تفاوت سازمان روحانیت شیعه با روحانیت سنی

فارسی 3310 نمایش |

در جهان تشیع سخن اصلاح کمتر به میان آمده و طرح اصلاحی کمتر داده شده و درباره اینکه "چه باید کرد؟" کمتر تفکر به عمل آمده است. اما علی رغم همه اینها در شیعه نهضت های اصلاحی، مخصوصا نهضت های ضد استبدادی و ضد استعماری بیشتر و عمیق تر و اساسی تر صورت گرفته است. در تاریخ جهان تسنن، جنبشی مانند جنبش ضد استعماری تنباکو به رهبری رهبران دین که منجر به لغو امتیاز انحصار تنباکو در ایران شد و استبداد داخلی و استعمار خارجی هر دو به زانو در آمدند و یا انقلابی مانند انقلاب عراق که علیه قیمومت انگلستان بر کشور اسلامی عراق بود و منجر به استقلال عراق شد و یا قیامی مانند نهضت مشروطیت ایران که رژیم سلطنتی استبدادی ایران را مبدل به رژیم مشروطه کرد و یا نهضتی اسلامی به رهبری رهبران دینی مانند آنچه در ایران امروز دوران انقلاب اسلامی سال 1357 شمسی می گذرد مشاهده نمی کنیم.
این انقلاب ها همه به رهبری روحانیت شیعه صورت گرفت، همان روحانیتی که کمتر درباره اصلاح و طرح های اصلاحی سخن گفته و طرح داده است. جنبش تنباکو را علمای ایران آغاز کردند و با دخالت زعیم بزرگ مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی به پیروزی نهایی رسید. انقلاب عراق را علمای شیعه عراق که در رأس آنها مجتهد جلیل القدر آقا میرزا محمدتقی شیرازی قرار داشت رهبری کردند. راستی حیرت آور و درس آموز است که از شخصیتی مانند مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، مجسمه زهد و تقوا و تهذیب نفس و به اصطلاح درونگرایی، یک مرتبه در شرایط خاص، شخصیتی مجاهد طلوع می کند که گویی همه عمر با جهاد و مبارزه به سر کرده است. با اینکه در جهان تسنن سخن از اصلاح و مبارزه علیه استعمار و استثمار بیشتر به میان آمده، علمای اهل تسنن کمتر توانسته اند نهضتی را رهبری کنند و بر عکس روحانیت شیعه با اینکه انقلاب های عظیمی به پا کرده است کمتر حاضر شده است درباره دردها بیندیشد، نظر بدهد، طرح اصلاحی ارائه نماید، فلسفه سیاسی اسلام را مطرح نماید.
این جهت به نظام و سازمان خاص روحانیت شیعه و روحانیت سنی مربوط است. نظام روحانیت سنی به گونه ای است که او را کم و بیش به صورت بازیچه ای در دست حکام که خود، آنها را "اولی الامر" معرفی کرده است در آورده است. روحانیت سنی یک روحانیت وابسته است. روحانیت وابسته قادر نیست علیه آن قدرتی که وابسته به آن است قد علم کند و توده مردم را به دنبال خود بکشاند. اما روحانیت شیعه در ذات خود یک نهاد مستقل است، از نظر روحی به خدا متکی بوده و از نظر اجتماعی به قدرت مردم. و به همین جهت در طول تاریخ به صورت یک قدرت رقیب در مقابل زورمندان تاریخ ظاهر شده است. علت آنکه سیدجمال در کشورهای سنی مستقیما به سراغ توده مردم می رفت و در ایران به سراغ علماء، در کشورهای سنی مخاطبش توده مردمند و در ایران علماء، در آنجا انقلاب را از توده می خواهد آغاز کند و در ایران از علماء، اینست که روحانیت شیعه از دستگاه حاکمه مستقل بوده و استعداد انقلابی شدن داشته است بر خلاف روحانیت سنی.
روحانیت شیعه عملا بر تز مارکس خط بطلان کشیده که می گوید: مثلث دین و دولت و سرمایه همواره در طول تاریخ با یکدیگر همدست و همکار بوده و طبقه ای را در مقابل توده تشکیل می داده اند و سه عامل از خودبیگانگی خلق به شمار می روند. یکی از خصوصیات برجسته سیدجمال الدین اسدآبادی این بود که در اثر آشنایی نزدیک با جامعه شیعه و با جامعه سنی، تفاوت و دوگانگی وضع روحانیت شیعه را با روحانیت سنی به خوبی درک کرده بود. او می دانست که روحانیت سنی یک نهاد مستقل ملی نیست و در مقابل قدرت های استبدادی و استعماری قدرتی به شمار نمی رود. روحانیت سنی وابسته به حکومت هایی است که خود قرن ها آن را به عنوان "اولوالامر" به جامعه معرفی کرده است. به همین جهت در جامعه تسنن به سراغ علما نمی رفت، مستقیما به سراغ خود مردم می رفت. از نظر او علمای دینی سنی از جهت اینکه بشود به عنوان پایگاه ضد استبداد و ضد استعمار از آنها بهره جست، امتیاز خاصی ندارند، مانند سایر طبقاتند. ولی روحانیت شیعه چنین نیست. روحانیت شیعه یک نهاد مستقل است، یک قدرت ملی است، همواره در کنار مردم و در برابر حکمرانان بوده است. از این رو سید جمال در جامعه شیعه، اول به سراغ طبقه علما رفت و به آگاه سازی آنها پرداخت، این طبقه را بهترین پایگاه برای مبارزه با استبداد و استعمار تشخیص داد. از مضمون و محتوای نامه هایی که سید به علماء شیعه، خصوصا نامه اش به زعیم بزرگ مرحوم حاج میرزا حسن شیرازی اعلی الله مقامه و نامه دیگرش که صورت بخشنامه دارد به سران علمای معروف و برجسته شیعه در عتبات و در تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و شیراز و غیره نوشته است این مدعا کاملا پیدا است.
سید جمال الدین اسدآبادی تشخیص داده بود که در روحانیت شیعه اگر احیانا افرادی رابطه نزدیک با مستبدان زمان خود داشته اند، وابستگی خود را با روحانیت و مردم و دین حفظ کرده اند و از آن اصل که در فقه مطرح است یعنی "استفاده از پایگاه دشمن به سود مردم" پیروی کرده اند و اگر احیانا افرادی هم بوده اند -که البته بوده اند- که واقعا وابسته بوده اند، جنبه استثنائی داشته اند و به همین دلیل مردم شیعه پیوند محکم خود را با روحانیت شیعه در طول تاریخ نگسسته اند.

منـابـع

مرتضی مطهری- نهضت های اسلامی در صد سال اخیر- صفحه 18-21 و صفحه 55-56 و صفحه 18-21

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد