دستور امام علی علیه السلام به خودسازی در نامه آن حضرت به مالک اشتر

فارسی 3710 نمایش |

امام علی (ع) می فرماید: «وامره ان یکسر نفسه من الشهوات و یزعها عند الجمحات فان النفس لاماره بالسوء الا مارحم الله؛ توصیه می کند که نفس خود را از سرکشی در هنگام جوشش شهوتها بکشند و از سپردن عنان به طغیانگریهای که نفس، خودداری نماید، زیرا نفس آدمی همواره به پلیدیها تحریک می کند مگر آنکه رحمت خداوندی شامل حالش گردد.»
مالکا، در این حقیقت درست بیندیش، غرایز طبیعی آدمی، نعمت های بسیار ارزنده الهی است برای تولید و رشد جسمانی و تکامل روحی در نهاد انسان ها تعبیه شده اند. جوشش و اشباع این غرایز اگر در جانداران حد و مرزی نشناسد، (با اینکه جانداران این غرایز را در ابعاد محدودی که از حیات دارند، قانونی تر از انسان ها به کار می برند) در انسان ها به جهت لزوم تصعید و بالا بردن شخصیت و شکوفا ساختن ابعاد آن، بایستی با اصول معقول مهار شوند.
امیرالمؤمنین (ع) دراین فرمان مبارک با اصرار شدید، مالک اشتر را به تقوی و مهار کردن شهوات نفس اماره و پرهیز از کبر و غرور دستور داده است. در این فرمان مخصوصا در مقدمه آن، ساختن شخصیت مالک به وسیله تقوی (که به اضافه اینکه اساسی ترین عامل رشد و کمال آن است) برای آماده ساختن او از برخورداری از وجدان کار مدیریت جامعه (که موجب تقوی سیاسی) شدیدا مورد توجه و اهمیت امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفته است، این توجه و اهمیت به درجه ای است که هر انسان صاحبنظر و وارسته را وادار می کند که با خود بگوید: «اگر امیرالمؤمنین (ع) می خواست در این فرمان تنها خود مالک اشتر را تأدیب نماید و او را در مسیر رشد انسانی قرار بدهد، بیش از این، اصرار به شخصیت سازی درباره خویشتن نمی فرمود.»
دستور اکید و اصرار شدید امیرالمؤمنین برای ساختن شخصیت مالک که می رود مدیریت یک جامعه بسیار بزرگ را به دست بگیرد که دارای تاریخی کهن و با اهمیتی است که در پشت سر گذاشته است بر چهار نوع انجام گرفته است.
نوع یکم- توصیفی است که امیرالمؤمنین (ع) در آغاز و اثناء و پایان فرمان درباره کلمه خویشتن فرموده است، مانند کلمه عبدالله که ذیلا توضیح داده خواهد شد و مانند آن جملات که می فرماید: «من که تو را به زمامداری جامعه مصر نصب می کنم تسلیم اراده و عظمت خداوندی هستم، اگر من بالاتر از تو قرار گرفته ام می دانم که خداوند سبحان بالاتر از من و ناظر براعمال من است.»
نوع دوم- دعاها و نیایشهائی است که امیرالمؤمنین (ع) در پایان فرمان بیان فرموده است، (گرچه دعاها و نیایش ها در پایان فرمان است لکن به علت شرافت دعا و اختصار آن، مقدم قرار گرفت).
نوع سوم- دستورات مستقیم است که امیرالمؤمنین (ع) در بیش از 16 مورد برای تربیت و ساخته شدن شخصیت مالک فرموده است.
نوع چهارم – دستورات غیر مستقیم که همان مواد فرمان مبارک است که امیرالمؤمنین (ع) برای اداره جامعه صادر فرموده است، یعنی محتویات مواد این فرمان بدانجهت که بازگو کننده بایستگی ها و شایستگی های انسان های جامعه است، به طور غیر مستقیم شامل خود مالک اشتر نیز که فردی از جامعه در موقعیتی مخصوص است می باشد.
این همه دستورات اکید برای خودسازی مالک اشتر که مجری فرمان است، بهترین دلیل اثبات آن مدعا است که می گوید: برای اداره صحیح اجتماع و به وجود آمدن سعادت زندگی اجتماعی صلاحیت و شایستگی مجریان قوانین مؤثرتر و با اهمیت تر از خود آن قوانین است، اگر چه قوانین الهی با مجریان الهی همه عوامل سعادت است، با نظر دقیق به سرگذشت زندگی اجتماعی بشر می تواند به این نتیجه رسید که در جوامع بشری چنین نبوده است که اگر بهترین قوانین برای زندگی مردم آن جوامع وجود داشته باشد، لازمه قطعی آن این باشد که مردم آن جوامع از بهترین زندگی نیز برخوردار بوده باشند، زیرا مسئله اجراء کنندگان قوانین از جهت شایستگی و ناشایستگی تاثیر و اهمیتی بالاتر از خود قوانین دارد. اگر بخواهیم دور نرویم، می توانیم از همه جوامع امروزی دنیا شاهدی برای مدعای مزبور بیاوریم، آیا چنین نیست که قوانین مدونه در جوامع انطباق واقعی و همه جانبه با کردار مجریان ندارد؟!
«وایتهد» آگاه و صاحبنظر می گوید: «طبیعت بشری آنچنان گره خورده است که ارزش آن برنامه ای که برای اصلاح یک جامعه روی کاغذ می آید، در نزد مرد حاکم حتی ارزش آن کاغذ باطل شده را هم ندارد.»
در همین دوران ما حکومت هائی که در جوامع اسلامی زمام امور جوامع را به دست گرفته اند و همه رسانه های گروهی آنان شب و روز قرآن می خوانند و اخلاقیات و سیاسات و احکام اسلام را تبلیغ می نمایند و در عین حال هیچگونه جلوه حقیقی از اسلام در آن جوامع دیده نمی شود مربوط به دسترس نداشتن کتاب آسمانی (قرآن) و سنت پیامبر و اهل بیت عصمت (س) و مربوط به نداشتن فقه و فقهاء است؟
یا ناشی از عدم ایمان مجریان و عدم صلاحیت آنان برای اداره اسلامی جوامع می باشد؟! آیا بدبختی ها و نکبت ها و ذلت هائی را که جوامع اسلامی در گذرگاه قرون و اعصار بر خود دیده است، معلول نبودن قرآن و سنت پیامبر اهل بیت عصمت (ع) و فقه و فقها بوده است، یا ناشی از عدم ایمان مجریان و عدم صلاحیت آنان؟!
به همین جهت است که امیرالمؤمنین در این فرمان توجه و اهمیت فراوانی به ساختن شخصیت مجری فرمان که مالک اشتر است می دهد و در واقع همه زمامداران را به این توصیه می کند.

منـابـع

محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 185- 186 و 123- 125

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها