باشد عجله مى کند، و در نتیجه شر را به عین حرص و ولعى که در خیر از خود نشان مى دهد جستجو و طلب مى کند و حال آنکه عمل چه خیر و چه شر همچون سایه دنبال آدمى است، و از یکدیگر جدا شدنى نیستند بلکه در کتابى محفوظ شده تا به زودى در روز قیامت برایش بیرون آورند و در پیش رویش بگسترند، و بر سر آن بازخواستش کنند، و چون چنین است بر آدمى لازم است که به هر چه که دلش خواست مبادرت نورزد و در ارتکاب آن عجله نکند، بلکه در امورش قدرى توقف و تفکر نماید تا خیر و شر آن را از هم تشخیص داده و خیر را برگزیده و شر را رها سازد.

کارنامه عجیب اعمال آدمى
در بسیارى از آیات قرآن و روایات، سخن از نامه اعمال انسانها به میان آمده است، از مجموع این آیات و روایات استفاده مى شود که همه اعمال آدمى با تمام جزئیات در نامه اى ثبت مى شود، و روز رستاخیز اگر انسان نیکوکار باشد نامه اعمالش به دست راست او، و اگر بدکار باشد نامه اعمالش را به دست چپ او مى دهند. در سوره حاقه مى خوانیم «فأما من أوتی کتابه بیمینه فیقول هاؤم اقرؤا کتابیه؛ اما آنها که نامه اعمالشان به دست راستشان داده شده با سرفرازى و افتخار مى گویند هان بیائید و نامه اعمال ما را بخوانید.» (حاقه/ 19) «و أما من أوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم أوت کتابیه؛ اما کسى که نامه اعمالش در دست چپ او است مى گوید اى کاش نامه اعمالم را به دست من نمى دادند.» (حاقه/ 25) و در سوره کهف آیه 49 مى خوانیم: «و وضع الکتاب فترى المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة إلا أحصاها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک أحدا؛ نامه هاى اعمال بنى آدم گسترده مى شود، در آن هنگام مجرمان را مى بینى از آنچه در آن ثبت است بیمناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه نامه اى است که هیچ گناه صغیره و کبیره اى نیست مگر آن را ثبت و احصا کرده است؟! و آنچه را انجام داده اند حاضر مى یابند، و پروردگارت به احدى ظلم نمى کند.»
در حدیثى در ذیل آیه مورد بحث (اقرأ کتابک...) از امام صادق (ع) مى خوانیم: «یذکر العبد جمیع ما عمل، و ما کتب علیه، حتى کانه فعله تلک الساعة، فلذلک قالوا یا ویلتنا ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیرة و لا کبیرة الا احصاها؛ در آن روز انسان آنچه را انجام داده و در نامه عمل او ثبت است همه را به خاطر مى آورد، گویى همان ساعت آن را انجام داده است! لذا فریاد مجرمان بلند مى شود و مى گویند: این چه نامه اى است که هیچ صغیره و کبیره اى را فروگزار نکرده است.»
در اینجا این سؤال پیش مى آید که این نامه چیست؟ و چگونه است؟ بدون شک از جنس کتاب و دفتر و نامه هاى معمولى، نیست، و لذا بعضى از مفسران گفته اند این نامه عمل چیزى جز "روح انسان" نمى باشد که آثار همه اعمال در آن ثبت است زیرا ما هر عملى انجام مى دهیم خواه ناخواه اثرى در روح و جان ما مى گذارد. یا اینکه این نامه عمل، اعضاى پیکر ما حتى پوست تن ما، و از آن بالاتر زمین و هوا و فضایى است که در آن اعمال خود را انجام مى دهیم، چرا که اعمال ما گذشته از اینکه در جسم و همه ذرات پیکر ما نقش مى بندند، در هوا و زمین منعکس مى شوند. گر چه این آثار براى ما در این دنیا محسوس و درک کردنى نیست، اما بدون شک وجود دارد، و روزى که در آن روز دید تازه اى پیدا مى کنیم همه اینها را مى بینیم و مى خوانیم. تعبیر به "خواندن" هرگز نباید ما را از آنچه در تفسیر بالا ذکر شد، منحرف سازد، زیرا خواندن نیز مفهوم وسیعى دارد که هر گونه مشاهده را در معنى وسیعش جاى مى دهد، مثلا در تعبیرات روزمره گاه مى گوئیم در چشمهاى او خواندم که چه تصمیمى دارد و یا فلان عمل را که از فلانى سر زد، بقیه اش را خواندم، همچنین تعبیر به خواندن، در مورد عکسهایى که از بیماران مى گیرند نیز امروز رائج است. روى همین جهت است که در آیات فوق خواندیم خطوط این نامه عمل به هیچوجه قابل انکار نیست، زیرا که آثار واقعى و تکوینى خود عمل است، درست مانند صداى ضبط شده انسان یا عکسى که از او گرفته اند و یا اثر انگشت او.

منـابـع

سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏13 صفحه 75

ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏12 صفحه 48

سيد محمدحسين‏ حسينى همدانى- انوار درخشان- جلد 10 صفحه 33

نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد ‏7 صفحه 284

ابوعلی فضل بن الحسن الطبرسی- مجمع البیان- جلد ‏14 صفحه 103

عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 4 صفحه 425

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد