قیس بن سعد انصاری (زندگینامه)

فارسی 8265 نمایش |

قصیده

قلت لما بغی العدو علینا *** حسبنا ربنا و نعم الوکیل
ترجمه: «در آن هنگام که دشمن به ما ستم کرد گفتم خدای ما ما را بس است و وکیل خوبی است.»
حسبنا ربنا الذی فتح البص *** رة بالامس و الحدیث طویل
ترجمه: «کافی است ما را خدائی که بصره را فتح کرد دیروز و جریان آن طولانی است.»
و علی امامنا و امام *** لسوانا أتی به التنزیل
ترجمه: «علی پیشوای ما است و پیشوای افرادی غیر از ما است قرآن این مطلب را آورده است.»
یوم قال النبی: من کنت مولاه *** فهذا مولاه خطب جلیل
ترجمه: «روزی که پیامبر فرمود: هر کس را که من مولای اویم پس این مولای او است و این خبر بسیار بزرگ و با عظمتی است.»
ان ما قاله النبی علی الامة *** حتم ما فیه قال و قیل
ترجمه: «آنچه را که پیامبر به امت گفته است حتمی و مسلم است و گفتگوئی در آن نیست.»

در تعقیب اشعار

این اشعار را صحابی بزرگوار رئیس قبیله خزرج قیس بن سعد بن عباده در جنگ صفین در پیشگاه امیرالمؤمنین سروده است.
1- شیخ مفید آموزگار جامعه اسلامی که در سال 413 دیده از جهان فرو بسته در کتاب «الفصول المختاره» جلد دوم ص 87 این اشعار را نقل کرده و بعد از نقل آنها فرموده است: این اشعار علاوه بر اینکه خود دلیل و اعترافی است بر پیشوائی و امامت أمیرالمؤمنین (ع)، در ضمن دلیل بر این است که پیشینیان شیعه در زمان خود آن حضرت وجود داشته اند و گفتاری که معتزله از روی عناد می گویند که در زمان رسول خدا و دوران أمیرالمؤمنین افرادی به عنوان شیعه وجود نداشته اند، باطل است و بی دلیل. در رساله ای هم که شیخ مفید درباره معنای ولایت نوشته این اشعار را آورده و گوید: قصیده قیس به طوری است که هیچ کسی از مورخان و راویان در نسبت این اشعار به او شک و تردیدی ندارند و از روی علم آن را قبول نموده اند همانطوری که یاری کردن او أمیرالمؤمنین را در جنگ صفین و جمل حتمی و مسلم است. و این قصیده همان است که اولش با این بیت شروع می شود:
قلت لما بغی العدو علینا *** حسبنا ربنا و نعم الوکیل
قیس این چنین علنی و واضح بر امامت أمیرالمؤمنین گواهی داده و به استناد خبر روز غدیر، امامت آن حضرت را مسلم دانسته است و تصریح کرده که گفتار رسول خدا در آن خطبه ریاست همگانی و زمامداری آن حضرت را بر عموم جامعه اسلامی واجب دانسته است.
2- این قصیده را آقا و سرور ما شریف رضی متوفای 406 در خصایص الائمه روایت کرده و گفته است: راویان و ناقلین اخبار بر نقل اشعار قیس اتفاق نظر دارند و گویند که قیس این ابیات را در حضور أمیرالمؤمنین (ع) می سروده بعد از آنکه از بصره بر گشته بودند در قصیده ای که اولش این چنین است:
قلت لما بغی العدو علینا *** حسبنا ربنا و نعم الوکیل
این دو نفر شاعر (قیس و حسان) هر دو از صحابه پیامبر هستند که به امامت أمیرالمؤمنین گواهی داده اند، هم چون کسی که شاهد اصل قضیه بوده و محل ورود و خروج تمام جریان را ناظر بوده است.
3- و این قصیده را حجت و دانشمند مشهور شیخ عبیدالله السد آبادی در «المقنع» با بررسی کامل در سندش نقل کرده و آنگاه گوید: گویند: از جمله دلیل ها بر اینکه أمیرالمؤمنین (ع) امام و پیشوائی است که رسما رسول خدا او را تعیین نموده است، گفتار قیس بن سعد بن عباده است، و او از بزرگان صحابه است که بر امامت آن حضرت گواهی داده و گفته است: امام منصوص او است و با او مخالفت شده (و حقش را گرفته اند) و گوید که کمیت بن زید گفتار قیس بن سعد و حسان بن ثابت را تصدیق نموده است.
4- و نیز این قصیده را علامه کراجکی متوفی 449 در کنزالفوائد ص 234 روایت نموده و سپس گوید: این قصیده از جمله چیزهائی است که از قیس بن سعد بن عباده حفظ شده و نگهداری شده است و این اشعار را در جنگ صفین در حالی که پرچم را در دست داشت در حضور أمیرالمؤمنین سروده است.
5- ابوالمظفر سبط ابن جوزی حنفی متوفی 654 در کتاب «التذکره» ص 20 این قصیده را با تحقیق کامل در سندش نقل کرده و گوید: قیس این اشعار را در حضور أمیرالمؤمنین در جنگ صفین سروده است.
6- آقای ما هبة الدین راوندی در «المجموع الرائق» این قصیده را نقل کرده است.
7- مفسر کبیر شیخ ابوالفتوح رازی در جلد دوم تفسیرش ص 193.
8- استاد ابن شهرآشوب: شیخ بزرگوار ما شهید فتال در کتاب روضة الواعظین ص 90.
9- آقای بزرگوار، قاضی نورالله مرعشی شهید در سال 1019 در کتاب «مجالس المؤمنین» ص 101.
10- علامه مجلسی متوفای 1111 در کتاب «البحار» جلد نهم ص 245.
11- سید علی خان متوفای 1120 در «الدرجات الرفیعه» (در کتابخانه ما موجود است- مولف) در ضمن جنگ صفین.
12- شیخ بزرگوار ما صاحب «الحدائق» البحرانی متوفای 1186 در کتاب «کشکول» ص 18. و عده ای دیگر از متاخرین بزرگان شیعه ابیات مذکوره را از قیس بن سعد بن عباده روایت نموده اند.

بیوگرافی شاعر

ابوالقاسم قیس بن سعد بن عبادة بن دلیم بن حارثة بن ابی حزیمه (به حاء مهمله مفتوحه) ابن ثعلبة بن ظریف بن خزرج بن ساعدة بن کعب بن خزرج الاکبر ابن حارثة... تا آخر سلسله نسب، نام مادرش: فکیهه دختر عبید بن دلیم بن حارثه. او از صحابه بزرگ و از اشراف عرب به حساب می آمد و جزء رؤسا و سیاستمداران، جنگاوران، سخاوتمندان، سخنرانان، زهاد و دانشمندان شمرده می شد و از پایه های اصلی دین و استوانه های مذهب است.

اما شرف و بزرگواری او

نامبرده رئیس طایفه خزرج و از خاندان بزرگان آنان است خاندان او هم در دوران جاهلیت و هم در زمان اسلام دارای مجد و عظمت بوده اند. سلیم بن قیس هلالی در کتابش گوید: قیس بن سعد بزرگ و آقای انصار و فرزند بزرگ و رئیس آنان بود. در جلد اول کامل ابن مبرد ص 309 چنین آمده است: قیس مردی شجاع با سخاوت و بزرگوار و آقا بود. ابوعمرو کشی در کتاب رجال ص 73 گوید: قیس همیشه در دوران جاهلیت و اسلام ریاست و سروری داشت و بزرگواری و شرافت در خاندان آنان بود پدر و جد و پدرانش همه رئیس قبیله بودند، سعد اگر کسی را در پناه خود (به عنوان جوار) جای می داد، همه قبائل جوار او را محترم می داشتند و متعرض پناهنده او نمی شدند و این مطلب به خاطر آقائی و سیادت و بزرگ منشی او بود، او و پدرش در دوران جاهلیت و اسلام سفره ای گسترده داشتند. فرزندش قیس بعد از او نیز همین موقعیت را داشت. در کتاب الاستیعاب ج 2 ص 538 مذکور است که قیس بزرگ طایفه بود به طوری که احدی با او و پدرانش معارض نبود. در جلد چهارم اسدالغابه ص 215 چنین آمده است: وی بزرگ قبیله اش بود و هیچ کس با او نزاعی نداشت و از خاندان بزرگان آنها بود. ابن کثیر در جلد هشتم تاریخش ص 99 گوید: قیس بزرگ و آقا و مطاع و فرمانفرما و همگی اطاعتش می کردند، مردی بزرگوار و با سخاوت و شجاع و پسندیده بود. قیس در اشعاری که درباره خود سروده چنین گوید:
و انی من القوم الیمانین سید *** و ما الناس الاسید و مسود
ترجمه: «من از قوم یمانین آقا و رئیس قبیله هستم و مردم هم دو دسته هستند: یا رئیس و یا مرئوس یا فرمانده و یا فرمانبردار.»
و بز جمیع الناس أصلی و منصبی *** و جسم به أعلو الرجال مدید
ترجمه: «اصل و مقام من بر همه مردم غلبه کرده و همه را تحت الشعاع قرار داده است و دارای اندامی کشیده و قوی هستم که بر همه مردان از این جهت برتری دارم.»
پدرش یکی از دوازده نقیب و بزرگانی است که اسلام قوم خود را برای رسول خدا ضمانت کردند. نقیب به معنای ضامن و آن کس که اختیار کسی را در دست دارد.

ریاست و فرمانفرمائی او

نامبرده در زمان زندگی رسول خدا به منزله رئیس پلیس در دستگاه فرماندهی بود که وظائف و ماموریتهای شهری را انجام داده و عهده دار اجراء دستورات امنیتی و انتظامی در شهر مدینه بود. در بعضی جنگها پرچم انصار را او به دوش می کشید و در رکاب پیامبر حرکت می کرد. گاهی او را برای جمع آوری مالیات و زکوات به اطراف می فرستادند و از کسانی بود که اندیشه و رای و نظریه ای داشت و به آرائش احترام گذاشته می شد بعد از رحلت رسول اکرم در دوران حکومت أمیرالمؤمنین آن حضرت او را به استانداری مصر تعیین کرد و فرمانروای پاک و منزه مصر گردید. قیس از شیعیان علی و طرفداران و خیر خواهان او بود و طرف مشورت آن حضرت بود، در صفر سال 36 به استانداری مصر مامور شد و حضرت به او فرمود: «به سوی مصر حرکت کن من تو را به ولایت آنجا مامور کردم در خارج مدینه بمان و دوستان و افرادی که محل اطمینان تو هستند با خود از اینجا ببر تا وقتی وارد مصر می شوی با جمعیتی انبوه وارد شوی و شکوه و عظمتی داشته باشی، این کار چشم دشمنان را ترسانیده و دل دوستان را خشنود و باعث عزت و شوکت آنان شود، هر گاه انشاء الله به مصر وارد شدی به نیکوکاران نیکوئی کن و بر اشخاص مشکوک سخت بگیر و با تمام افراد خاص و عام ملایم و مهربان باش زیرا مدارا و نرمی با یمن و برکت است.»
قیس در جواب گفت: «ای أمیرالمؤمنین خدای تو را رحمت کند، آنچه را که فرمودید فهمیدم اما لشگر و سپاه را من در خدمت شما می گذارم که در موقع نیاز به آنها، نزدیک شما باشند و اگر یک وقتی به آنان کاری داشتید و خواستید آنها را به جائی بفرستید در حضور شما باشند و فورا بروند و من همراه خانواده ام به مصر می روم و اما سفارشی که راجع به خوشخوئی و مدارای با افراد فرمودید، از خدا کمک می خواهم که بتوانم این چنین کنم.»
قیس همراه هفت نفر از افراد خانواده اش به سوی مصر حرکت کرد و در اول ماه ربیع الاول وارد مصر شد بالای منبر رفته و نشست و خطبه ای خواند حمد و ثنای الهی را به جای آورد و گفت: «سپاس خداوند را که حق را آورده و باطل را از بین برد و ستمکاران را سرکوب نمود. ای مردم ما با بهترین فردی که بعد از رسول خدا (ص) می شناختیم بیعت کرده ایم، به پا خیزید و بیعت کنید بر اساس کتاب خدا و سنت و روش رسول او، و اگر ما خود بر این روش نباشیم بیعتی بر گردن شما نخواهیم داشت.»
مردم از جای حرکت کرده و با او بیعت نمودند، فرمانروایان مصری همراه اهالی مصر در مقابل قیس سر تعظیم فرود آورده و امور مملکت مرتب گشت و نمایندگان خود را به اطراف و شهرها فرستاد جز دهکده ای به نام «خربتا» که مردم آن جا قتل و کشتن عثمان را کاری بس بزرگ دانسته و برای آنها بیعت با علی (ع) و نماینده اش کار مشکلی بود، مردی از بنی کنانه که در آن قبیله زندگی می کرد و به او یزید بن حارث می گفتند شخصی را نزد قیس فرستاد و پیغام داد که «ما نزد تو نمی آئیم تو نماینده های خود را بفرست، زمین زمین تو است ولی ما را به حال خود واگذار تا ببینیم نتیجه کار مردم چه می شود.»
محمد بن مسلمة بن مخلد بن صامت انصاری در آن قریه قیام کرد و خبر مرگ عثمان را اعلام و مردم را به خونخواهی او دعوت کرد. قیس پیامی نزد او فرستاد که «وای بر تو علیه من قیام کرده ای؟ به خدا قسم من مایل نیستم تو را بکشم و در برابر، حکومت شام و مصر مرا باشد، تو خونت را حفظ کن و بیهوده خود را به کشتن مده.» محمد بن مسلمه در جواب او نوشت که «من تا وقتی تو والی مصر باشی کاری به تو نخواهم داشت.» قیس دارای رای و اندیشه ای خاص بود در همان زمان که قیس والی مصر بود أمیرالمؤمنین برای جنگ جمل از مدینه خارج شد و از بصره به کوفه بر گشت و هم چنان قیس ولایت مصر را به عهده داشت و چهار ماه و پنج روز بر آنجا حکومت کرد و همانطور که گفتیم در اول ربیع الاول وارد مصر شد و در پنجم رجب از آنجا بیرون آمد، آن طوری که در کتاب الخطط مقریزی نوشته شده و آنچه در کتاب الاستیعاب و سایر کتابها آمده این است که او در جنگ جمل شرکت کرده و در جمادی الاخری سال 36 همراه علی (ع) بوده، این قول نادرست است، آری از تاریخ چنین بر می آید که در مقدمات جنگ جمل شرکت داشته است. بعد از آنکه از مصر به کوفه آمد أمیرالمؤمنین استانداری آذربایجان را به او سپرد، چنانکه در جلد دوم تاریخ یعقوبی ص 178 آمده است، حضرت در وقتی که قیس در آذربایجان بود این نامه را به او نوشت: «اما بعد خراج و مالیات را به حق و درستی از مردم بگیر، با سربازان و سپاهیانت با انصاف و عدالت رفتار کن، از آنچه خدا به تو آموخته است به آنان که در حضور تویند بیاموز، ضمنا عبدالله بن شبیل احمسی از من درخواست نموده که نامه ای به تو بنویسم و درباره او به تو سفارش نمایم من او را مردی متواضع و فروتن دیده ام، پرده و حاجب از پیش خود بردار و در خانه را بر وی همگان باز کن و تکیه گاهت حق و حقیقت باشد، چه آن کس که با حق همراه باشد از عدالت منحرف نمی شود و نزدیکان و خواص را بر سایرین مقدم نمی دارد. پیروی از هوای نفس و خواهشهای نفسانی مکن که پیروی هوای نفس تو را گمراه و از راه خدا باز می دارد! همانا آنان که از راه خدا منحرف می شوند برای آنها عذاب و شکنجه ای سخت است، زیرا روز حساب را فراموش کرده و از یاد برده اند!»
غیاث گوید: هنگامی که أمیرالمؤمنین آماده نبرد با معاویه شد نامه دیگری به قیس نوشت به این مضمون: «اما بعد: عبدالله بن شبیل احمسی را جای خود بگذار و نزد ما بیا زیرا مسلمین گرد یکدیگر جمع شده و همگی مطیع و فرمانبردار شده اند در آمدن شتاب کن، من به زودی در اول ماه در «دو محله» حاضر خواهم شد و منتظر تو هستم و فقط به انتظار تو ایستاده ام. خداوند برای ما و تو در تمام کارهایمان به آنچه خوب و شایسته است حکم فرماید و مقدر نماید.»
طبری در جلد ششم تاریخش ص 91 و ابن کثیر در جلد 8 تاریخش ص 14 از زهری نقل کرده است که وی گوید: علی (ع) قیس بن سعد را به سرپرستی مقدمه سپاه خود که همگی از مردمان عراق تا مرز آذربایجان بودند گمارد و اداره امور این حدود را به او واگذار کرد و او را فرمانده شرطة الخمیس که از اختراعات اعراب است و چهل هزار نفر بودند که با علی (ع) بیعت کرده بودند که تا آخرین لحظه زندگی و تا دم مرگ با آن حضرت باشند، قرار داد، قیس این سپاه و این عده را تحت فرماندهی خود اداره می کرد تا وقتی که أمیرالمؤمنین کشته شد و امام مجتبی حسن ابن علی جانشین آن حضرت گردید و حکومت عراق را به دست گرفت.
 

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- ترجمه الغدیر- جلد 3 صفحه 113

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد