حکایت شاه اسماعیل و تازه ماندن زخم حر بن یزید ریاحی
فارسی 30871 نمایش | در کتاب "تنقیح المقال" مامقانی نقل میکند از حائری از سید نعمة الله جزائری در کتاب «انوار نعمانیه» که او میگوید: جماعتی از مردمان معتمد و موثق برای من نقل کردند که چون شاه اسمعیل بغداد را به تصرف خود درآورد برای زیارت قبر حضرت سید الشهداء (ع) کربلا آمد. و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حر بن یزید ریاحی طعن میزنند، به سمت قبر حر آمد و دستور داد قبر حر را نبش کنند. چون قبر حر را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حر بسته شده بود.
شاه اسمعیل نورالله مضجعه چون در کتب سیر و تواریخ خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حر مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سید الشهداء علیه السلام دستمال خود را بر سر حر بستند و حر با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت. چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حر جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پر شد و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بندبیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیه موهبت الهی است که نصیب حر شده است و به سبب حسن حال حر و سعادتمندی اوست که چنین کرامتی برای او مانده است. شاه اسمعیل دستور داد قبه ای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند. این مسائل همگی دلالت بر ارتباط عالم برزخ با این عالم دارد.
منـابـع
مرتضی مطهری - آشنایی با قرآن 9 - صفحه 198 و 199
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها