حقیقت و واقعیت جهنم
English فارسی 4803 نمایش |در چند جای قرآن کریم نام ''زقوم'' آمده است که در دو جا به تعبیر ''شجرة الزقوم'' است، یکی در سوره ''الصافات'' است، یکی هم در سوره دخان. در سوره ''الصافات'' آمده: «انها شجرة تخرج فی اصل الجحیم؛ درختی است که در اصل و متن جهنم می روید.» (صافات/ 64) آنهایی که اهل به اصطلاح اشاره هستند، در کلمات خودشان این طور بیان کرده اند که جحیم یا جهنم به تعبیر دیگر، تجسم طبیعت در این دنیاست، و به عبارت دیگر تجسم ماده پرستی و طبیعت پرستی در این دنیاست، که شواهد از خود قرآن کریم در این زمینه زیاد است.
در سوره ''القارعه'' این طور می خوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم القارعة * ما القارعة * و ما ادریک ما القارعة * یوم یکون الناس کالفراش المبثوث * و تکون الجبال کالعهن المنفوش * فاما من ثقلت موازینه * فهو فی عیشة راضیة * و اما من خفت موازینه * فامه هاویة * و ما ادریک ماهیه * نار حامیة؛ به نام خداوند بخشنده مهربان آن واقعه کوبنده* چه کوبنده ای! (که قابل وصف نیست)* و تو چه می دانی آن کوبنده چیست؟ روزی که مردم مانند پروانگان پراکنده باشند* و کوه ها چون پشم رنگین حلاجی شده شوند* پس اما هر که وزنه اعمالش سنگین باشد* پس وی در یک زندگی رضایت بخشی است* و اما آنکه وزنه اعمالش سبک شود* پس جایگاهش هاویه است* و تو چه می دانی آن چیست؟ آتشی سوزنده است.»
من، مرحوم آقای شاه آبادی (ره) را خیلی کم دیده بودم، یعنی وقتی ما رفتیم قم ایشان تهران بودند، (ولی) چون از استادان ما (مقصود امام خمینی (ره) است) خیلی به ایشان ارادت داشتند و تمجید می کردند، گاهی که به تهران می آمدیم، پای منبر ایشان می رفتیم. یک وقت یادم هست که رفته بودم، دیدم ایشان داشت همین آیه را معنی می کرد: «و اما من خفت موازینه؛ آن که میزانش سبک است». مکرر گفته ایم قرآن نمی گوید میزانی که در قیامت است دو کفه دارد، یک طرف اعمال نیک را می گذارند یک طرف اعمال بد را، یک کفه بیشتر ندارد که اعمال خوب را آنجا می گذارند، مثل ترازوهای جدید، هر کسی که میزانش سنگین است «فهو فی عیشة راضیة»، آن که سبک است نه. غرضم چیز دیگری است: «فامه هاویة».
''ام'' در اصل یعنی مادر، مادر را هم ''مادر'' می گویند به اعتبار اینکه "ما یأم الانسان" است، یعنی مقصد بچه است. مادر از آن جهت مادر و ''ام'' در عربی گفته می شود که از ماده "ام یأم" است، چون بچه اساسا به هر طرف که برود آخرش بر می گردد به سوی مادر و مادر مقصد اوست، غایت و هدف و مقصد بچه اوست. آنجا دارد: «فامه هاویة» مادرش هاویه است «و ما ادریک ماهیة» هاویه چیست؟ «نار حامیة» آتشی است داغ. حالا چرا اینجا گفته شده که این ام است، مادر است؟
اولا به چه مناسبت جهنم را به مادر انسان جهنمی تعبیر کرده اند؟ برای اینکه این چیزی که امروز به آن رسیده همان مقصدی است که در دنیا داشته، به همان رسیده که در دنیا آن را می خواسته است. به جای دیگر نمی رفته که او را به اینجا آورده باشند، او را به همان جا می برند که به سوی آنجا می رفته است. «فامه هاویة و ما ادریک ماهیه نار حامیة». اینجا خود آیه کاملا موضوع را مشخص می کند که چگونه افرادی که تمام هم و مقصد و خواسته و آرزوها و آمالشان، تمام آنچه درباره اش فکر می کنند و می اندیشند مادیات زندگی است و از معنویت هیچ خبری نیست، همان کسانی هستند که اصلا جز جهنم و آتش جهنم چیز دیگری را قصد نمی کنند، یعنی آنچه که در آنجا هست تجسم همین است که اینها در دنیا داشته اند. آنوقت این درخت از کجا رشد می کند؟ از همین حالتی که انسان در متن دنیا قرار می گیرد. این درخت که به نام ''درخت زقوم'' است، که درختی است که در آن اصل و متن جحیم و در آن عمق جهنم می روید، یعنی تمام وجود انسان یک وجود جهنمی می شود، اصلا خودش جهنم است. این درختی که از آن عمق و ریشه قلب خود این (انسان) رشد و طلوع کرده است، این خود همین آدم است و این (انسان) خودش در اینجا عین جهنم شده، یعنی در آنجا یک پارچه آتش تجسم یافته است.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن- صفحه 141-143
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها