نقد و بررسی عوامل ایجاد کننده مالکیت فردی در سوسیالیسم

فارسی 2518 نمایش |

در جواب سوسیالیسم می گویند آنچه که بشر می خواهد همه از قبیل امور اقتصادی نیست تا وقتی مالکیت را اشتراکی کردیم یک دفعه "من"، "ما" بشود. یک قسمت از زندگی، امور اقتصادی است که مالکیت در آنجا مطرح است. قسمتهای زیاد دیگری داریم که مربوط به امور اقتصادی و مالکیت نیست، مثل "پست" و یا "زن". "پست" و "زن" دو چیزی هستند که ارزش آن دو برای بشر از امور اقتصادی اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. گاهی می شود که انسان حاضر است پول و ثروت و هر چه دارد در راه یک زن خرج کند و یا پول و ثروتش را برای بدست آوردن یک مقام بسیار عالی اجتماعی که در آن شهرت دنیایی هست خرج کند. اینها را چه می کنید؟ آیا می شود همه زنها را روی هم ریخت و از آنها یک عده زن قالبی ساخت که همه مساوی و عین یکدیگر باشند؟ اگر مسئله اشتراک جنسی نیست که الان هم در هیچ کشور کمونیستی نیست بالاخره در خانه یکی، زن زیبا و در خانه دیگری یک زن بدگل وجود دارد. این مسئله باز "من ساز" است.
مقامات چطور؟ اگر فرض کنیم که تازه این یک فرض است و حقیقت ندارد، آن کسی که در رأس یک کشور سوسیالیستی قرار گرفته است، از نظر تغذیه و مرکوب با بقیه مردم یکسان است، مثلا نخست وزیر فلان کشور سوسیالیستی از نظر استفاده از مواهب اقتصادی با فلان کارگری که در فلان کارخانه یا مزرعه کار می کند در یک حد هستند و از نظر غذا و آسایش و اتومبیل یک جور هستند و فرضا نخست وزیر چین از رئیس جمهور آمریکا هدیه ای قبول نمی کند و به آن هدیه افتخار هم نمی کند، با فرض همه اینها آیا او که در پست نخست وزیری زندگی می کند و هر روز صدها عکس از او در روزنامه ها منتشر می شود و روزی دهها بار اسم او در رادیوهای دنیا برده می شود و بارها فیلم او را در تلویزیون می بینند، با آن کارگر فراموش شده در ته کارخانه، یک جور از مواهب برخوردارند؟ نه، این طور نیست. بالاخره آن مقام، از مواهب این پست استفاده می کند نه دیگری. نمی شود اینها را به حالت اشتراکی درآورد، نمی شود پست آن کارگر را با پست آن نخست وزیر روی هم بریزند و بین آنها تقسیم کنند. خواه ناخواه رهبری حزب به یک نفر اختصاص پیدا می کند و معاونت حزب به یک نفر دیگر و سمت مدیر کلی به فرد دیگر، و در آخر یک عده در ته ته قرار می گیرند. پستهای اداری هم همین طور است.

پس برای اینکه "من" تبدیل به "ما" شود کافی نیست که مالکیت های اختصاصی از بین برود و ما دیدیم که در جاهائی که مالکیت های اختصاصی از بین رفت، "من" تبدیل به "ما" نشد، جنگ ها و نزاع ها و تصفیه ها در داخل آنها می شود و رقابت های داخلی (صورت می گیرد) و حتی دو اردو و دو غول بزرگ اینها با یکدیگر در حال مبارزه هستند و برای اینکه همان نقطه مقابلشان را که امپریالیسم است با خودشان رفیق کنند، با هم مسابقه گذاشته اند، اینها نشان می دهد که "من" ها تبدیل به "ما" نشده است و اینها حرف است.
درست است، ما قبول داریم که ناهمواریهای مالکیت اثر فراوانی در " من سازی " دارد و اختلافات زیادی با "ما سازی" دارد و لهذا اسلام به تعدیل ثروت و مالکیت ها عنایت فوق العاده دارد ولی مسئله این است که (برطرف کردن این ناهمواری ها) کافی نیست برای اینکه "من" ها تبدیل به "ما" شود. بعد می بینیم "ما" (در بین آنها) اسم است و لفظ است و حرف، پای احتیاج که به میان بیاید، مطلب از این قبیل نیست.
مکتب حقیقی در اینجا این است که اولا مسئله اینکه "من" باید تبدیل به "ما" شود یکی از شرایط انسان کامل است و ما این را قبول داریم، اما اینکه کسی خیال کند به صرف اینکه "من" انسان تبدیل به "ما" شد، "انسان کامل" شده است صحیح نیست. مکتب سوسیالیسم باز یک مکتب تک ارزشی است. این نظریه که تمام ارزشهای انسانی در این است که "من" تبدیل به "ما" بشود درست نیست، چندین ارزش دیگر غیر از تبدیل "من" به "ما" وجود دارد که در همه مکتبهائی که قبلا طرح کردیم هر کدام لااقل به یک ارزش، درست توجه کرده اند. پس تنها یک چیز را ارزش انسانیت دانستن، درست نیست.

منـابـع

مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 282-280

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد