نگاهی به فلسفه مهر در دین اسلام و غرب
فارسی 3752 نمایش |رسوم ازدواج
مرد هنگام ازدواج يك "پيشكشی" تقديم خود زن می كند و هيچ يك از والدين حقی به آن پيشكشی ندارند، زن در عين اينكه از مرد پيشكشی دريافت مي دارد استقلال اجتماعی و اقتصادی خود را حفظ می كند، اولا به اراده خود شوهر انتخاب می كند نه به اراده پدر يا برادر، ثانيا در مدتی كه در خانه پدر است، همچنين در مدتی كه به خانه شوهر مي رود كسی حق ندارد او را به خدمت خود بگمارد و استثمار كند، محصول كار و زحمتش به خودش تعلق دارد نه به ديگری و در معاملات حقوقی خود احتياجی به قيمومت مرد ندارد. مرد از لحاظ بهره برداری از زن، فقط حق دارد در ايام زناشوئی از وصال او بهره مند شود و مكلف است مادامی كه زناشوئی ادامه دارد و از وصال زن بهره مند می شود زندگی او را در حدود امكانات خود تأمين نمايد. اين مرحله همان است كه اسلام آن را پذيرفته و زناشوئی را بر اين اساس بنيان نهاده است.
در قرآن كريم آيات زيادی هست درباره اينكه مهر زن به خود زن تعلق دارد نه به ديگری. مرد بايد در تمام مدت زناشوئی عهده دار تأمين مخارج زندگی زن بشود و در عين حال درآمدی كه زن تحصيل می كند و نتيجه كار او به شخص خودش تعلق دارد نه به ديگری پدر يا شوهر. حقيقت اين است آنچه درباره فلسفه مهر در غرب گفته شده، جز يك سلسله فرضها و تخمينها چيزی نيست. نه حقايق تاريخی است و نه حقايق علمی و تجربی. پاره ای قرائن از يك طرف و بعضی فرضيه های فلسفی درباره انسان و جهان از طرف ديگر منشاء پديد آمدن اين فرضها و تخمينها درباره زندگی بشر ماقبل تاريخ شده است.
آنچه درباره دوره به اصطلاح مادرشاهی گفته شده چيزی نيست كه به اين زوديها بتوان باور كرد، و همچنين چيزهائی كه درباره فروختن دختران از طرف پدران و استثمار زنان از طرف شوهران گفته اند. در اين فرضها و تخمينها دو چيز به چشم می خورد يكی اينكه سعی شده تاريخ بشر اوليه فوق العاده قساوت آميز و خشونت بار و عاری از عواطف انسانی تفسير شود، ديگر اينكه نقش طبيعت از لحاظ تدابير حيرت انگيزی كه برای رسيدن به هدفهای كلی خود به كار مي برد ناديده گرفته شده است. اينگونه تفسير و اظهار نظر درباره انسان و طبيعت برای غربی ميسر است اما برای انسان شرقی (اگر افسون شده تقليد غرب نباشد) ميسر نيست، غربی به علل خاصی با عواطف انسانی بيگانه است، قهرا نمی تواند برای عاطفه و جرقه های انسانی نقش اساسی در تاريخ قائل شود، انسان غربی اگر از دنده اقتصاد برخيزد نان می بيند و بس، تاريخ از نظر او ماشينی است كه تا نان به خوردش ندهی حركت نمی كند و اگر از دنده مسائل جنسی برخيزد انسانيت و تاريخ انسانيت با همه مظاهر فرهنگی و هنری و اخلاقی و مذهبی و با همه تجليات عالی و با شكوه معنوی، جز بازيهای تغيير شكل يافته جنسی نيست.
اگر از دنده سيادت و برتری طلبی برخيزد سرگذشت بشريت از نظر او يك سره خونريزی و بي رحمی است. انسان غربی در قرون وسطی از مذهب و به نام مذهب شكنجه ها ديده و آزارها كشيده و زنده زنده در آتش انداختنها مشاهده كرده است، به همين جهت از نام خدا و مذهب و هر چيزی كه اين بو را بدهد وحشت می كند و از اين رو با همه آثار و علائم فراوان علمی كه از هدف داشتن طبيعت واگذار نبودن جهان به خود می بيند كمتر جرئت مي كند به اصل "علت غائی" اعتراف كند. ما از اين مفسران نمی خواهيم كه به وجود پيامبران كه در طول تاريخ ظهور كرده اند و منادی عدالت و انسانيت بوده اند و با انحرافات مبارزه مي كرده اند و نتايج ثمر بخشی از مبارزات خود مي گرفته اند اقرار و اعتراف كنند، از آنها می خواهيم كه لا اقل نقش آگاهانه طبيعت را فراموش نكنند. در تاريخ روابط زن و مرد قطعا مظالم فراوان و قساوتهای بی شماری رخ داده است. به عقيده ما پديد آمدن مهر نتيجه تدبير ماهرانه ای است كه در متن خلقت و آفرينش برای تعديل روابط زن و مرد و پيوند آنها به يكديگر به كار رفته است. مهر از آنجا پيدا شده كه در متن خلقت نقش هر يك از زن و مرد در مسئله عشق مغاير نقش ديگری است.
نوع احساسات زن و مرد نسبت به يكديگر يك جور نيست. قانون خلقت، جمال و غرور و بی نيازی را در جانب زن، و نيازمندی و طلب و عشق و تغزل را در جانب مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل نيرومندی بدنی به همين وسيله تعديل شده است و همين جهت موجب شده كه همواره مرد از زن خواستگاری مي كرده است، طبق گفته جامعه شناسان، هم در دوره مادرشاهی و هم در دوره پدرشاهی مرد بوده است كه به سراغ زن مي رفته است. دانشمندان مي گويند مرد از زن شهوانی تر است، در روايات اسلامی وارد شده كه مرد از زن شهوانی تر نيست بلكه بر عكس است، لكن زن از مرد در مقابل شهوت تواناتر و خوددارتر آفريده شده است، نتيجه هر دو سخن يكی است، به هر حال مرد در مقابل غريزه از زن ناتوانتر است، اين خصوصيت همواره به زن فرصت داده است كه دنبال مرد نرود و زود تسليم او نشود و بر عكس مرد را وادار كرده است كه به زن اظهار نياز كند و برای جلب رضای او اقدام كند، يكی از آن اقدامات اين بوده كه برای جلب رضای او و به احترام موافقت او هديه ای نثار او می كرده است. چرا افراد جنس نر هميشه برای تصاحب جنس ماده با يكديگر رقابت می كرده اند و به جنگ و ستيز با يكديگر می پرداخته اند اما هرگز افراد جنس ماده برای تصاحب جنس نر حرص و ولع نشان نداده اند؟
احترام به زن
برای اينكه نقش جنس نر و جنس ماده يكی نبوده است. جنس نر همواره حالت و نقش متقاضی را داشته نه جنس ماده، و جنس ماده هرگز با حرص و ولع جنس نر به دنبال او نمي رفته است، همواره از خود نوعی بی نيازی و استغنا نشان می داده است. مهر، با حيا و عفاف زن يك ريشه دارد، زن به الهام فطری دريافته است كه عزت و احترام او به اين است كه خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد و به اصطلاح شيرين بفروشد. همينها سبب شده كه زن توانسته با همه ناتوانی جسمی، مرد را به عنوان خواستگار به آستانه خود بكشاند، مردها را به رقابت با يكديگر وادار كند، با خارج كردن خود از دسترسی مرد عشق رمانتيك به وجود آورد، مجنونها را به دنبال ليلی ها بدواند و آنگاه كه تن به ازدواج با مرد مي دهد عطيه و پيشكشی از او به عنوان نشانه ای از صداقت او دريافت دارد.
از نظر كسانی كه قدرت را فقط در زور بازو می شناسند و تاريخ روابط زن و مرد را يكسره ظلم و استثمار مرد می بيند. باوری نيست كه زن، اين موجود ضعيف و ظريف، بتواند اين چنين افراد جنس خشن و نيرومند را به جان يكديگر بيندازد، اما اگر كسی اندكی با تدابير ماهرانه خلقت و قدرت عجيب و مرموز زنانه ای كه در وجود زن تعبيه شده آشنا باشد می داند كه اين چيزها عجيب نيست. زن در مرد تأثير فراوان داشته است، تأثير زن در مرد از تأثير مرد در زن بيشتر بوده است، مرد بسياری از هنرنمائیها و شجاعتها و دلاوريها و نبوغها و شخصيتهای خود را مديون زن و خودداريهای ظريفانه زن است، مديون حيا و عفاف زن است، مديون "شيرين فروشی" زن است.
زن هميشه مرد را مي ساخته و مرد اجتماع را، آنگاه كه حيا و عفاف و خودداری زن از ميان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود اول به زن مهر باطله می خورد و بعد مرد مردانگی خود را فراموش مي كند و سپس اجتماع منهدم مي گردد. همان قدرت زنانه كه توانسته در طول تاريخ شخصيت خود را حفظ كند و به دنبال مرد نرود و مرد را به عنوان خواستگار به آستان خود بكشاند، مردان را به رقابت و جنگ با يكديگر درباره خود وادارد و آنها را تا سر حد كشته شدن ببرد، حيا و عفاف را شعار خود قرار دهد، بدن خود را از چشم مرد مستور نگهدارد و خود را اسرار آميز جلوه دهد، الهام بخش مرد و خالق عشق او باشد، هنرآموز و شجاعت بخش و نبوغ آفرين او واقع شود. در او حس "تغزل" و ستايشگری به وجود آورد و او به فروتنی و خاكساری و ناچيزی خود در مقابل زن به خود ببالد، همان قدرت مي توانسته مرد را وادار كند كه هنگام ازدواج عطيه ای به نام مهر تقديم او كند. مهر، ماده ای است از يك آئين نامه كلی كه طرح آن در متن خلقت ريخته شده و با دست فطرت تهيه شده است.
مهر در قرآن
قرآن كريم مهر را به حالت فطری آن برگردانيد. قرآن كريم با لطافت و ظرافت بی نظيری مي گويد : «و آتوا النساء صدقاتهن نحله؛ كابين زنان را كه به خود آنها تعلق دارد (نه به پدران يا برادران آنها) و عطيه و پيشكشی است از جانب شما به آنها به خودشان بدهيد.» (نساء/ 4) قرآن كريم در اين جمله كوتاه به سه نكته اساسی اشاره كرده است. اولا با نام "صدقه" (به ضم دال) ياد كرده است نه با نام مهر، صدقه از ماده صدق است و بدان جهت به مهر صداق يا صدقه گفته مي شود كه نشانه راستين بودن علاقه مرد است، بعضی مفسرين مانند صاحب كشاف به اين نكته تصريح كرده اند. دو گونگی احساسات در حيوانات اختصاص به انسان ندارد، در همه جاندارها آنجا كه قانون دو جنسی حكمفرماست با اينكه دو جنس به يكديگر نيازمندند، جنس نر نيازمندتر آفريده شده، يعنی احساسات او نيازمندانه تر است و همين جهت به نوبه خود سبب شده كه جنس نر گامهائی در طريق جلب رضايت جنس ماده بردارد و هم سبب شده كه روابط دو جنس تعديل شود و جنس نر از زور و قدرت خود سوء استفاده نكند، حالت فروتنی و خضوع به خود بگيرد.
هديه و كادو در روابط جنسی منحصر به ازدواج و پيمان مشروع زناشوئی نيست، آنجا هم كه زن و مرد به صورت نامشروع می خواهند از وجود يكديگر لذت ببرند و به اصطلاح می خواهند از عشق آزاد بهره ببرند باز مرد است كه به زن هديه مي دهد. اگر احيانا قهوه يا چائی يا غذائی صرف كنند مرد وظيفه خود مي داند كه پول آنها را بپردازد. زن برای خود نوعی اهانت تلقی می كند كه به خاطر مرد مايه بگذارد و پول خرج كند. عياشی برای پسر مستلزم داشتن پول و امكانات مالی است و عياشی برای يك دختر وسيله ای است برای دريافت كادوها. اين عادات كه حتی در روابط نامشروع و غير قانونی هم جاری است ناشی از نوع احساسات نامتشابه زن و مرد نسبت به يكديگر است.
در دنيای غرب هم كه به نام تساوی حقوق انسانها حقوق خانوادگی را از صورت طبيعی خارج كرده اند و سعی می كنند علی رغم قانون طبيعت زن و مرد را در وضع مشابهی قرار دهند و رلهای مشابهی در زندگی خانوادگی به عهده آنها بگذارند، آنجا كه به اصطلاح پای عشق آزاد به ميان می آيد و قوانين قراردادی آنها را از مسير طبيعت خارج نكرده است مرد همان وظيفه طبيعی خود يعنی نياز و طلب و مايه گذاشتن و پول خرج كردن را انجام مي دهد، مرد به زن هديه می دهد و متحمل مخارج او مي شود.
در صورتي كه در ازدواج فرنگی مهر وجود ندارد و از لحاظ نفقه نيز مسئوليت سنگينی به عهده زن مي گذارند. يعنی معاشقه فرنگی از ازدواج فرنگی با طبيعت هماهنگ تر است. مهر يكی از نمونه هائی است كه مي رساند زن و مرد با استعدادهای نامتشابهی آفريده شده اند و قانون خلقت از لحاظ حقوق فطری و طبيعی سندهای نامتشابهی به دست آنها داده است. مهر از آنجا پيدا شده كه قانون خلقت در روابط دو جنس، به عهده هر يك از آنها نقش جداگانه ای گذاشته است. معلوم شد مهر از احساسات رقيق و عطوفت آميز مرد ناشی شده نه از احساسات خشن و مالكانه او، آنچه از ناحيه زن در اين امر دخالت داشته، حس خودداری مخصوص او بوده نه ضعف و بی اراده بودن او، مهر تدبيری است از ناحيه قانون خلقت برای بالا بردن ارزش زن و قرار دادن او در سطح عاليتری. مهر به زن شخصيت مي دهد. ارزش معنوی مهر برای زن بيش از ارزش مادی آن است.
سيستم خاص مهری اسلام
يكی از مسلمات دين اسلام اين است كه مرد حقی به مال زن و كار زن ندارد، نه مي تواند به او فرمان دهد كه برای من فلان كار را بكن، و نه اگر زن كاری كرد كه به موجب آن كار ثروتی به او تعلق مي گيرد مرد حق دارد كه بدون رضای زن در آن ثروت تصرف كند، و از اين جهت زن و مرد وضع مساوی دارند. و بر خلاف رسم معمول در اروپای مسيحی كه تا اوايل قرن بيستم رواج داشت، زن شوهردار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقی خود تحت قيمومت شوهر نيست، در انجام معاملات خود استقلال و آزادی كامل دارد. اسلام در عين اينكه به زن چنين استقلال اقتصادی در مقابل شوهر داد و برای شوهر هيچ حقی در مال زن و كار زن و معاملات زن قرار نداد، آئين مهر را منسوخ نكرد، اين خود مي رساند كه مهر از نظر اسلام به خاطر اين نيست كه مرد بعدا از وجود زن بهره اقتصادی مي برد و نيروی بدنی او را استثمار مي كند، پس معلوم مي شود اسلام سيستم مهری مخصوص به خود دارد، اين سيستم مهری و فلسفه اش را نبايد با ساير سيستمهای مهری اشتباه كرد و ايراداتی كه بر آن سيستمها وارد است بر اين سيستم وارد دانست.
قرآن كريم تصريح مي كند كه مهر "نحله" و عطيه است. قرآن اين عطيه و پيشكشی را لازم مي داند، قرآن رموز فطرت بشر را با كمال دقت رعايت كرده است و برای اينكه هر يك از زن و مرد نقش مخصوصی كه در طبيعت از لحاظ علائق دوستانه به عهده آنها گذاشته شده، فراموش نكند لزوم مهر را تأكيد كرده است. نقش زن اين است كه پاسخگوی محبت مرد باشد، محبت زن خوب است به صورت عكس العمل محبت مرد باشد نه به صورت ابتدائی. عشق ابتدائی زن، يعنی عشقی كه از ناحيه زن شروع بشود و زن بدون آنكه مرد قبلا او را خواسته باشد عاشق مردی بشود، همواره مواجه با شكست عشق و شكست شخصيت خود زن است، بر خلاف عشقی كه به صورت پاسخ به عشق ديگری در زن پيدا مي شود، اين چنين عشق نه خودش شكست می خورد و نه به شخصيت زن لطمه و شكست وارد می آورد.
قرآن در باب مهر، رسوم و قوانين جاهليت را عليرغم ميل مردان آن روز عوض كرد. آنچه خود قرآن در باب مهر گفت رسم معمول جاهليت نبود كه بگوئيم قرآن اهميتی به بود و نبود مهر نمي دهد، قرآن مي توانست مهر را به كلی منسوخ كند و مردان را از اين نظر راحت كند، ولی اين كار را نكرد.
منـابـع
مرتضی مطهری- نظام حقوق زن در اسلام- صفحه 216-214 و 262-226
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها