معیار شناخت و تشخیص مقتضیات زمانی مفید و مضر
فارسی 3599 نمایش |اگر از ما بپرسند آیا با تغییراتی که در زمان پیدا می شود باید هماهنگی کرد یا باید مخالفت کرد، باید اینجور جواب بدهیم که با تغییرات زمان نه باید دربست هماهنگی کرد و نه دربست و صد در صد مخالفت کرد، چون زمان را انسان می سازد و انسان موجودی است که می تواند زمان را در جهت خوبی تغییر بدهد و می تواند زمان را در جهت بدی تغییر بدهد، پس با تغییراتی که در جهت خوبی است باید هماهنگی کرد و با تغییراتی که در جهت بدی است نه تنها نباید هماهنگی کرد بلکه باید مخالفت کرد.
مقیاس تشخیص تغییرات خوب از بد
اکنون سؤال دیگری پیش می آید که کدام تغییرات است که باید آنها را به حساب ترقی و اعتلاء بگذاریم و کدام تغییرات است که باید آنها را به حساب فساد و انحراف بگذاریم؟ ما از کجا بفهمیم که یک تغییر اوضاع خوب است و ما هم باید هماهنگی بکنیم یا بد است و باید مخالفت بکنیم؟ مقیاس آن چیست؟ عقل برای انسان راهنمای خوبی است. عقل را خداوند به انسان داده است برای اینکه راه کمال را از راههای انحراف تشخیص بدهد. وضع بشر نشان می دهد که بشر گاهی به حکم عقل راه صحیح را طی می کند، گاهی به حکم اشتباه و جهالت و هواپرستی راه انحراف را طی می کند.
یک مقیاس کلی این است که ببینیم پدیده هائی که در زمان به وجود می آید چه عواملی باعث به وجود آمدن آنها شده است و در چه جهتی به وجود آمده است، یعنی عامل پدیده مورد نظر کدام استعداد از استعدادهای گوناگون انسانی است، و برای چه منظوری به وجود آمده و چه آثاری دارد؟ باید ببینیم آنچه که در زمان پیدا شد آیا محصول عقل و علم بشر است یا چیز دیگری دخالت کرده است؟ شما هر چیزی را که دیدید در زمان پیدا شد اگر روی آن حساب بکنید، گاهی می بینید صد در صد محصول علم و عقل است، و گاهی می بینید محصول علم هست اما نه علم آزاد بلکه علم بیچاره اسیر.
مثلا علمی در دنیا هست به نام علم فیزیک. بعضی از علما زحمت کشیده اند و این علم را پیش برده اند. یکی از مباحث این علم بحث مربوط به نور است. مبحث نور از مباحثی است که هزاران سال است بشر درباره آن تحقیقاتی دارد که حقیقت نور چیست؟ انسان که می بیند، چطور می شود که می بیند؟ انعکاس و انکسار نور چگونه است؟ نور چه قوانینی دارد؟
یکی از علمای اسلامی مردی است به نام "ابن هیثم" که یک ریاضیدان و فیزیکدان فوق العاده ای می باشد، مخصوصا درباره نور مطالعات عجیبی کرده است که اروپائی ها بسیاری از عقایدشان درباره نور را به اقرار خودشان از این مرد گرفته اند. کتاب "المناظر" ابن الهیثم اکنون در دست است. یکی از اکابر دانشمندان اروپائی "راجر بیکن" است که از معاریف نوابغ اروپا است و در حدود قرن دوازدهم میلادی می زیسته است. این مرد از حوزه اندلس اسلامی استفاده کرده است و همه چیز خود را مدیون ابن الهیثم می داند.
"ویل دورانت" در کتاب "تاریخ تمدن" و همچنین "گوستاولوبون" در "تاریخ تمدن اسلام و عرب" از قول خود راجر بیکن می نویسد که این مرد با صراحت می گوید استاد اصلی من در این علم، ابن الهیثم است و من از کتابهای او استفاده کرده ام. البته بعدها مبحث نور را خیلی ها پیش برده اند.
در اثر شناختن نور و کیفیات نور، بشر مسئله عکس و عکسبرداری و فیلمبرداری را آموخته است. این موضوع کار علم است. آیا علم در اینجا پیشروی کرد یا نه؟ البته که پیشروی کرد. از این راه چه استفاده ها که بشر می تواند ببرد!
علم کار خودش را می کند، کشف و اختراع خودش را می کند. یک دفعه یک آدم پول پرست هواپرست پیدا می شود و آن را وسیله ای برای خالی کردن جیب مردم و ضمنا فاسد کردن اخلاق مردم قرار می دهد، از این علمی که بشر پیدا کرده است فیلمهای فاسد کننده منحرف کننده ایجاد می کند، یعنی علم را به اسارت می برد، از این علم فیلم های فاسدی تهیه می کند که نتیجه اش خراب کردن اخلاق مردم است.
آن وقت آیا ما می توانیم فلان فیلم سینمائی را قبول بکنیم و بگوئیم پدیده این قرن است، محصول علم است؟ می گوئیم نه، این فقط محصول علم نیست، محصول علم و چیز دیگری است، محصول شهوت شهوت پرستان است که علم را در خدمت خودش گرفته است و یک همچون چیزی به وجود آورده است.
مثال دیگری عرض می کنیم: علم دیگری در دنیا پیشروی می کند به نام علم شیمی، علمی که خواص ترکیبات اجسام را نشان می دهد و بشر را قادر می کند که بتواند از عناصر، ترکیبات عجیبی بسازد مانند دواها. علم پیشرفت می کند، خواص ترکیبات را طرح می کند. تا آنجا که حساب علم است، ترقی و پیشروی است. آیا ما باید با این پیشروی علم هماهنگی بکنیم؟ بله باید هماهنگی بکنیم. اما به مرحله ای می رسد که می بینیم علم در خدمت هوس افراد فاسدی قرار گرفت، افرادی تحصیل کردند، متخصص شیمی شدند و با خواص ترکیب اشیاء آشنا شدند، علم بیچاره را وسیله ای ساختند برای ساختن ماده ای به نام "هروئین" که پدر جد تریاک است یعنی از هر جهت قدرتش چندین برابر تریاک است هم از لحاظ نشئه ای که ایجاد می کند و هم از لحاظ خماری. عفیفترین زنهای دنیا اگر خدای ناخواسته مبتلا به هروئین بشود، در موقع احتیاج حاضر است خود را تسلیم بکند و مقداری از آن را بگیرد. بلای بشریت است.
آیا در ساختن هروئین علم دخالت کرده است یا نه؟ بله علم دخالت داشته است، ولی علم آن را نساخته است شهوت بشر آن را ساخته است، هواپرستی بشر آن را ساخته است. علم چراغ است در دست بشر. چراغ را در هر جا ببری و به هر راه ببری همان جا و همان راه را روشن می کند. عمده این است که آنکه چراغ را در دست دارد به کجا و به چه راهی برود. یک دکتر داروساز با خودش فکر می کند حالا که من تحصیلات عالیه داروسازی را انجام داده ام، به جای اینکه یک داروخانه باز کنم که در آمدم فقط روزی پنجاه تا صد تومان باشد، می آیم هروئین می سازم که به جای ماهی سه چهار هزار تومان، بتوانم در ماه بیست سی هزار تومان درآمد داشته باشم.
آیا ما در اینجا می توانیم هروئین را محصول پیشرفت زمان بدانیم و بگوئیم این ماده محصول قرن است، به نام مقتضیات زمان و پیشرفت زمان باید هروئین بکشیم؟!
در اینجا این دو استعدادی که قرآن می گوید، یکی تحت عنوان «انا عرضنا الامانه؛ همانا ما بار امانت را عرضه کردیم.» و دیگری تحت عنوان «انه کان ظلوما جهولا؛ به راستی او (انسان) ستمگری نادان است.» (اعراف/ 72) با هم آمیخته شده است. استعداد ابتکار بشر با استعداد ظلم و ستمگری و جهل بشر اتحاد پیدا کرده اند یعنی قدرت ستمگری بشر، قدرت ابتکار بشر را در خدمت خود گماشته است. محصول آنجائی که قدرت ابتکار در خدمت قدرت شهوت قرار می گیرد فیلمهای خانمان برانداز است، هروئین است.
نظریه مدینه فاضله افلاطون
پس اگر ما بگوئیم با مقتضیات زمان نباید به طور دربست هماهنگی کرد، این مخالفت با علم نیست، بلکه به واسطه این نکته است که ما می دانیم هنوز دوره ای که در آن دوره علم آزاد باشد، عقل آزاد باشد، دوره ای که علم و عقل بر شهوات مردم، بر جاه طلبی های مردم حکومت بکند نیامده است، یعنی هنوز عصری نیامده است که "انیشتین" حاکم و آمر باشد و روزولت مطیع و مأمور، بلکه عکس است.
افلاطون نظریه معروفی دارد به نام نظریه "مدینه فاضله". می گوید دنیا آن روزی به سعادت نائل خواهد شد که حکیمان زمامداران باشند و زمامداران حکیمان، تا وقتی که حکیمان طبقه ای هستند و زمامداران طبقه ای دیگر، دنیا روی سعادت نخواهد دید. ما مسلمانها بالاخص شیعیان می گوئیم دوره سعادت بشر آن عصری است که دوره عدل کامل است یعنی عصر ظهور حضرت حجت (عج)، آن دوره ای که اولین مشخصش این است که دوره حکومت عقل است یعنی دوره ای است که در آن، علم اسیر و برده نیست.
امیرالمؤمنین (ع) تعبیری درباره آن عصر دارد که می فرماید: «و یغبقون کأس الحکمه بعد الصبوح؛ در آن عصر مردم صبحگاهان و شامگاهان جامی که می نوشند جام حکمت و معرفت است، جز جام حکمت و معرفت جام دیگری نمی نوشند.» (نهج البلاغه، خطبه 150)
در کافی هست که در عصر ظهور حضرت حجت، خدا دست خود را بر سر افراد بشر می گذارد و عقل مردم زیاد می شود.
ما شاید نتوانستیم این مطلب را آنجور که باید تقریر بکنیم ولی بدانید که به غلط می گوئیم عصر، عصر علم است، به غلط میگوئیم عصر، عصر عقل است، به غلط می گوئیم عصر، عصر فکر است، برای اینکه در این عصر عقل آزادی ندارد، علم و فکر آزادی ندارد، هنوز دنیا دنیای شهوت است، هنوز دنیا دنیای جاه طلبی است.
استاد مطهری می گویند: در سفری که به خوزستان رفته بودم در جشنی که به مناسبت نیمه شعبان برقرار شده بود گفتم اگر بخواهید بفهمید عصر چه عصری است و بر وجود بشر چه چیزی حکومت می کند، وضع این "بیتلها" را ببینید، چهار تا آدم بی ارزش چه سر و صدائی در دنیا راه انداخته اند. روزنامه های خودمان نوشتند وقتی که اینها به آمریکا رفتند تمام جریانهای سیاسی را تحت الشعاع قرار دادند. این، حکایت می کند از روحیه ملت آمریکا.
"ویلسن" نخست وزیر انگلستان هم وارد شد و روزنامه های مهم مثل "نیویورک تایمز" خبر ورود او را در چهار سطر نوشتند اما صفحاتی را اختصاص به بیتلها دادند. آنقدر اینها در دنیا شهرت کسب کرده اند که گفتند ما امروز از عیسای مسیح معروفتریم. آیا این موضوع از این حکایت می کند که عصر، عصر علم و عقل است؟ گفتم معلوم می شود هنوز عصر، عصر بیتلهاست نه عصر ویلسن، و گفتم تازه اگر عصر ویلسن هم بود چه بود؟
پس، از اینها ما نتیجه می گیریم که هنوز نباید جریان هائی را که در دنیا وجود دارد صد در صد تصدیق بکنیم، نباید کلمه مقتضیات زمان ما را فریب بدهد. هنوز خیلی فاصله دارد تا زمان به جائی برسد که تمام تغییراتش صحیح باشد.
منـابـع
مرتضی مطهری- اسلام و نیازهای زمان- جلد 1 صفحه 31-34 و 37- 38
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها