شماری از وظایف حوزه و حوزویان

فارسی 1441 نمایش |

روحانیت

روحانیت مذاهب، بخصوص روحانیت متعهد شیعی، مدعی، مدیریت روحی و فکری جامعه است. وظیفه سنگینی که ائمه طاهرین (ع)، بر دوش عالمان (به ویژه عالمان عصر غیبت) نهاده اند همین اقتضا را دارد، اما انجام دادن این وظیفه، و موفقیت دراین باره، به چه صورت خواهد بود؟ اگر فکر کنیم که رسالت روحانیت در پرورش افراد حوزه ها در همین حدی است که الان هست، و در بیشتری دیده می شود، و روحانیت را با سامان فعلی و برنامه های موجود بپذیریم، آنگاه کسانی چون مطهری و بهشتی، افرادی استثنایی خواهند بود، لیکن حقیقت این نیست. کسی که دین را در«عینیت جامعه» بفهمد، می بیند که شهید مطهری عالمی بود در حد نصاب، که باید همواره از حوزه ها امثال او (و برتر از او) بیرون آیند، و به انجام دادن وظایف مرزبانی بپردازند.
عالم دین باید در همه مرزهای فکری و اعتقادی عصر خود و جامعه خود حضور داشته باشد، تا هر جا رخنه ای افتاد، خللی واقع شد، دشمنی حمله کرد، به جبران و مقابله برخیزد. روحانیت از این جهت مانند دولت است. اگر دولت در هر کدام از پستها و مشاغل، افرادی نداشته باشد که به کار آن پستها و مشاغل بیایند، مدیریت سیاسی قسمتی از جامعه را از دست می دهد. روحانیت نیز که مدیریت روحی و فکری را به عهده دارد، اگر هر مقامی و موضعی را که درفکر و فرهنگ معاصر مطرح است خالی بگذارد، و برای آن کسی و کسانی نداشته باشند، به یقین آن را از دست می دهد؛ و تا از دست داد دیگران خواهند گرفت. این است که باید افرادی جامع بپرورد، و برنامه هایی جامع پدید آورد تا کسانی متخصص در مسائل گوناگون فکری، اعتقادی، تبلیغی، تحقیقی، و ارشادی... پرورده شوند.

حضور در زمان

غیب از زمان، و حضور در زمان، دو مسئله عجیب و مهم است برخی کسان، از زمانی که در آن زندگی می کنند غایبند و درآن حضور ندارند. و اینگونه کسان (با کمال تأسف) بسیارند، به ویژه در میان تحصیل کردگان حوزه ای، و فقه و اصول خواندگان دوره ای. برخی به عکس اینند، یعنی در زمان خود حاضرند، و با حضور زمانی آگاهانه ای که دارند، مایه رونق دین و رواج مذهب و قوام مکتبند.
عالمان ما در گذشته اینگونه بوده اند. حاضر در زمان خویش و عصر خویش و نسل خویش، بزرگترین عالمان متعهد ما، همیشه در ارتباطی عینی با زمان زندگی می کرده اند، نه در ارتباطی ذهنی و تقویمی. «علامه حلی» که از سویی فقیهی متبحر است، از سوی دیگر متکلم و عقاید شناسی زبردست است. در آثار این فقیه بزرگ، به کتابهای منطقی و فلسفی نیز برمی خوریم که برای پاسخگویی به مسائل فکری و اعتقادی آن روز جوانان و متفکران و روشنفکران نوشته شده است، زیرا اینگونه عالمان مرزبان نمی توانسته اند از سایر مسائلی که در جامعه اسلام می گذرد، و همچنین مسائلی که در ارتباط با دیگر جوامع فکری و فرهنگی قرار دارد، غافل بمانند، یا خود را به غفلت بزنند. و بار مسئولیت را از دوش برزمین نهند. چنین کاری برخلاف تکلیف و تعهد و شناخت و رسالت است. و هیچگاه یک دانشمند آگاه اسلامی، به خلاف تعهد و تکلیف و شناخت نمی گراید.
روحانیت اصیل و متعهد ما، در زمانهای گذشته اغلب با فرهنگ زمان همگام بوده است، و در فکر و شعور زمان خود حتی فکر و شعور ادبی و هنری، حضور داشته است. نمونه دیگر«سید مرتضی علم الهدی» است. این شخصیت چند بعدی کم مانند را بنگرید که حتی از تشکیل محافل ادبی و انجمن نقد شعر و شعر شناسی نیز غفلت نمی کرده است. شهید مطهری نیز با شناختی که از تاریخ گذشته و علمای متعهد داشت، خود بدانان تأسی کرد، و سلف صالح را اسوه گرفت. و امروزه طلاب جوان باید این اسوه گیری را از مطهری فراگیرند.

حقانیت استوار مکتب

این سخن از حضرت امام جعفر صادق (ع)، رئیس مذهب ما، معروف است:
«لـــوددت أن أصحابی ضربت رووسهم بالسیاط حتی یتفقهوا؛ آرزو داشتم تازیانه بر سر شاگردانم کوفته می شد تا آنان تفقه کنند (و دین را درست و ژرف و همه جانبه دریابند).»
این سخن پیشوای الهی ماست. و این نشانه نهایت حقانیت و صحت است. و چنین مکتبی، قاطع ترین، استوارترین و بزرگترین مکتب اصیل اعتقادی و عملی است، که با این خاطر جمعی به خود و به محتوای خود، در موضع خویش ایستاده است، و فهمنده و درک کننده و پژوهشگر و مطلب شکاف و بحث آشنا و دلیل آزما می طلبد. و اکنون آیا لازمه وفاداری نسبت به این شعار بزرگ بی نظیر قاطع بی دلیل «ضربت رووسهم بالسیاط حتی یتفقهوا» آیا نباید ما همه مبانی این مکتب را، از الاهیات تا اخلاق و سیاست، و تا اقتصاد و عدالت اجتماعی، به صورتی سزاوار مطرح سازیم، و همه گونه آمادگی برای هر تحقیق واشکال و مسئله و نظر و رسیدگی داشته باشیم؟ آیا نباید کلیت حوزه دارای این مرکزیت، در سطح فرهنگ معاصر بشری باشد؟ و آیا این آرمان چگونه تحقق خواهد یافت، است و وظیفه؟

شناخت تحولات

جامعه، علاوه بر حرکت مادی که تنظیم آن به عهده دولتها و حکومتهاست، حرکتی فکری و شعوری و جهان بینانه نیز دارد، حرکتی بر مبنای ایدئولوژی و طرز تفکر و تصور. این حرکت، حرکتی است روحی و اعتقادی. و همین حرکت است که همواره با تحولات سر و کار دارد. مرزبانان حوزه های اعتقادی و فرهنگی جامعه باید برای پاسداری ازاین حوزه ها، نخست تحولات را به خوبی بشناسند، و حرکتهای یاد شده را دریابند. اگر این تحولات را، و این حرکتها را، و زمان را که ظرف این تحولات و حرکات است نشناسند، در دریای پیچیده مسائل و قضایا غرق می گردند، و نسلهایی را که دل به آنان بسته اند نیز مأیوس می سازند و غرق می کنند. و اینجاست که امام صادق (ع) می فرماید:
«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس؛ هرکس زمان خویش را بشناسد، مسائل غلط انداز (و افکار پوششدار) نمی توانند او را مورد تهاجم قرار دهند (و مشتبه و منحرف کنند).»
در غیر این صورت، یعنی در صورتی که انسان، به ویژه انسان عالم روحانی و مبلغ، زمان و عناصر زمان و فرهنگ زمان و زبان زمان و روح زمان و حرکت زمان و مسائل و افکار غلط انداز زمان را نشناسد، همه گونه مورد تهاجم مسائل پوشش سازی شده و رویدادهای ناشناخته قرار خواهد گرفت، و موانع را از دست خواهد داد، و با نسلها فاصله خواهد یافت. زمان ظرف تحولات است. باید تحولات را بشناسیم تا بتوانیم به مرزبانی برخیزیم، و تکلیف خویش را ادا کنیم.

برنامه ریزی نه کلی گویی

پیروزی در میدان وظایف بستگی دارد به برنامه ریزی. تربیت و ساختن افراد با کلی گویی انجام نمی پذیرد. نمی توان در داخل حوزه خود را محصورکرد، و از واقعیات و مسائل جامعه بی خبر بود، و از روستا و محرومیت و فقر و جهل و تبعیض و تکاثر گرایی دردی نداشت، و دل به این خوش کرد که ما چه ایم و چه؟ نمی توان گفت، باید همه مسائل مطابق اسلام باشد، و خود برنامه ای نداشت. باید یک برنامه اسلامی، برای مدیریت جامعه تنظیم گردد، و آگاهان در این کار دخالت کنند نه بسته ذهنان. همینجا یادآوری کنیم که باید برنامه ریزی، در عین اسلامی بودن (و صد در صد اسلامی بودن) آگاهانه و به وسیله عقلهای پرتجربه و نیرومند عملی گردد، و منطبق با تجربه های عملی روز و شناخت مسائل روز و واقعیات حیات نوین انسانی باشد.
روحانیت باید طرحها و برنامه ها و دستورالعهایی دقیق ارائه دهد، اما نه بیگانه با جریان حیات بشری در این روزگار؛ نه به عنوان مثال، چنان باشد که انکار بگویند: در این زمان با الاغ به سفر بروید. اینگونه نباشد، که اسلام را منزوی خواهد کرد. اکنون که قدرت در دست مذهب است، برنامه ریزی را هم باید مذهب انجام دهد. و اگر امروز مذهب نتواند در برنامه ریزیها، حضوری آگاهانه و متخصصانه و واقعگرایانه ابراز دارد، زبان آن از حد بیان بیرون است. و این امر بر هیچ آگاهی پوشیده نیست.

منـابـع

محمدرضا حکیمی- سپیده باوران- صفحه 23- 25 و 28- 30 و 33

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد