برهان پذیری در نظام حقوق بشر در اسلام
فارسی 2221 نمایش |برتری دیگر نظام حقوق بشر در اسلام این است که قابلیت و زمینه برهان پذیری را داراست. نظام حقوقی برهان پیر آن است که بتوان بر سودمند یا زیانبار بودن آن، برهان اقامه کرد. البته هنگامی این برتری کامل است که برهان اقامه شده، برهانی عقلی باشد نه تجربی. اکنون باید دید جرا نظام حقوق بشر غیر الهی برهان پذیر نیست. سر مطلب در این است که حقوق بشر غربی مجموعه ای از قواعد و مقررات اعتباری است که هرگز در امور واقعی و تکوینی ریشه ندارند.
پیداست که امور قراردادی و اعتباری، به تار موی انتزاع متصلند و هرگز نمی توان با استدلال در پی اثبات آنها بر آمد. چه بسا در جایی و زمانی، چنین انتزاعی، حق و پذیرفته شده تلقی گردد و در جا و زمان دیگر، نه! اما حقوق بشر اسلامی مجموعه ای است از قوانینی که دارای ریشه های تکوینی اند. این قوانین از اصالت و واقعیت برخوردارند و تنها زاییده انتزاع در یک یا چند شخص حقیقی یا حقوقی نیستند. هر چیز تکه خود، تکوینی باشد یا ریشه در تکوین و جهان واقعیت داشته باشد، قابل اقامه برهان است.
از دیگر سو، برهان آنگاه کارآمد و به سزاست که عقلی باشد، نه تجربی. برهان تجربی همواره می تواند دستخوش بهانه ها و معاذیر گوناگون گردد. مثلا اگر برای بطلان یک قانون، برهان تجربی آورده شود، ممکن است کسانی بگویند این قانون، خود، سودمند و شایسته است، اما کارگزاران نتوانسته اند در عمل آن را به شایتسگی اجرا کند و از این رو سودمند نیفتاده است. لیکن در برهان عقلی، جایی برای چون و چرا و بهانه آوری نیست. مثلا هم اینک برخی از مارکسیست ها بهانه می آورند که اگر قوانین مارکسیسم به درستی اجرا می شد، هرگز کوس رسوایی آن در جهان نواخته نمی شد.
سخن دیگران این است که گرچه نظام حقوقی برهان عقلی پذیر، نظامی است برتر، اما این برتری هنگامی افزون می گردد که آن برهان عقلی، برهان لمی باشد، آن هم برهانی که در حد وسط آن، علت فاعلی یا علت غایی رخ بنماید. زیرساز درونی علت مادی یا صوری نیز می تواند در حد وسط قرار گیرد، ولی هرگز در بردارنده فایده قابل وصول از طریق علل فاعلی و غایی در حد وسط نیست. این از آن روست که علل مادی و صوری تضمین کننده های ماهیتند -علل قوام- در حالی که علل فاعلی و غایی عهده دار تأمین وجودند -علل هستی- با عنایت به این که اصالت از آن هستی است نه ماهیت، علل فاعلی و غایی نیرومندتر و سودمندتر از علل مادی و صوری اند. از این گذشته، همه موجودات جهان دارای ماده و صورت نستند، در حالی که جز خداوند، همه موجودات نیازمند دو مبدأ فاعلی و غایی اند. مثلا اندیشه ها، فرشته ها، ارواح، و جز آنها دارای مبدأ مادی نیستند، ولی همه اینها مبدأ فاعلی و غایی دارند. به این ترتیب، اگر این دو، در حد وسط یک برهان قرار گیرند، بر عمق و کارآیی آن می افزایند.
نظام حقوق بشر اسلامی از این نظر نیز برتر است که برهان اقامه شده در اثبات آن، دارای حد وسطی این چنین است. تدوینگر اصلی و مبدأ فاعلی این نظام، پروردگار؛ و علت غایی آن نیز لقای باری تعالی است و خداوند متعال مبدئی است که هیچ فاعلی پیش از او نبوده و پس از او نخواهد بود. نیز هیچ کس جز او غایت بالذات نیست. همانگونه که فاعل های بالعرض باید به فاعل بالذات منتهی گردند، غایت های بالعرض نیز باید به همان غایت بالذات انتها یابند.
در برابر، نظام حقوق بشر غیر دینی هرگز از این مزیت برخوردار نیست. مبدأ فاعلی این نظام، خواست و میل بشر است و عل غایی آن، برقراری نظام ساختگی و بی روح در جامعه است. از این رو هرگز نمی توان در اثبات درستی و شایستگی این نظام حقوقی، برهان عقلی اقامه کرد، چه رسد به این که آن برهان از ویژگی های مزبور برخوردار باشد.
منـابـع
عبدالله جوادی آملی- فلسفه حقوق بشر- صفحه 243-245
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها