مسأله وجوب نماز شب بر پیامبر اکرم (ص)

فارسی 3300 نمایش |

قسمت اول سوره مبارکه مزمل مربوط به مسئله شب خیزی پیغمبر اکرم (ص) و بالتبع شب خیزی مؤمنین و مسلمین است. البته مخاطب فقط شخص رسول اکرم (ص) بود «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا» (مزمل/آیه 1)؛ «هان، ای جامه به خود پیچیده! شب را جز اندکی به عبادت برخیز». ولی هرگز این خطابها اختصاص به رسول اکرم (ص) ندارد و مؤمنین و مسلمین هم از این جمله ها هرگز اختصاص استفاده نکرده اند بلکه از باب اینکه ایشان پیشوای قافله اهل ایمانند دستوری که خطاب به پیشوا هست دیگران هم می فهمند که این چنین باید بود. قسمت بعدش که از آیه 11 شروع شود اشاره است به وضعی که کفار در مقابل پیغمبر اکرم (ص) به وجود آورده بودند؛ دستورات صبر و استقامت به پیغمبر اکرم (ص) و مطالبی در این زمینه. قسمت سوم همین آیه 20 سوره مزمل است که بازگشت به مسئله شب خیزی است.

از این آیه مطلبی استفاده می شود. آن مطلب این است: با اینکه در قسمت اول آیه مخاطب شخص پیامبر اکرم (ص) است چون می فرماید: «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا» (مزمل/آیه 1)؛ «بپاخیز، نه بپاخیزید شما ای مردم مؤمن و ای مسلمانان». ولی همان طوری که عرض کردم مؤمنین و مسلمین هرگز از این آیه استفاده نکرده اند که این دستور منحصر به پیغمبر (ص) است، دستوری بود که مؤمنین و مسلمین می دانستند که این، کار بسیار نیکی است و باید چنین کرد، نه «باید» به معنی اینکه واجب است. بعضی از مفسرین این چنین تفسیر کرده اند که اول نماز شب بر مؤمنین واجب بود، به این نحو که حداقل ثلث شب بیدار باشند، بعد این نسخ شد به اینکه لزومی ندارد که حتی ثلث شب بیدار باشند، یک قسمتی از آخر شب را بیدار باشند، بعد این هم نسخ شد به همین که پنج نماز واجب را بخوانند. مسلم این حرف درست نیست و منشأ آن هم اشتباه بوده که از مضمون آیات کرده اند؛ در صورتی که خود آیات کاملا می رساند. حتی من در این مسئله هم که می گویند نماز شب بر پیغمبر (ص) واجب بود به این معنا که اگر نمی خواند گناه کرده بود مثل فریضه های یومیه که اگر کسی این فریضه را بجا نیاورد گناه بزرگی را مرتکب شده است به شدت تردید دارم. پیغمبر اکرم (ص) هرگز چنین نبود که حتی یک شب ولو اتفاق بیفتد شب خیز و سحرخیز نباشند. به اختلاف، همان گونه که قرآن کریم می گوید: گاهی قریب دو ثلث شب یعنی در حدود یک ثلث شب و کمی بیشتر را استراحت می کرد اعم از خوابیدن یا غذا خوردن و نزدیک به دو ثلث شب را بیدار بود و شب خیزی می کرد و گاهی نیمی از شب را و گاهی ثلثی از شب را. ولی نه به معنی این است که برایش واجب بود و چون واجب بود الزام داشت چنین کاری بکند؛ بلکه او در مقامی بود (که به طبع خود چنین می کرد)، آیا هیچ وقت اتفاق افتاده است که بر یکی از ما 24 ساعت بگذرد و غذا نخوریم؟ (مگر در یک حال غیرعادی، مثلا بیهوش باشیم یا چیزی گیرمان نیاید)، ما که اسیر و دارای این شکم هستیم خود گرسنگی (موجب می شود که غذا بخوریم)، لازم نیست بر ما واجب کرده باشند. آیا ما که غذا می خوریم، چون واجب است غذا بخوریم غذا می خوریم؟ شک ندارد اگر غذا نخوریم و سبب تلف شدن خودمان بشویم کار حرامی کرده ایم، ولی آیا ما که غذا می خوریم برای این است که بر ما واجب است؟ یا خود همان گرسنگی کافی است؟ خود همان طبیعت ما، ما را می کشاند.

ضرورت روحی شب خیزی برای پیغمبر (ص) صد درجه بیشتر است از ضرورت غذا خوردن برای ما. همین طور که برای ما عملا اتفاق نمی افتد که 24 ساعت چیزی نخوریم یعنی خودمان به طبع خودمان دنبال غذا می رویم یعنی نیاز بدنی، ما را به سوی این کار می کشاند، پیغمبر اکرم (ص) هم (نیاز روحی، او را به سوی شب خیزی سوق می دهد). مگر امام علی (ع) در عمرش اتفاق افتاد که یک شب نماز شب نخواند؟ می دانیم که در شب نوزدهم ماه رمضان وقتی که رفت بالای مأذنه مسجد کوفه و اذان گفت که خودش احساس می کرد آخرین اذانی است که دارد می گوید رو می کند به سپیده صبح؛ "ای سپیده صبح! تا حالا هیچ وقت شده است از وقتی که علی به این دنیا آمده است که تو طلوع بکنی و چشم علی خواب باشد؟ ولی آیا این برای این بود که بر علی واجب بود، چون واجب بود و اگر چنین نمی کرد گناه کرده بود اجبارا بیدار می شد؟ علی دیگر نمی تواند علی باشد و سحر، نیمه های شب خواب باشد"، خصوصا که در تعبیر قرآن هم "نافلة لک" دارد: «و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا»؛ و پاسی از شب را زنده بدار که نافله ای مخصوص تو است، باشد که پروردگارت تو را به مقامی ستوده برساند.» (اسراء/آیه 79)؛ گو اینکه بعضی خواسته اند کلمه نافله را به یک معنی دیگری توجیه کنند.

غرضم این است که این مطلب هم (که نماز شب بر پیغمبر اکرم (ص) واجب بود)، تازه برای من محل بحث است. همین که خطاب به پیغمبر اکرم (ص) بود، کافی بود که گروهی از مسلمین (البته نمی گویم همه مسلمین؛ همه مسلمین در یک سطح نبودند)، عینا عملشان همین عمل بود؛ نه خدا بر آنها واجب کرده بود بلکه گویی خود بر خود واجب کرده بودند یعنی آنچنان ملتزم به این کار بودند که برای آنها مانند یک امر واجب بود و لهذا قرآن می فرماید: «ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل طائفة من الذین معک». (مزمل/آیه 20)؛ «پروردگار تو می داند که تو نزدیک به دو ثلث شب را و نصف شب را و ثلث شب را یعنی به اختلاف، در این بینها بر می خیزی و عبادت می کنی و تو و گروهی از کسانی که با تو هستند، نمی گوید همه مؤمنین». این دلیل بر این است که این کار بر همه مؤمنین واجب نبوده، اگر واجب می بود پس آیا مؤمنین صدر اسلام غیر از یک گروهی باقی دیگرشان تارک الصلاة بودند؟ این خودش بهترین دلیل است. قرآن هم می فرماید: "و طائفة من الذین معک".

منـابـع

مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 10- صفحه 75-72

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها