ماجرای اعطای ولایت در غزوه حمراء الاسد

فارسی 4903 نمایش |

چون غزوه احد به پایان رسید و پیامبر اکرم (ص) با همراهان خود به مدینه برگشتند و افراد زخم دیده در منزل های خود رفته برای استراحت و مداوای جراحات خود آماده شدند، پیغمبر اکرم برای ارعاب مشرکین و عظمت مسلمین که مبادا کفار گمان کنند که ضعف و شکست مسلمانان را گرفته و شاید موقع را برای حمله به مدینه منوره و کشتن رسول خدا و اسارت مسلمانان مناسب دیده و به شهر مدینه بتازند، دستور فرمود: تمام افرادی که در غزوه احد حضور پیدا کرده اند آماده بسیج شده و همگی، مشرکین را تعقیب کنند.
امام علی (ع) که در جنگ احد هشتاد زخم دیده و بسیاری از آنها زخم های کاری بوده و احتیاج به درمان و گذاردن فتیله در لای زخم بود و سرا پایش را زخم و جراحت فرا گرفته بود، نیز در منزل رفته و به درمان پرداخت که ناگهان منادی رسول خدا (ص) در مدینه اعلام کرد و مجاهدین احد را به تعقیب مشرکین دعوت نمود. مسلمانان با نهایت خستگی و فرسودگی که از جنگ داشتند، بی محابا دعوت رسول خدا را لبیک گفتند و آماده برای تعقیب کفار شدند. رسول خدا (ص) برای امیرالمؤمنین (ع) پرچم جنگ بست و به دست آن حضرت داد و خود با امیرالمؤمنین و مسلمانان تا حمراء الاسد که در هشت میلی مدینه است پیش آمدند. و از طرفی مشرکین قریش در روحاء که در سی میلی یا چهل میلی مدینه است درنگ کرده و تأسف می خوردند که چرا در این غزوه پیغمبر را نکشتند و می گفتند: «لا محمدا قتلتم و لا الکواعب أردفتم؛ نه محمد را کشتید و نه دختران نو رس را به اسارت گرفتید.» و خود را آماده می نمودند که به مدینه بتازند و در این گفتگو و بحث بودند. در حمراء الاسد، معبد خزاعی رسول خدا را دیدار نمود و در آن حال مشرک بود، ولیکن قبیله خزاعه، مسلمان و کافر آنها همگی محل اسرار رسول خدا بودند و در تهامه یکسره تعهد آنها با رسول خدا بوده و چیزی را از آن حضرت پنهان نمی داشتند. معبد خزاعی گفت: ای محمد (ص) سوگند به خدا که آنچه بر شما و اصحاب شما در این جنگ رسیده است، بسیار بر ما گران است و دوست داشتیم که خداوند این بلیه را از شما بر می گردانید. معبد از نزد رسول خدا خارج شد و ابوسفیان و همراهانش را در روحاء ملاقات کرد و دید که با هم می گویند: "ما یکی از سران و اشراف اصحاب محمد را که حمزه باشد کشتیم ولی قبل از اینکه بنیاد آنها را بر کنیم برگشتیم." چون ابوسفیان معبد را دید گفت: از مدینه آمدی، در آنجا چه خبر بود؟ معبد گفت: محمد با یارانش از مدینه خارج شده و با گروهی که از کثرت مانند آن را ندیده ام به دنبال شما آمده است و آنقدر یاران او خشمگین هستند که گویی یک قطعه آتشند. ابوسفیان گفت: وای بر تو چه می گویی؟ معبد گفت: سوگند به خدا هم اکنون که از اینجا کوچ نکرده ای طلیعه اسبان مسلمانان را خواهی دید.
ابوسفیان گفت: سوگند به خدا که ما به اتفاق آراء تصمیم داریم بر محمد و یارانش بتازیم و آنها را از بیخ و بن بر کنیم. معبد گفت: سوگند به خدا که من هیچ صلاح نمی بینم. ابوسفیان نگران شد و به سمت مکه رهسپار گشت و فرار را بر قرار و حمله اختیار نمود و به نعیم بن مسعود أشجعی که عازم مدینه بود وعده مال فراوانی داد که برو نزد محمد و یارانش و آنها را هرچه بیشتر از شوکت و قدرت ما بترسان و بگو که هم اینک ابوسفیان و همراهانش با تجهیزات کافی عازم حمله به مدینه و کشتن محمد و یارانش و اسارت زنان جوان هستند و بگو که می خواهند به کلی بنیاد آنها را از ریشه بر کنند. نعیم بن مسعود که از منافقین مدینه بود و به صورت ظاهر اسلام اختیار کرده بود، به سوی اصحاب رسول خدا (ص) رهسپار شد و آنها را هرچه تمام تر بیم داده و با کلمات موحش می خواست دل آنان را خالی کند و آنها را از سطوت مشرکین در خوف و هراس اندازد و در نتیجه آنها را از قصد و عزیمت حمله به کفار منصرف بنماید. ولی سخنان او مؤثر واقع نشد و رسول خدا و امیرالمؤمنین (ع) با اصحاب زخم دیده و جراحت خورده همچنان با عزم راستین خود باقی بوده و خود را به خدای خود سپرده و گفتند: از هیچ پیش آمدی روی نمی گردانیم، هر چه داریم از خداست و او بهترین کفیل و وکیل ماست. در اثر این گذشت و فداکاری که نمودند و در مقابل دشمن به جای آنکه دهشت زده گردند، یکسره از اراده و اختیار خود بیرون آمده و خود را به خدای خود سپردند؛ خداوند رشتة تدبیر آنها را به دست گرفت و ایمانشان زیادتی یافت و پروردگار نعمت را که همان مقام ولایت است به آنان عنایت فرمود.
«الذین قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم إیمـ'نا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل.»؛ «آن کسانی که (مقصود، امیرالمؤمنین (ع) است که با بدنی سراپا زخم دیده لوای جنگ را حامل بوده و یاران صادق و با وفای رسول خدا (ص)) گفتند به آنها مردم (نعیم بن مسعود اشجعی منافق معروف): که مردم (که ابوسفیان و همراهانش باشند) برای محاربه و استیصال شما همدست و همداستان شده اند؛ پس شما بترسید و دست از حمله بردارید. ولی این سخنان موجب زیادی ایمان و قوت آنان شد و در پاسخ گفتند: خدا ما را کافیست و بس و خوب وکیلی است که به اراده و اختیار خود در امور ما تصرف کند.» (آل عمران/ 173) «فانقلبوا بنعمة من الله و فضل لم یمسسهم سوء و اتبعوا رضو'ن الله و الله ذو فضل عظیم.»؛ «آنها از محاربه برگشتند در حالی که خدا به آنها نعمت را که ولایت است عنایت فرمود و از فضل خود آنها را برخوردار نمود و آنها پیروی از رضای نفس خود و آسایش خود در آن موقع خطیر ننموده بلکه از رضای خدا پیروی کردند و خداوند دارای فضلی بزرگ است.» (آل عمران/ 174)
در این حال خداوند پیامبرش را نصرت داده و بدون هیچ اثر سوئی نه از طرف دشمن و نه از طرف جراحات وارده بر خودشان در جنگ احد، با عافیت از نبرد و قوت قلب و ایمان و فضل و شرف و آوازه در بین مردم و با إرعاب دل های مشرکان به مدینه مراجعت نمودند.
البته این نعمت ولایت به تمام اصحابی که با رسول خدا به حمراء الاسد حرکت کردند داده نشده است، بلکه به خصوص افرادی که از سر خود گفتند: "حسبنا الله و نعم الوکیل" و شاهد بر این معنی آنکه در آیه قبل می فرماید: «الذین استجابوا لله و الرسول من بعد مآ أصابهم القرح للذین أحسنوا منهم و اتقوا أجر عظیم.»؛ «آن کسانی که دعوت خدا و پیامبرش را برای حرکت به دنبال مشرکین بعد از آنکه در احد جراحت دیده بودند اجابت کردند، برای افرادی از آنان که احسان کرده اند و تقوی پیشه ساخته اند مزد بزرگی است.» (آل عمران/ 172)
در اینجا ملاحظه می شود که برای خصوص اهل احسان و تقوی از میان آنان این مزد بزرگ را معین فرموده است و اهل احسان و تقوی را در آیات مورد بحث معرفی می کند که: آن کسانی هستند که گفتند: "حسبنا الله و نعم الوکیل" در این موقع سخت و حساس خود را به خدای خود سپرده و اراده و اختیار خود را فانی در اراده خدا نمودند؛ این است معنای ولایت و نظیر این تعبیر در آخر سوره فتح است، آنجایی که خداوند صفات افرادی را که با پیغمبرند مفصلا بیان می کند و در آخر آن می فرماید: «وعد الله الذین ءامنوا و عملوا الصـ'لحـ'ت منهم مغفرة و أجرا عظیما.»؛ «خداوند به آن دسته ای از آنان که ایمان آورده و اعمال صالحه انجام می دهند وعده آمرزش و مزدی بزرگ داده است.» (فتح/ 29)

منـابـع

سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی جلد 2- صفحه 69-75

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد