زحمات نوح برای دعوت قوم خود
فارسی 4209 نمایش | قرآن ذکر می کند که حضرت نوح (ع) مدت ها دعوت کرد، جز یک عده کمی ایمان نیاوردند، حالا موقعی رسیده که دیگر نوح هم از این مردم مأیوس شده است. اینجا باز خدا دعاهای نوح را به درگاه الهی یاد می کند: «قال رب انی دعوت قومی لیلا و نهارا؛ خدایا من شب و روز این مردم را خواندم» (یعنی خواندن من نه این بود که مثلا بروم یک جمله ادا کنم و بگویم اتمام حجت شد، بلکه شب به سراغ اینها رفتم، روز به سراغ اینها رفتم، دائما کار من این بود)، «فلم یزدهم دعائی الا فرارا؛ هر چه من بیشتر خواندم آنها بیشتر از من دور شدند و فرار کردند»، «و انی کلما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا اصابعهم فی اذانهم و استغشوا ثیابهم؛ خدایا! هر چه من اینها را می خوانم که موجبات مغفرت اینها فراهم بشود و می خواهم اینها را از این آلودگی ها پاک کنم، برای اینکه حرف مرا نشنوند انگشتانشان را در گوش هایشان می کنند یا لباسشان را محکم به سرشان می پیچند که گوش هایشان نشنود و چشم هایشان مرا نبیند.» تا می بینند که نوح پیدا شد می گویند باز آن مرد مزاحم پیدا شد، باز می خواهد از همان حرف های آخرت و مانند آن بگوید و عیش ما را منقص کند. برای اینکه حرف هایش را نشنوند انگشت هایشان را در گوش هایشان می کردند. گاهی برای اینکه نه حرفش را بشنوند و نه قیافه اش را ببینند لباس هایشان را به سرشان می کشیدند، سرشان را محکم می گرفتند که چشمشان هم قیافه او را نبیند. می گوید خدایا با من چنین کردند. «و استعشوا ثیابهم؛ یعنی جامه هایشان را محکم بر خودشان (به سرشان) می پیچیدند»، «و اصروا؛ و در کار خودشان نهایت درجه اصرار و لجاجت می ورزند»، و «استکبروا استکبارا؛ چه کبری و چه عنادی می ورزند» (خودشان را از این سخنان برتر می دانند) (نوح/5-7)
«ثم انی اعلنت لهم و اسررت لهم اسرارا؛ و آن گاه باز من به آنها علنی گفتم و در خلوت و خصوصی نیز به ایشان گفتم» می خواهد عذرش را در مقابل خدا بگوید: خدایا گاهی آشکار این ها را دعوت کردم، مثل یک خطیب می رفتم علنی اینها را دعوت می کردم. ولی چون همه دعوت ها در علن و در مجامع اثر نمی بخشد گاهی باید افراد را به طور خفیه و یکان یکان گرفت و به طور خصوصی با آنها صحبت کرد. هر دو کار را انجام دادم، هم به طور علن با اینها سخن گفتم و هم به طور سری و خفیه و یکان یکان. «فقلت استغفروا ربکم؛ گفتم به سوی پروردگارتان باز گردید، از او طلب مغفرت کنید و از این گناهان توبه کنید»، «انه کان غفارا؛ او قطعا آمرزنده است». نا امید نباشید، خدا آمرزنده و قبول کننده است. اگر این کار را بکنید دنیای شما هم خوب می شود، اگر مردمی اهل تقوا بشوند اصلا خدای متعال نعمت های دنیا را از زمین و آسمان به روی آنها می جوشاند. «یرسل السماء علیکم مدرارا؛ باران فراوان بر شما می ریزد»، «و یمددکم باموال؛ مال و ثروتتان را زیاد می کند»، «و بنین؛ فرزندان و جمعیتتان زیاد می شود»، «و یجعل لکم جنات و و یجعل لکم انهارا؛ آبادانی پیدا می کنید، بعد چشمه های خیلی زیاد پیدا می کنید» (نوح/9-12) خلاصه به یک تمدن خیلی عالی می رسید که از رفاه کامل برخوردار باشید. پس اینکه من می گویم شما بیایید ایمان بیاورید، حرف من این نیست که شما یک سلسله نعمت ها دارید، همه این نعمت ها را از دست بدهید بروید مثلا در دامن کوه و آنجا عزلت اختیار کنید، ریاضت بکشید و هر چه نعمت می خواهید از آخرت بخواهید، نه، آنچه که من می گویم شما عمل کنید، خدا تمام نعمت های دنیا را هم به شما خواهد داد. خدا همه چیز برای شما فراهم خواهد کرد.
بعثت نوح در دوره بلوغ بشریت
می دانیم که نوح از قدیم ترین پیغمبران است یعنی از نظر زمانی تقدم دارد. غیر از حضرت آدم (ع) -که خود آدم هم پیغمبر است- و شاید حضرت ادریس (ع) بر همه پیغمبران دیگر زمانا تقدم دارد و ظاهرا اولین پیغمبری است که دارای شریعت و قانون است یعنی قبل از نوح، پیغمبر صاحب شریعت -یعنی قانون- نداشته ایم، برای اینکه دوره هایی بوده است که تقریبا به اصطلاح امروز دوره ها توحش بشریت بوده است و هنوز بشر به این مرحله که صلاحیت قانون گذاری در میان آنها باشد نرسیده بوده و پیغمبرانی که می آمدند در حدود همان دعوت به مسئله توحید و تذکر به امر معاد و یادآوری یک سلسله مسائل اخلاقی سخن می گفتند، بیش از این مسئله ای را مطرح نمی کردند. از نظر آنچه که از قرآن استنباط می شود دوره ما قبل نوح دوره کودکی بشر است، دوره بلوغ بشریت مقارن با زمان نوح است. قرآن شرایع را از نوح شروع می کند، می فرماید نوح دعوت خودش را به این صورت اعلام کرد: «قال یا قوم انی لکم نذیر مبین؛ گفت: ای قوم من! همانا من یک اعلام خطر کننده آشکاری برای شما هستم»، بعد می گوید: «ان اعبدوا الله و اتقوه و اطیعون؛ که خدا را بپرستید و از او پروا دارید و مرا اطاعت کنید». دعوت به خدا پرستی و به تقوا و خود را دور نگه داشتن از آلودگی ها می کند. خود امر به تقوا، وقتی به مردم می گوید تقوا داشته باشید یعنی مردمی هستید بسیار آلوده و ناپاک، باید خودتان را از این آلودگی ها بر کنار کنید. بعد می گوید: «و اطیعون» اشاره به مقررات و دستورها و شرایع است که من یک سلسله دستورها از ناحیه خدا آورده ام، این دستورها را به کار بندید. «یغفر لکم من ذنوبکم؛ خدا از گناهان گذشته شما در می گذرد و شما را می آمرزد»، «و یؤخرکم الی اجل مسمی؛ خدا کار شما را تا یک مدت معین به تأخیر می اندازد»، «ان اجل الله اذا جاء لایوخر» به اینها اعلام می کند که عذابی بر شما فرود آمدنی است و می آید (گرچه کلمه عذاب نیامده است). اگر دستورهایی که من می گویم به کار بندید خدا از عواقب گناهان شما در می گذرد و کار شما را به تأخیر می اندازد (نوح/2-4)
مقصود از این عذاب ها که خدا به تأخیر می اندازد چیست؟ آیا عذاب اخروی است یا عذاب دنیوی؟ عذاب دنیوی همان عکس العمل های قطعی و ضروری است که وضع رفتار یک مردمی به وجود می آورد، خلاصه منقرض می شوید، نیست و نابود می شوید. عذاب های اخروی مسئله دیگری است. تا پیغمبری نیاید و اتمام حجت نکند و مردم مخالفت نکرده باشند عذاب اخروی نمی آید. «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا» (اسراء/15) قرآن می گوید که امکان ندارد ما مردمی را عقاب کنیم بدون آنکه پیغمبری فرستاده باشیم. پس وقتی که نوح دارد به آنها می گوید که یک عذابی در کمین شما هست و با دستورهایی که من می دهم آن عذاب تأخیر می افتد، معلوم است که عذاب دنیوی است که عکس العمل قهری اعمال است نه عذاب اخروی، چون هنوز پیغمبری در میان آنها مبعوث نشده بوده، برای اولین بار نوح در میان آنها مبعوث می شود.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 156-158
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 160-161
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها