غدیریه ابوالحسن فنجکردی

فارسی 5191 نمایش |

غدیریه

لا تنکرن غدیر خم إنه *** کالشمس فی إشراقها بل أظهر
ما کان معروفا بإسناد إلی *** خیر البرایا أحمد لا ینکر
فیه إمامة حیدر و کماله *** و جلاله حتی القیامة یذکر
أولی الأنام بأن یوالی المرتضی *** من یأخذ الأحکام منه و یأثر
ترجمه: «از چه رو غدیر خم را منکر شوی، با آنکه چون آفتاب رخشان، بل روشن تر از آن است؟ حدیثی که با سند محکم از بهترین خلائق احمد به دست باشد، قابل انکار نباشد. از آن رو سالاری حیدر و کمال و جلال او تا به روز قیامت استوار است. آن کس که دستور و فرمان از رسول خدا گیرد، سزاوار است که مرتضی را سالار و سرور خود گیرد.»
استاد شیعیان فتال در «روضة الواعظین» ص 90 ابیات مزبور را به نام فنجکردی یاد کرده و خود از معاصرین او است. ابن شهرآشوب هم در «مناقب» 1/ 540 ط ایران، قاضی شهید در «مجالس المؤمنین» ص 234 و صاحب «ریاض العلماء» و قطب الدین اشکوری در «محبوب القلوب» آن را به نام شاعر ثبت کرده اند. در مناقب ابن شهرآشوب 1/ 540 و مجالس المؤمنین 234 و نیز در «ریاض العلماء» این ابیات دیگر را هم یاد کرده اند:
یوم الغدیر سوی العیدین لی عید *** یوم یسر به السادات و الصید
نال الإمامة فیه المرتضی و له *** فیه من الله تشریف و تمجید
یقول أحمد خیر المرسلین ضحی *** فی مجمع حضرته البیض و السود
و الحمد لله حمدا لا انقضاء له *** له الصنائع و الألطاف و الجود
ترجمه: «روز «غدیر» هم چون روز اضحی و فطر عید است، روزی که سادات و ملوک شاد و مسرورند. مرتضی علی، آن روز مسند امامت و سالاری دریافت، با تشریفی از خدای مجید. با نص احمد بهترین رسولان، به نیمروز، در میان جمعی انبوه از سیاه و سپید سپاس خدای را سپاسی بیکران، بر این جود و احسان و الطاف بی پایان». شاعر، چنانکه در شرح حال او یاد می شود، از پیشوایان لغت عربی است که بر حقائق معانی و نکته ها و دقیقه های آن واقف و مطلع و با کنایات و تعبیرات و زیر و بم سخن آشنائی کامل دارد، و چنانکه دیدیم، از لفظ مولی، معنی امامت و مرجعیت در احکام دین، دریافت کرده و آنرا در شعر تابناکش بنظم کشیده، و این خود یکی از شواهد ادبی است که در معنای حدیث شریف جویای آن هستیم.

شاعر

استاد، ابوالحسن، علی بن احمد فنجکردی نیسابوری، از رجال برجسته ادب و حاذقان و پیشوایان در لغت است، با وجود این ادب بارع، از فقها و شیوخ علم حدیث به شمار است. سمعانی در انساب گوید: «ابوالحسن فنجکردی، علی بن احمد، ادیب توانا، صاحب نظم سلیس و نثر روان، که تا پایان عمرش و دوران پیری و ناتوانیش از احساس و ذوق ادب برخوردار ماند، اصول لغت را نزد یعقوب بن احمد ادیب و جز او قرائت کرده است. مردی عفیف، بی تکلف، خوش بیان، حق شناس، خوش کردار بود، در پیری دردی بر او عارض شد که از پا افتاد و خانه نشین گشت، و دیگر نتوانست بدیدار دوستان و دانشمندان شتابد، از این رو با علم و دانش خود از آنان تفقد می کرد. از قاضی ناصحی حدیث فرا گرفته، و اجازه تمام احادیث و کتبی را که از اساتید خود شنیده ضمن نامه ای به من مرحمت فرموده ضمنا به توسط جماعتی از اساتید و مشایخ که نزد او قرائت کرده اند، اجازه روایت دارم. وفات او در سال 513، شب جمعه 13 ماه مبارک رمضان اتفاق افتاد، در جامع کهنه بر او نماز خواندند و در حیره مقبره نوح دفن شد.»
حموی در معجم الادباء ج 5 ص 103 می نویسد: «ادیب فاضلی بود، میدانی در خطبه کتابش السامی فی الاسامی یادش کرده و بسیار ثنا گفته است. وفاتش در سال 512 به سن 80 سالگی بود.» بیهقی هم در «الوشاح» از او یاد کرده و گفته: «الامام، علی بن احمد فنجکردی، ملقب به شیخ الافاضل، اعجوبه زمان، و سرآمد اقران، استاد فن، نکته پرداز شیرین سخن.»
عبدالغفار فارسی هم گوید: «علی بن احمد فنجکردی، ادیب توانا، صاحب شعری سلیس و نثری روان بود، لغت را نزد یعقوب ابن احمد ادیب و دیگران فرا گرفت و در رشته ادب استاد شد. در آخر عمر، دردی مزمن عارض او گشت، و در نیشابور سال 513، سیزدهم ماه مبارک رمضان درگذشت.»
کاتب، ابو ابراهیم اسعد بن مسعود عتبی که معاصر شاعر است، چنانکه در ج 2 ص 242 معجم الادبا آمده، او را چنین ثنا گفته است:
یا أوحد البلغاء و الأدباء *** یا سید الفضلاء و العلماء
یا من کأن عطاردا فی قلبه *** یملی علیه حقائق الأشیاء
ترجمه: «ای یکتای سخنورای و ادیبان. ای سرور فضلا و دانشمندان. گویا کوکب «عطارد» در سینه تو جا دارد که حقائق معانی از زبانت می تراود.»
سیوطی هم در «بغیة الوعاة» ص 329 به مانند حموی او را ستوده و از «وشاح» نقل کرده که وفات شاعر در سال 513 بسن 80 سالگی بوده و این بیت را از او یاد کرده:
زماننا ذا زمان سوء *** لا خیر فیه و لا صلاحا
هل یبصر المبلسون فیه *** للیل أحزانهم صباحا
فکلهم منه فی عناء *** طوبی لمن مات فاستراحا
ترجمه: «دوران ما، بدترین دوران است، نه خیری بینم نه رشد و صلاحی در میان است. شود که مسلمانان از پس این شبهای تار پرغم صبح روشنی دریابند؟ همگان در رنج و زحمت، خوشا بر حال آن کس که مرد و از غم رها گشت.»

مدح امیر

دانشمند معاصرش استادمان فتال نیشابوری در «روضة الواعظین» گاهی به عنوان «استاد پیشوا» و گاهی به عنوان «استاد ادیب» از او نام می برد، قاضی، در کتاب «مجالس المؤمنین» 234 به شرح حال او پرداخته و ستایش و ثنایش گفته و همچنین صاحب «ریاض العلماء» و «روضات الجنات» ص 485، و «شیعه و فنون اسلام» ص 36 با ثنا و ستایش از او یاد کرده اند. ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» کتابی به نام «تاج الاشعار و سلوة الشیعه» به نام او ثبت کرده و گوید: حاوی اشعار امیرالمؤمنین است و در کتاب «مناقب آل ابی طالب» از آن نقل کرده است، چنانکه استادمان قطب الدین کیدری در کتابش «انوارالعقول من اشعار وصی الرسول» از آن کتاب استفاده کرده و صریحا می گوید: فنجکردی در کتابش «تاج الاشعار» 200 بیت از شعر امیرالمؤمنین (ع) را جمع آوری کرده است. سرورمان صاحب «ریاض الجنة» در روضه چهارم بشرح حال او پرداخته و این دو بیت را از او یاد می کند:
إذا ذکرت الغر من هاشم *** تنافرت عنک الکلاب الشارده
فقل لمن لامک فی حبه *** خانتک فی مولودک الوالده
ترجمه: «زادگان تابناک هاشم را که نام بری، سگهای ولگرد از نام آنان رم کنند. هر که در مهر و ولایش زبان به نکوهش برآرد، انگیزه کارش خیانت مادر است.» امینی گوید: شاعر با این دو بیت، به این حدیث مشهور اشاره می کند که «جز زنازادگان علی را دشمن ندارند». اینک مصادر حدیث:
1- از ابوسعید خدری، گوید: «ما گروه انصار، فرزندان خود را با مهر علی آزمون می کردیم: هر گاه فرزندی متولد می شد و دل در مهر علی نمی بست، می دانستیم که فرزند ما نیست.»
2- از عبادة بن صامت: «ما فرزندانمان را با مهر علی می آزمودیم، و اگر می دیدیم یکی از آنان علی را دوست نمی دارد درمی یافتیم که فرزند ما نیست بلکه زنا زاده است.» حافظ جزری در أسنی المطالب بعد از این حدیث گوید: «این معنی از قدیم تا کنون مشهور است که جز زنا زاده علی را دشمن ندارد.»
3- حافظ، حسن بن علی عدوی گوید: «احمد بن عبده ضبی از ابوعیینه از ابی الزبیر از جابر حدیث آورده که رسول خدا فرمود تا فرزندان خود را بر مهر علی ابن ابی طالب عرضه بداریم.» رجال این حدیث رجال صحیح مسلم و صحیح بخاری است، همه ثقه و معتمد باشند.
4- حافظ ابن مردویه از احمد بن محمد نیشابوری از عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش احمد که گفت از شافعی شنیدم و او از مالک بن انس شنیده که انس بن مالک گفت: «ناپاکی نسب افراد را با کین علی می شناختیم.»
5- ابن مردویه از انس در حدیث دیگری آورده که: بعد از روز خیبر، می دیدیم که مردی فرزند خود را بر شانه اش نشانده و بر سر راه علی ایستاده، و چون علی نمایان می شد، می گفت: «پسر جان. این مرد را دوست داری؟» اگر می گفت: «آری.» او را می بوسید. و اگر می گفت: «نه.» او را بر زمین می افکند و می گفت: «برو که تو فرزند مادرت هستی.»
6- حافظ طبری در کتاب «ولایت» با اسناد خود از علی حدیث آورده که فرمود: «سه تن مرا دوست نمی دارد: زنازاده، منافق، فرزند حیض.»
7- حافظ دارقطنی و شیخ الاسلام حمویئی در فرائد هر یک با سند مرفوع از انس آورده اند که گفت: «چون روز قیامت شود، منبری برای من برپا گردد، منادی از درون عرش ندا برآرد: محمد کجاست؟ من پاسخ گویم، گویندم: بر شو. بر منبر بالا شوم. باز ندا برآید: علی کجاست؟ او نیز پائین تر از من بر منبر برآید، و جهانیان دانند که محمد سرور رسولان است و علی سرور مؤمنان.» انس گوید: «مردی برپا شد و عرض کرد: ای رسول خدا، کیست که علی را بعد از این دشمن بدارد؟ فرمود: ای برادر انصاری، از قریش جز زنازادگان، و از انصار مدینه جز یهودان، و از عرب جز بی پدران، و از سایر مردم جز بدکاران علی را دشمن ندارند.»
این حدیث را سیوطی به خاطر اینکه در سندش اسماعیل بن موسی فزاری یاد شده، ضعیف شمرده، اما ابن حبان در زمره ثقاتش شناخته، مطین راستگویش دانسته، و نسائی گوید: «عیبی بر او نیست.» و از ابی داود حکایت شده که مردی راستگو است. بخاری در کتاب خلق افعال عباد از او روایت کرده، و هم ابوداود، ترمذی، ابن ماجة، ابن خزیمة، ساجی، ابویعلی و جز آنان از او روایت کرده اند و بر او خرده نگرفته اند، آری جرمش این است که شیعه ای علوی مذهب است.
8- از ابوبکر صدیق گوید «رسول خدا را در زیر خیمه مشاهده کردم که بر کمان عربی تکیه کرده، علی و فاطمه و حسن و حسین در حضور اویند، رسول خدا فرمود: گروه مسلمانان. من صلح و صفایم با آنکه با این خیمگیان در صلح و صفا باشد، در جنگ و ستیزم با هر کس که دشمن خونخواهشان باشد، دوستم با هر که دوستشان دارد، دوست نمی داردشان جز خوشبخت پاک نژاد، دشمن نمی داردشان جز بدبخت بدگهر.»
9- ابی مریم انصاری از علی (ع) که فرمود: «کافر و زنازاده مرا دوست نگیرد.»
10- ابن عدی، بیهقی، ابوالشیخ، دیلمی از رسول خدا آورده اند که فرمود: «آن کس که عترت مرا، و انصار مرا، و عرب را نشناسد، یکی از سه طائفه خواهد بود: یا منافق است، یا زنازاده، یا در حال ناپاکی مادر نطفه اش منعقد گشته.»
11- مسعودی در مروج الذهب 2/ 51 از کتاب اخبار ابوالحسن علی بن محمد بن سلیمان نوفلی با اسناد از عباس بن عبدالمطلب آورده «من خدمت رسول بودم که علی بن ابی طالب برآمد، رسول خدا که او را دید، چهره اش خرم گشت، گفتم: ای رسول خدا، در چهره این پسر می نگری و شادان می شوی؟ فرمود: به خدا سوگند، محبت ذات احدیت به او بیش از من است. هیچ پیامبری مبعوث نشد، جز اینکه نسل او از صلب او پا به جهان نهاد جز من که ذریه ام از صلب این جوان است. چون رستاخیز قیام گیرد، همگان را به نام و نسب مادرشان نام برند، جز این جوان و شیعیانش که با نام و نشان پدرانشان یاد شوند، چون نژاد آنان پاک است.»
12- از ابن عباس که گفت: علی فرمود: «رسول خدا را بر کوه صفا دیدم کسی را لعنت می کند که صورت او چون صورت فیل است، گفتم: این کیست یا رسول الله؟ فرمود: شیطان رجیم است. من رو بدو آوردم و گفتم: ای دشمن خدا، به حق سوگند که اینک تو را می کشم و امت را از کیدت نجات می بخشم، گفت: به خدا سوگند پاداش من جز این است، گفتم: کدام پاداش ای دشمن خدا؟ گفت: هیچ کس تو را دشمن نگرفت جز اینکه من با پدرش در رحم مادر شریک بودم.»

خطیب بغدادی

خطیب بغدادی در تاریخ خود 2/ 290، گنجی شافعی در کفایة 21 به نقل از چهار نفر استادان حدیثش! شیخ الاسلام حمویئی در فرائد باب 22، از طریق ابوالحسن واحدی با اسناد او، و زرندی در «نظم دررالسمطین» از ربیع بن سلمان که به شافعی گفتند: «جمعی تحمل ندارند که فضائل اهل بیت را بشنوند، اگر کسی نام آنان را ببرد، گویند: رافضی است.» گوید: شافعی به انشاء این اشعار مبادرت کرد:
إذا فی مجلس ذکروا علیا *** و سبطیه و فاطمة الزکیه
فأجری بعضهم ذکری سواهم *** فأیقن أنه لسلقلقیه
إذا ذکروا علیا أو بنیه *** تشاغل بالروایات الدنیه
و قال تجاوزوا یا قوم هذا *** فهذا من حدیث الرافضیه
برئت إلی المهیمن من أناس *** یرون الرفض حب الفاطمیه
علی آل الرسول صلاة ربی *** و لعنته لتلک الجاهلیه
ترجمه: «اگر نام علی و دو فرزندش به میان آمد و هم نام فاطمه پاک گوهر. هر آنکس که آوازه دگران سمر سازد، یقین دان که زاده زن بدکار است. که هر گاه به یاد علی و فرزندانش سخن ساز کنند به نقل روایات بی اعتبار پردازد. و گوید: از این سخن بگذرید که حدیث رافضیان است. من به خدای مهیمن بیزاری جویم از آن مردم که مهر فاطمیان را رفض خوانند. درود خداوند بر خاندان رسول باد و لعنت و نفرین بر این مرام جاهلیت.» این موضوع را جمع کثیری از سرایندگان، از قدیم و جدید، به نظم کشیده اند که مجال ذکر آن نیست، از جمله قطعه صاحب ابن عباد است:
بحب علی تزول الشکوک *** و تصفو النفوس و یزکو النجار
فمهما رأیت محبا له *** فثم العلاء و ثم الفخار
و مهما رأیت بغیضا له *** ففی أصله نسب مستعار
فمهد علی نصبه عذره *** فحیطان دار أبیه قصار
ترجمه: «با مهر علی شک و ریب برطرف گردد، دلها بیارامد و پاکی نژادت بر ملا. دوستان او را بینی، یکسره با مجد و عظمت و افتخار. دشمنان او را با نسبی ناپاک و مستعار. کین و عداوت انگیزه ای دارد: دیوار خانه پدرش کوتاه و بی اعتبار!»
و همو سروده است:
حب علی بن أبی طالب *** فرض علی الشاهد و الغائب
و أم من نابذه عاهر *** تبذل للنازل و الراکب
ترجمه: «دوستی علی بر حاضر و غائب فرض و واجب است. هر آنکه مهرش به دل ندارد، مادرش بدکاره فاسق است.»
و ابن مدلل گفته:
و لقد روینا فی حدیث مسند *** عما رواه حذیفة بن یمان
إنی سألت المرتضی لم لم یکن *** عقد الولاء یصیب کل جنان
فأجابنی بإجابة طابت لها *** نفسی و أطربنی لها استحسانی
الله فضلنی و میز شیعتی *** من نسل أرجاس البعول زوانی
و روایة أخری إذا حشر الوری *** یوم المعاد رویت عن سلمان
للناصبین یقال یا ابن فلانة *** و یقال للشیعی یا ابن فلان
کتموا أبا هذا لخبث ولادة *** و لطیب ذا یدعی بلا کتمان
ترجمه: «در حدیثی از حذیفه یمانی وارد است: از مرتضی پرسیدم: مهر و ولایت از چه ویژه و اختصاصی است. پاسخی فرمود که دلم آرام گرفت، خرم و شادان گشتم: خدایم به فضیلت برکشید، شیعیانم را از نسل زناکاران امتیاز بخشید.»
حدیث دیگری که از سلمان وارد است: «به رستاخیز که همگان به پا خیزند. دشمنان علی را با نام مادر واشناسند، دوستانش را با نام پدر بخوانند. نسل آن یک خبیث است، از پدر نامی نبرند، نسل این یک پاک و طاهر، نسبش برملا سازند.»

منـابـع

عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد 4 صفحه 427، جلد 8 صفحه 140

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد