عدم ایمان به حق به واسطه غرور علوم ظاهری

فارسی 2885 نمایش |

در سوره غافر ـ که همان سوره مؤمن است ـ در اواخر سوره خداوند حال امت های گذشته را بیان می فرماید که به دعوت پیامبران خود گوش نمی دادند. انبیاء هرچه آنها را تبلیغ می نمودند و به خدا گرایش می دادند و به اعمال پسندیده دعوت می کردند، آنها می گفتند: این حرف ها به درد ما نمی خورد، ما باید چیزی را با چشم ببینیم تا ایمان آوریم، آن هم چیز غیبی باید با چشم دیده شود. باید عذاب را مثلا ببینیم باید فرشته را ببینیم باید خدا را ببینیم وگرنه هیچگاه ایمان نمی آوریم و از علم ما به دور است که چیزی را ندیده باور کنیم و بر اساس گفته پیغمبری عقاید خود را استوار نماییم و هرچه پیغمبران با منطق و برهان برای آنها اثبات می کردند که راه از این قبیل نیست؛ خداوند عز شأنه به شما وجدان و فطرت داده و عقل و درایت عنایت فرموده است، گفتار ما و دعوت ما را با این میزان های خدادادی سنجش کنید و صحت کلام ما را خودتان تشخیص دهید؛ ابدا به گوش آنان اثر نمی کرد، تا اینکه عذاب خدا می رسید و در سرحد کفر و انکار کار آنها را یکسره می نمود.
امت ها پیغمبران را اذیت و آزار می کردند، حبس می کردند، از شهر بیرون می نمودند، شکنجه و عذاب می دادند، می کشتند، در میان درخت ها اره می کردند، به کوه و بیابان فراری می دادند، به انواع و اقسام آزارها آنها را آزار می کردند و ابدا حاضر برای تسلیم در مقابل امر حق نبودند و به تفکر و تأمل و سنجیدن سخنان آنان در ترازوی عقل، تنازل نمی نمودند.
پیغمبران دعا می کردند که خدایا ما از دست این طاغیان و گردنکشان خسته شده و به ستوه آمدیم؛ خودت هرچه می خواهی درباره آنان اراده فرما. در آن هنگام خداوند عذاب جاری می فرمود؛ به باد، به طوفان، به مرض، به مرگ، به زلزله های شدید، به خسف و فرو رفتن زمین و شکافتن زمین و به غرق شدن و مسخ شدن و سایر انواع عذاب هایی که در قرآن کریم ذکر شده است.
فقط از میان امت ها، از امت پیغمبر ما عذاب برداشته شده است و به برکت وجود مقدس آن حضرت از عذاب های آسمانی و زمینی آنها را مصون داشته است؛ در قرآن کریم وارد است: «و ما کان الله لیعذبهم و أنت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون.»؛ «ای پیغمبر! تا هنگامی که تو در میان این مردم هستی خداوند آنها را البته دستخوش عذاب نمی کند و همچنین تا وقتی که آنان استغفار را شعار خود قرار دهند، خداوند عذاب کننده آنها نخواهد بود.» (انفال/ 33)
باری، دائما انبیاء با امت های خود در کشمکش بودند، پیغمبران به عالم غیب و حق دعوت می کردند و امت ها متکی به مال و سرمایه و قدرت و دانش های غرور و باطل خود بوده و با تکیه زدن به آنها از تسلیم و انقیاد در برابر حق امتناع می ورزیدند.
«فلما جآءتهم رسلهم بالبینـ'ت فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا به یستهزءون * فلما رأوا بأسنا قالوا ءامنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین * فلم یک ینفعهم إیمـ'نهم لما رأوا بأسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکـ'فرون؛ و چون پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند، به دانشی که نزدشان بود بالیدند و آنچه (از عذاب) به ریشخند می گرفتند آنها را فرا گرفت. پس چون سختی (عذاب) ما را دیدند، گفتند: تنها به خدا ایمان آوردیم و بدان چه با او شریک می کردیم کافر شدیم. اما همین که عذاب ما را دیدند، دیگر ایمانشان برای آنها سودی نبخشید. این سنت خداست که از (دیرباز) درباره بندگانش چنین جاری شده و آنجاست که کافران زیان کرده اند.» (غافر/ 83-85)
می فرماید: زمانی که بأس و شدت ما به این امت ها رسید و خود را در چنگال قهر و عذاب ما مشاهده کردند، گفتند: حالا ایمان می آوریم به خداوندی که شریکی برای او نیست و به آن شرکی که سابقا داشتیم و موجودی را در مقابل خدا مؤثر قرار می دادیم، فعلا کافریم. در حالی که وقتی اختیار داشتند و اراده داشتند و پیامبران به سوی آنها می رفتند و با زبان نرم آنها را نصیحت می کردند و پند و اندرز می دادند، ابدا حاضر برای استماع نبودند و متکی به علم و دانش خود بودند؛ «فرحوا بما عندهم من العلم» به پیغمبران می گفتند: گفتار شما به درد نمی خورد؛ می گویید: ما از عالم غیب خبر داریم، از خدا خبر داریم؛ عالم غیب کجاست؟ خدا کیست ؟

دانش های ظاهری و غرور:
ما خودمان دارای علم هستیم، مکتب داریم، دانشگاه دیده ایم، متخصص فن شده ایم، تخصص گرفته ایم، ما اتم را شکافته ایم، ما تمام امراض را بررسی کرده ایم، ما حقیقت میکرب را دریافت کرده ایم، ما معادله درجه سوم را حل کرده ایم، ما به تمام توان ها و دانش هایی که داریم متکی هستیم. اینان چنان به علوم خود مغرور بودند و حال خوش و سرور در مقابل این دانش ها داشتند که ماورای آن را تصور نمی کردند و آن غرور و استکبار به آنان اجازه نمی داد که بفهمند علوم عالی تری موجود است و آن علم پیامبران است. این مسکینان ادراک نمی کردند که علوم آنها در برابر علوم حضوری و شهودی پیامبران قطره ای است در برابر دریا، تمام این دانش ها را باید در مقابل دانش پیامبران صفر دانست در مقابل عدد بی نهایت. باید تسلیم حق شد، باید تسلیم علوم پیامبر شد، باید در مقام عبودیت قدم نهاد.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- معادشناسی جلد 2- صفحه 6-10

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد