نکات مبهم و قابل تحقیق درباره شیخ اشراق

فارسی 11145 نمایش |

شیخ اشراق شهاب الدین یحیی بن حبش سهروردی، ستاره درخشانی است که در سنین جوانی افول کرد، و با وجود این امر مکتب نوینی در حکمت اسلامی به وجود آورد. سهروردی چنان که شایسته مقام والای اوست شناخته نشده و افکار جاویدانش مورد توجه معاصران قرار نگرفته است. در ایران گرچه کلمات و گفتار و عقاید فلسفی او در کتب حکمای بعدی مخصوصا صدرالمتالهین، ملاصدرای شیرازی، مشهود است و شرح حکمة الاشراق در برخی مدارس تدریس می شود، کمتر درباره ی شخصیت و آثار او و نیز نبوغ خاص فلسفی او تحقیق شده است. و در ممالک عربی، بیشتر تتبعات موجود دست دوم است و از آثار و کتب و مقالات اروپایی سرچشمه می گیرد. اما در مغرب زمین، تحقیقات ارزنده در این زمینه از آن استاد هانری کربن است که بیش از یک ربع قرن پیش برای احیای آثار سهروردی کمر همت بست. و تا امروز علاوه بر چاپ متون بسیاری از آثار او، چندین کتاب و مقاله درباره ی این حکیم بارع نگاشته است و بالاخره موفق شده است جایی در تاریخ فلسفه ی اسلامی، چنان که در مغرب زمین تدریس آن متداول است، برای او باز کند. با وجود این کوشش ها هنوز بسیاری از نکات حیات شیخ اشراق و افکار او مجهول مانده و حتی اکثر آثار او و شروح زیادی که در طی قرون بر آن نگاشته شده است در گوشه و کنار کتابخانه های ایران و ترکیه و هند و اروپا باقی مانده است و استفاده از آن ها به آسانی میسر نیست. الحق وظیفه محققان ایرانی است که این آثار را احیا کنند و اندیشه های این شخصیت بزرگ حکمت و عرفان را به جهانیان بشناسانند.

مجهول بودن علل تکفیر و قتل سهروردی

کلیات درباره حیات سهروردی از قبیل تولد او در سهرورد و تحصیلات او در مراغه و اصفهان و سیاحت او در ایران و شامات و آسیای صغیر و سرانجام اقامت او در حلب در دربار ملک ظاهر شاه و وفات او در آن شهر، در سال 587، بر همه روشن است. لکن آنچه هنوز مجهول مانده جزئیات زندگی او و مخصوصا علت تکفیر و قتل اوست. اکثر تذکره نویسان اسلامی توجه زیادی به دقایق حیات او نداشته اند و حتی برخی او را با اعضای خانواده معروف سهروردی که از بزرگان عرفان و تصوف بوده اند اشتباه کرده اند. فقط شاگرد و مرید او شمس الدین شهرزوری است که در نزهة الارواح و روضة الافراح فصل مفصل و بسیار مهمی درباره استاد خود نگاشته که در شرح حال حکمای سلف واقعا کم نظیر است. اما حتی این شرح که خواننده را با بسیاری از خصوصیات اخلاقی و فکری شیخ اشراق آشنا می سازد، درباره چگونگی تحولات دوره ی آخر حیات او مطالب کافی در دسترس قرار نمی دهد. فقط خواننده را با نابغه ای بزرگ آشنا نمی سازد، که به علت حدت ذهن توام با نوعی گستاخی و بی سیاستی دائما با علمای زمان خود در ستیز و مجادله بود و  سرانجام به نحوی که آشکار نیست، قربانی این امر شد. چگونگی قتل  و یا وفات سهروردی در خور تحقیق دقیق تری است، نه فقط برای روشن کردن جریانات حیات او، بلکه چون چگونگی این واقعه و علل آن، با تحولات بعدی عالم اسلامی و سیر حکمت اسلامی توام است و کلیدی است برای فهم این مطلب. گر چه سهروردی در حلب وفات یافت نام او در آن دیار به کلی فراموش شد، به طوری که قبر او امروز در پاسگاهی قرار گرفته و فقط عده ی قلیلی از دانشمندان از وجود آن خبر دارند، در حالیکه همین حکیم به زودی نفوذ فراوانی در ایران از خود به جا گذاشت و از مهم ترین عوامل حیات فکری بعدی ایران و عالم تشیع به شمار می آید.

تحولات سیاسی و تکفیر سهروردی

از آنچه مورخان معاصر یا دوره بعدی درباره ی ملک ظاهر شاه و جریانات محاکمه و تکفیر سهروردی نوشته اند، چنین بر می آید که او در واقع قربانی تحولات وضع سیاسی آن زمانه شد. فاطمیون مصر از مسیحیان در جنگ های صلیبی شکست خورده بودند در حالیکه صلاح الدین ایوبی که از اهل سنت و جماعت بود مسیحیان را شکست داد و دارالاسلام را از گزند بیگانگان نجات بخشید. همین امر باعث دوری بسیاری از مردمان شامات از نهضت باطنی و حتی گرایش آنان به تسنن شد، چنان که شهرهای شمال لبنان فعلی، مانند طرابلس که تا آن زمان شیعه بود به صورت مراکز سنی در آمد و تا به امروز به این وضع باقی است. سهروردی در زمانی به حلب آمد که تازه قدرت مسلمین مستقر شده بود و حکومت کوچک ترین گرایشی به افکار باطنی، که در ذهن مردم با دوره شکست از مسیحیان ارتباط یافته بود نداشت. عجیب این است که شیخ اشراق هنگامی که تکفیر شد، در مسائلی مانند «ختم نبوت» و «دایره و لایت» مورد مواخذه قرار گرفت که بدون شک اشاره به عقاید باطنی یا شیعی است و بدین جهت نیز سرانجام به تکفیر محکوم شد. فقط مساله عرفان و تصوف و یا حکمت اشراق نبود، بلکه ترس فقهای حلب از بازگشت افکار باطنی و آنچه فاطمیان از آن طرفداری می کردند به آن سامان بود. و این خود به احتمال قوی، سهمی اساسی در مخالفت آنان با سهروردی و سرانجام از بین بردن او داشت. این ها مسائلی است که البته جواب قاطع آن فقط با تحقیقات بعدی روشن خواهد شد.

لزوم بررسی آثار سهروردی

اما درباره ی آثار سهروردی باید گفت در این مورد نیز مطالب کشف نشده زیاد است. گرچه پروفسور کربن فهرست آثار او را به نحو نسبتا جامعی تهیه کرده است، هنوز فهرست منقح و کاملی از آن ها در دست نیست. کتب و رسائل معروف شامل چهار کتاب بزرگ است: تلویحات و مقاومات و مطارحات و حکمة الاشراق و رسائلی است که خلاصه آن هاست از قبیل پرتو نامه و هیاکل النور و الواح عمادی و رسائل موجز عرفانی همچون روزی با جماعت صوفیان و آواز پر جبرئیل و کلمه التصوف. نیز ادعیه و اوراد شیح اشراق معروف است که همه آن ها هنوز چاپ نشده است و برخی مسائل حل نشده در زمینه آن ها باقی است مانند شرح اسماء الهی و رساله فقر در کتابخانه مجلس شوری که به او منسوب است، یا رساله یزدان شناخت که برخی آن را از او و برخی از عین القضات می دانند. سرانجام باید اعتراف کرد که ممکن است هنوز از کنج و کنار کتابخانه های هند و ایران و ترکیه رسائل دیگری از او به دست آید. آنچه باید اکنون انجام گیرد بررسی دقیق این رسائل مشکوک است، مخصوصا ادعیه و اورادی که به نام الواردات و التقدیسات معروف است و مطالب مهمی درباره مکتب هرمسی و افکار صابئی و نفوذ آن در مکتب اشراقی در بر دارد. پس از تعیین صحت یا سقم نسبت این رسائل و ادعیه به او، به تنظیم آثار او از لحاظ تقدم و تاخر تاریخ تالیف و روابط فکری بین آن ها می توان پرداخت و سیر تفکر این حکیم بزرگ را، که در بهار عمر جهان را ترک گفت و با وجود این، شاهکارهای بزرگ فلسفی و عرفانی از خود به جا گذاشت، می توان روشن کرد.

نکات مجهول درباره حیات معنوی سهروردی

دیگر از نکات مجهول درباره سهروردی حیات طریقتی و صوفیانه ای او و پیوستگی او به سلسله های تصوف است. در این که شیخ اشراق متصوف بوده و سال ها در راه زهد و ریاضت و پیمودن مسلک اهل طریقت قدم نهاده است و حتی نخستین کسی است در اسلام که کوشیده است تا فلسفه و تصوف، یا طریق استدلال و اشراق را تلفیق دهد شکی نیست، لکن آنچه هنوز بر محققان مجهول است دقایق حیات معنوی اوست. او به چه طریقه ای نسبت داشت؟ و از چه پیری رسم سیر و سلوک آموخته بود و به دست چه مرشدی خرقه ی فقر محمدی پوشیده بود؟ این ها سوال هایی بس مهم است که هنوز جواب آن به یقین داده نشده است، و از لحاظ آگهی ما از شخصیت معنوی سهروردی و ماهیت مشرب نوین فلسفی او بس مهم است.

ابهاماتی در خصوص ریشه مکتب اشراقی

نیز از برجسته ترین نکات عقاید فلسفی سهروردی اعتقاد به وجود در مکتب قدیم فلسفی، یعنی مکتب های یونانی و ایرانی بوده است که سهروردی خود را وارث هر دو می دانست و درصدد تلفیق و هماهنگی آن ها برآمد و اصطلاحات قدیم ایرانیان را درباره فرشتگان به کار برد. آثار او حاکی از اطلاعات دقیقی درباره فرشته شناسی مزدایی است که او با عقیده افلاطونی درباره عالم مثال بیامیخت. استعمال صحیح نام امشاسپندان به عنوان ارباب الانواع شاهد آشنایی سهروردی با برخی از اصول اساسی حکمت قدیم زردشتیان است.حال باید دید آیا واقعا یک مکتب سری عرفانی ایران باستان تا قرن ششم زنده بوده است؟ امری که بس بعید به نظر می رسد، یا این که شیخ اشراق از موبدان زردشتی، که هنوز در ایران زیاد بودند، اطلاعات خود را کسب کرده است، یا این که باید ریشه فلسفه ی اشراقی را اصلا در آثار دیرین ابن سینا و مخصوصا شاگردانش مانند بهمنیار جست و جو کرد؟ به نظر راقم این سطور شق سوم، امکانش از همه بیشتر است، لکن فقط تحقیقاتی دقیق تر از آنچه تاکنون انجام پذیرفته است می تواند این مساله اساسی را، که اصل و ریشه فلسفه اشراقی است، روشن سازد. در هر صورت امکان تماس سهروردی را با منابع مزدایی نمی توان نادیده گرفت. شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی چون شهابی در آسمان حکمت و عرفان اسلامی به سرعت عبور کرد و در دوره ی کوتاه درخشش خود در این عالم پایین، مکتب نوینی در حکمت اسلامی تاسیس کرد. روش استدلالی را با اشراق بیامیخت و غایت فلسفه را نجات نفس از زندان ظلمانی هوی و هوس و هواجس نفسانی دانست. ریاضت و تزکیه نفس را لازمه ی علم کامل دانست و در تلفیق فلسفه و دین و نیز فلسفه ی یونانی و حکمت ایران باستان کوشید. او عارفی بود مسلمان که در آیینه عرفان اسلامی، صور و افکار و عقاید حکمت پیشینیان را از یونان و ایران و بابل و هند مرئی ساخت و احیا کرد. نور را مبدا واقعیت دانست و انسان را متوجه حقیقت عالم ملکوتی ساخت و علم و وجود را در اصل یکی شمرد. از منابع گوناگون استفاده کرد و برعکس حکمای قبلی که فقط به کتب فلاسفه بزرگ یونان استناد می کردند، قرآن کریم و احادیث نبوی و آثار متصوفه بزرگ پیشین خود را سرچشمه الهام بخش فلسفه دانست. حتی در مبحث نور از مشکوة الانوار، غزالی استفاده کرد و در عین حال، حکمت ایرانیان باستان را، که به نظر او بین خواص آن دوره متداول بود و موید توحید و یکتاپرستی بود، گرامی شمرد و داخل جریان کلی فلسفه اسلامی ساخت. بیش از پنجاه اثر بدیع به عربی و فارسی از او فارسی از او باقی مانده که بیشتر از لحاظ ادبی در نوع خود شاهکار است، مخصوصا رسائل فارسی او که از بهترین نمونه های نثر ساده و روان فلسفی به زبان فارسی است. با وجود این خصوصیات، هنوز بسیاری از نکات اساسی مربوط به حیات و آثار و افکار و مکتب این حکیم کم نظیر، که به برخی از آن ها در بالا اشاره شد، در بوته فراموشی مانده و چنان که در خور شان و مقام اوست درباره آن ها تحقیق نشده است.
بدین گونه می بینیم که شایسته است آثار سهروردی کاملا احیا شود فلسفه او که از برجسته ترین فصول فلسفه اسلامی و درخشان ترین لحظات حیات فکری و معنوی ایران است به جهانیان شناسانده شود، نه تنها به علت ارزش سهروردی، فی نفسه، بلکه به علت نفوذ فوق العاده ای که او در تمام حکمای بعدی ایران از خواجه نصیرالدین طوسی تا میرداماد و ملاصدرا و سپس تا دوره اخیر و حکمای قرن گذشته مانند حاج ملاهادی سبزواری داشته است و نیز به خاطر سهم مهمی که در اشاعه فلسفه ی اسلامی در هند عهده دار بوده است و حتی مریدان و شارحان چندی در آسیای صغیر و ترکیه فعلی از او به جا مانده است.

 

منـابـع

حسین نصر- معارف اسلامی در جهان معاصر- صفحه 122-115

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها