معنای معجزه
فارسی 4421 نمایش |معجزه از ماده «عجز» است. عجز یعنی ناتوانی و معجزه یعنی کاری که دیگران در مقابل آن ناتوانند و کسی دیگر قادر به انجام آن نیست.
گاهی به جای معجزه کلمه «خرق عادت» استعمال می شود ولی این همان برداشتی است که اشاعره از معنای معجزه داشتند و معنای خوبی هم نیست.
اصولا در قرآن نه کلمه معجزه استعمال شده و نه خرق عادت و هر دو از اصطلاحات علمای اسلامی است. البته کلمه معجزه در اصطلاح عموم مسلمین رایج است و حتی شاید در زمان ائمه اطهار هم استعمال می شده است ولی «خرق عادت» اینچنین نیست بلکه تنها گروه خاصی از متکلمین اسلامی، یعنی همان گروه اشاعره که معنای معجزه را این چنین می پنداشتند به کار برده اند.
قرآن لفظ دیگری را به کار برده و آن کلمه «آیت» است که به نظر می رسد از هر دو کلمه معجزه و خرق عادت رساتر به مقصود است.
اقوال مختلف در تعریف معجزه
معجزه چیست؟ بعضی می پندارند معجزه مسئله ای نیست؛ بلکه مسئله مهم، قبول و یا عدم قبول خداوند است. یعنی می گویند ما اگر خدا را قبول کردیم دیگر راجع به معجزه بحثی نداریم؛ زیرا خدای مورد قبول ما قادر مطلق است و به حکم «ان الله علی کل شیء قدیر» او قدرت دارد مرده را زنده کند و از چوبی اژدها بسازد و رسول الله را در ظرف لحظه ای از مسجدالحرام به مسجدالاقصی ببرد و بلکه به همه آسمان ها سیر دهد. ولی بر خلاف این پندار، مسئله به این سادگی ها نیست که اگر خدا را قبول کردیم مشکلات همه حل شده باشد.
توضیح اینکه:
1- بعضی ممکن است معجزه را اینطور تعریف کنند که: معجزه یعنی آنچه که بدون علت روی می دهد. ولی این تعریف بسیار نادرست است و شاید مادی مسلکان و آنان که می خواهند معجزه را نفی کنند این نغمه را آغاز کرده اند و سپس کم و بیش بر سر زبان ها افتاده است.
زیرا کسانی که طرفدار معجزه هستند می خواهند آن را دلیل بر چیزی بدانند و حال اینکه اگر معجزه بدون علت رخ داده باشد، دلیل بر هیچ امری نخواهد بود!!
وانگهی اگر (به فرض محال) یک چیزی بدون علت پیدا شود دیگر هیچ چیز را نمی شود در عالم اثبات کرد، نه اصلی از اصول علمی و طبیعی بر جای می ماند و نه از اصول فلسفی و کلامی و حتی اثبات خدا هم متزلزل می گردد. چرا؟
زیرا ما خدا را به دلیل اینکه علت عالم است می شناسیم و اگر فرض کنیم که در هستی نظامی وجود ندارد بلکه ممکن است چیزی بدون علت پدید آید، این احتمال را که عالم بکلی تصادفی و بدون علت پدید آمده است، نمی توانیم رد کنیم. پس این تعریف برای معجزه بسیار نادرست است.
2- ممکن است گروهی دیگر بگویند معجزه پیدایش چیزی بدون علت نیست، استثناء در قانون علیت نیست بلکه به این معنا است که به جای علت واقعی یک شیء، علت دیگری جانشین آن می گردد و بالاخره معجزه یعنی جانشین شدن علتی به جای علت دیگر.
مثلا علت واقعی و حقیقی پیدایش انسان آمیزش دو انسان است حالا اگر این علت حقیقی کنار رود و جایش را به علت دیگری بدهد و انسانی از غیر طریق آمیزش دو انسان پدید آید، آن معجزه است.
این گفتار نیز ناشی از عدم اطلاع از علوم عقلی است زیرا پس از اینکه پذیرفتیم که در عالم، نظام علت و معلول حکم فرماست، این نظام یک نظام قراردادی نیست که بشود آن را تغییر و تبدیل نمود بلکه طی یک رابطه حقیقی و واقعی و تخلف ناپذیر است.
یعنی در طبیعت اگر «الف» علت «ب» بود بین الف و ب یک رابطه واقعی و حقیقی برقرار است که نه الف آنچنان رابطه را با غیر ب دارد و نه ب با غیر الف می تواند داشته باشد و هیچگاه ب بدون الف هستی نمی یابد.
و بالاخره علت واقعی یک امر؛ یک امر است و بس و هیچ چیز با دو چیز نمی تواند رابطه علت و معلولی داشته باشد.
پس در مثال فوق هیچگاه نمی شود «ج» به جای الف بنشیند و یا بالعکس «د» به جای ب معلول الف گردد.
3- در مقابل این دو تعریف، تعریف سومی برای معجزه هست که اشکالات عقلی فوق به هیچ وجه بر آن وارد نمی گردد و آن این است که بگوییم معجزه نه نفی قانون علیت است و نه نقص و استثناء آن، بلکه خرق ناموس طبیعت است.
فرق است میان خرق قانون علیت و خرق ناموس طبیعت. معجزه نه آن است که چیزی از غیر راه علت اصلی پدید آمده باشد بلکه آنچه از غیر مسیر و جریان عادی و طبیعی به وجود آمده است، معجزه نام دارد.
به بیان بهتر، معجزه خارج شدن امری است از جریان عادی به نحوی که دخالت ماوراء الطبیعه در آن آشکار باشد. با این بیان در پیدایش معجزه، علتی به جای علت دیگر نمی نشیند بلکه این مطلب که بین علت و معلول یک نوع رابطه حقیقی و تخلف ناپذیر برقرار است پذیرفته شده، ولی مسئله معجزه بدین گونه توجیه می گردد که:
علل واقعی اشیاء برای بشر که می خواهد با علم و تجربه به آنها برسد همواره مجهول است و تنها خداوند آگاه بر علت های واقعی اشیاء است و بشر به وسیله تجربه و آزمایش فقط به یک سلسله تقارنات و ارتباطات دسترسی پیدا می کند و بیجا آن را رابطه علیت می پندارد.
روی این حساب معجزه امری است که از غیر مسیر عادی که بشر تنها مسیر پیدایش آن امر پنداشته است، پدید آید.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 1-2- صفحه 204-210
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها