بررسی قضای عینی

فارسی 1505 نمایش |

هر موجود و پدیده ای در این جهان علتی دارد و هیچ پدیده ای بدون علت تحقق نمی پذیرد.
در اینکه قانون «علیت» و «معلولیت» یک قانون جهانی و عمومی است سخنی نیست و عقل در این داوری نیازی به تجربه و آزمایش ندارد بلکه با یک محاسبه کوتاه به طور قطع داوری می کند که: موجودی که از خود وجود ندارد و هستی آن را خود آن نمی جوشد، هرگز بدون یک تکیه گاهی نمی تواند سر از عدم بیرون آورد در این قسمت میان موجودی که علل آنها کشف گردیده و آنچه که هنوز در زیر پرده ابهام باقی است، فرقی نیست و اگر فی المثل در فیزیک عالی، حرکت برخی از اتم ها حرکت بدون علت، معرفی می شوند، مقصود این است که نوع این حرکات علل شناخته شده ای ندارند نه اینکه در واقع برای این نوع پدیده ها هیچ علتی وجود ندارد و این مطلب به قدری واضح و روشن است که تردید در صحت آن موجب فرو ریختن تمام قواعد و اصول علمی و بهم خوردن فرضیه های دانش های بشری است.
هر معلولی از ناحیه علت خویش تا به سرحد قطیت و ضرورت نرسد جامه هستی به خود نمی پوشد. زیرا حوادث و پدیده ها و به اصطلاح تمام معلول های جهان (قطع نظر از عللی که خواهان بود یا نبود آنها است) در تصور و اندیشه ما، بود و نبود آنها در نظر عقل یکسان است ولی هنگام سنجش با علت خود یکی از دو طرف حالت قطیت و اجتناب ناپذیری به خود می گیرد و با فرض وجود علت و امکان تحقق آنها، به ضرورت تحقق مبدل می گردد.
مثلا یک حادثه اجتماعی یک پدیده کیهانی، بالاخره پیدایش یک موجود در گرو علتی است که به آن جامه وجود می پوشاند و هرگاه چنین علت با تمان اجزا و شرایط خود پدید آمد و همه آنچه که در تأثیر علت دخالت داشت تحقق پذیرفت به طوری که در تأثیرگذاری علت، کوچک ترین نقص و کمبودی وجود نداشت در این صورت لزوم وجود آن معلول، قطعی خواهد بود دیگر در این فرض صحیح نیست که بگوییم این پدیده مخصوص، احتمال وجود و عدم آن یکسان است بلکه باید بگوییم صد در صد بدون تردید تحقق خواهد پذیرفت و هیچ تردید و دو دلی به خود راه ندهیم.
در این مطلب میان علت بسیط و مرکب تفاوتی در کار نیست چیزی که هست ضرورت وجود معلول علت مرکب، در گرو تحقق تمام اجزا و شرایط آن علت است و تا تمام اجزا و شرائط آن گرد نیاید معلول در بوته امکان باقی مانده و رنگ ضرورت و قطعیت پیدا نمی کند.
از این بیان روشن می گردد که سرچشمه ضرورت تحقق معلول، همان علل پدید آورنده حادثه است که به معلول ضرورت و قطعیت می بخشد.
جهان هستی، جهان به هم پیوسته ای است، که همه پدیده های آن با یکدیگر هماهنگی داشته و هر کدام روی یکدیگر تأثیر مستقیمی دارند، تا آن جا که جریان نسیمی در خاور دور، با وزش باد در مغرب زمین بی ارتباط نیست.
و به عبارت روشن تر، جهان هستی توده انبوهی از اسباب و مسببات و نظامات علت و معلولی است که مانند حلقه های زنجیر به هم پیوسته اند و حوادث امروز، معلول حوادث دیروز بوده و حوادث دیروز نیز معلول پدیده های پری روز است و همچنین..
و با توجه به این مطلب، جهان خروشان هستی، بسان رودخانه ای که در حال جریان بوده و در بستر آن، حوادثی که همگی قطعی و ضروری می باشد در حال گذران است و ما بر اثر شرایط زمانی و مکانی هر روز با تعدادی از این حوادث رو به رو بوده و آنها را گسسته از حوادث گذشته می پنداریم در صورتی که همین حوادث جزئی مانند روئیدن یک گیاه سبز شدن یک نهال، نزول برف و باران ولادت یک نوزاد با کلیه حوادثی که در جهان رخ داده پیوسته بوده و همگی بسان رشته زنجیر به هم پیوسته و ضرورت وجود هر کدام در محل خود قطعی و حتمی می باشد.
کسانی که با سرچشمه این رودخانه عظیم حوادث آشنایی دارند وجود هر حادثه ای را نتیجه قطعی و غیر قابل برگشت یک سلسله علل و عوامل می دانند که وقوع هر حادثه ای را در زمان و مکان خود ایجاب می نماید و به صورت یک ضرورت و قضای اجتناب ناپذیر جلوه می کند.
بنابراین جهان آفرینش سراپا یک سلسه ضرورت ها و «قضاهای» تکوینی و عینی است که تمنای عدم یکی از حوادث، خیالی بیش نیست حوادث جهان آن چنان متصل و به هم پیوسته است که فرض نبود یک حادثه و عقب زدن صفحه ای از صفحات حوادث، مستلزم به هم خوردن تمام صفحات این کتاب و در هم ریخته شدن اوضاع و حوادثی است که وجود این حادثه را قطعی و حتمی نموده است و به قول عارف شبستری:
اگر یک ذره را برگیری از جای *** خلل یابد همه عالم سراپای
این بیان اجمالی قضای عینی و تکوینی است که مادی و الهی مطابق اصول در آن یکسانند.

منـابـع

جعفر سبحانی- سرنوشت- صفحه 74-79

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها