انفال از نظر اهل سنت
English فارسی 4258 نمایش |شیعه اختلاف نظر شدیدی با اهل تسنن در مورد مسئله انفال دارد. در آیه اول سوره انفال آمده: «یسئلونک عن الانفال، قل الانفال لله و الرسول»؛ «ای پیغمبر از تو درباره انفال می پرسند، بگو انفال منحصرا مال خدا و پیغمبر است». انفال یعنی چه؟ اهل تسنن می گویند انفال یعنی غنائم جنگی؛ آیه انفال هم مربوط به غنائم جنگ.ائمه ما گفته اند انفال اختصاص به غنائم جنگی ندارد. انفال یعنی هر ثروتی که بشر آن را با کار تحصیل نکرده و مفت و مجانی به دست او رسیده است. مثل ثروتی که در طبیعت خود به خود به وجود می آید مانند جنگل ها و منابع استفاده ای که در کوهستان هاست از مراتع و غیر آن. اینها مال خدا و پیغمبر است یعنی پیغمبر در زمان خودش و امام در زمان خودش به حکم اینکه حاکم مسلمین است اینها را صرف مصالح عمومی و راه خدا می کند، یکی از انفال همین غنائم جنگی است. در آیه خمس خدا اجازه داده است که غنیمت جنگی، چهار خمسش میان سربازها تقسیم شود. در اصل مال سرباز نیست و سرباز حق ندارد بگوید چون من جنگیده ام مال من است. می گویند اگر تو برای غنیمت بجنگی، اصلا جهادت باطل است. تو برای خدا جنگیدی، خدا اگر بخواهد چیزی نصیب تو کند کرده است. از نظر شیعه غنائم جنگی جزء انفال است. از اینجا ما به یک اصل و قانون دیگر پی می بریم. آنچه که در سر کوهها و شکم و ادیها و جنگل ها پیدا می شود و غنائم جنگی و غیره، جزء انفال است و اختیارش با خدا و پیغمبر است یعنی ملک شخصی کسی نیست. هم چنین ائمه ما گفته اند اختصاص به اینها ندارد، اگر شما گنجی هم استخراج کنید در واقع ملک شخصی کسی نیست، معادن هم در اصل ملک شخصی کسی نیست و حتی کسی که کار و کسب می کند، آن مقداری که کار کرده است و خرج و مصرف کرده ملک شخصی اش بوده، هر مقدار که درآمد زائد است، مثل این است که ملک شخصی اش نیست، ولی خدا و پیغمبر به فرد اجازه داده اند که در همه موارد با اینکه در اصل ملک شخصی وی نیست از چهار خمسش استفاده کند و یک خمس آن را به صاحب اصلی که خدا و پیغمبر است بدهد یعنی به مصرف اجتماع برسد. می بینیم چهره آیه انفال آن چنان که شیعه تفسیر می کند با آنچه اهل تسنن تفسیر می کنند از زمین تا آسمان متفاوت است. آن طور که شیعه تفسیر می کند یک مفهوم بسیار عام و کلی می یابد و از یک نظر ارتباط پیدا می کند با نظام اقتصادی اسلامی و از نظر دیگر ارتباط پیدا می کند با نظام حکومتی و سیاسی اسلامی. به هر حال مفهوم «انفال» در اصطلاح فقهى اهل سنت با آنچه در فقه شیعه از این لفظ بر مى آید، متفاوت است.در کتاب «المغنى» چنین آمده است: نفل زیادهاى است که بر سهم جنگجو (و سرباز) افزوده مى شود. «نفل» در جنگ بر سه گونه است:
الف- آن است که امام بعد از خمس ربع غنیمت را به جنگجویان و کسانى که به عنوان پیشتاز با دشمن نبرد کردهاند، بدهد و این خمس دیگرى به حساب مىآید، و بقیه را بر لشکر و پیشتازان که به جمع آورى اموال دشمن پرداخته اند، تقسیم نماید. و هنگامى که از جنگ برگردند، چنانچه امام گروهى را براى غارت برانگیزد (که به اردوگاه دشمن حمله کنند)، در این صورت براى ایشان، بعد از آن که خمس غنیمت را جدا کنند، ثلث قرار داده مى شود. سپس بقیه بر لشکر و آن که به غارت پرداخته، تقسیم مى شود». حبیب بن مسلمه و اوزاعى و عدهاى به همین قول قائل شدهاند. اعطاى «نفل» به شرط بستگى دارد. اگر امام براى کسى «نفل» شرط نکند، نفلى براى او نیست. شافعى قائل شده است که «نفل» اندازه معینى ندارد، زیرا پیامبر (ص) یک بار، ربع و بار دیگر خمس و در موردى نصف سدس را «نفل» قرار داد. و این دلیل بر آن است که اعطاى «نفل» به اجتهاد امام بستگى دارد. احمد بن حنبل و اوزاعى و مکحول و جمهور فقهاى اهل سنت گفته اند: «امام نمى تواند بیشتر از ثلث را «نفل» قرار دهد، اما در جهت قلت حدى براى آن نیست».هر گاه جنگاوران از جنگ بر گردند و بر دشمن حمله کنند، ممکن است پس از اخراج خمس، ثلث غنیمت بهایشان داده شود. چون در این صورت که آنان مشتاق دیدار خاندان خود هستند، رنج (و ناراحتى) شان از آغاز جنگ بیشتر است.
ب- امام مى تواند بعضى از جنگجویان را بر بعض دیگر به جهت مشقتى که تحمل نموده اند یا به جهت مقاومت و اعمال نیروى بیشتر، ترجیح دهد. و نیز ممکن است کسانى را که غنیمت به دست آورده اند، بر کسانى که غنیمت به دست نیاورده اند، برترى دهد و آنها را سهم زیادتر بدهد.
ج- آن است که امیر مثلا بگوید: هر کس از این دژ بالا برود یا این بارو را خراب کند یا این نقب را بکند یا چنین کارى را انجام دهد (براى او چنین و چنان است). و این کار نزد بیشتر اهل علم جایز است، اما مالک آن را ناپسند دانسته و گفته است: «اینکار سبب مىشود که جنگ براى دنیا صورت گیرد» (و براى رضاى خدا نباشد).
بر قول مالک ایراد گرفته آن را مردود دانسته و گفته اند: در صورت وجود مصلحت هیچ اشکالى ندارد که اینگونه امور انجام شود؛ چنانکه پیامبر (ص) انجام مىداده است و روایات عدیدهاى نیز بر آن دلالت دارد.فخر رازى در تفسیر خود آورده است که احتمال مى رود مراد از «انفال» چیزى غیر از غنایم باشد و در این صورت وجوهى محتمل است.
1- اموالى از مشرکان از قبیل چهارپا، عبد و کالایى که براى مسلمانان بدون جنگ برجاى مانده باشد؛ که این اموال در اختیار پیامبر (ص) قرار داده مى شود و به هرگونه که مصلحت بداند، هزینه مى کند.
2- خمسى که خداوند براى صاحبان خمس قرار داده است.
3- قسمتى از غنایم جنگى که امام براى تشویق جنگاورانى که کوشش فراوان مىکنند و از خودگذشتگى نشان مى دهند، علاوه بر سهمیه مقرر تعیین مى نماید؛ مانند اینکه به گروهى از لشکر مثلا بگوید: نصف غنیمتى که به دست آورید، براى خودتان باشد. از ابن عمر نقل شده است که پیامبر (ص) هنگام تقسیم غنیمت، براى ترغیب به جنگ، سهم بعضى را که در جنگ دلاورى و شجاعت ابراز مى داشتند، زیادتر از بعضى قرار مى داد.
در کتاب «الام از شافعی» انفال به سه قسم تقسیم شده است.
الف- «سلب» است که قبل از خمس از اصل غنیمت اخذ مى شود، و مقصود از آن اموالى است از قبیل: اسلحه و کلاه و انگشتر و اسب و اشیایى که از متعلقات و مختصات مقتول بهحساب مىآید. اموال به قاتل این شخص که او را در میدان جنگ به قتل رسانیده است، تعلق دارد.
ب- وجه دیگر «نفل» آن است که امام برخى از جنگجویان را زیادتر از دیگران بدهد، و آن از خمس از نصیب پیامبر (ص) داده مى شود؛ یعنى نباید مقدار نفل از خمس خمس تجاوز کند.
ج- وجه سوم «نفل» آن است که امام گروهى را براى جهاد گسیل دارد و قبل از جنگ با آنان شرط کند که قسمتى از غنیمت براى ایشان باشد.مالک فتوا داده است که مقدار زیاده و «نفل» از قسمت خمسى پرداخت مى شود که سهم امام در آن نیست و جزو بیت المال به حساب مى آید. احمد و ابو عبید و پیروان ایشان گفته اند که امام مى تواند نفل را از جمله غنیمت بدهد و بعضى از آنان قائل شده اند که اگر امام مصلحت بداند، مىتواند تمام غنیمت را به عنوان تشویق بهعده مخصوصى ببخشد. همچنین امام مى تواند مقدارى از غنیمت را به عنوان «نفل» براى بردگان و نسوان معین کند. ابو عبید قاسم بن سلام از ابن عباس نقل کرده که منظور از «الأنفال» «سلب» است و «نفل» خمس دارد. اسب (مقتول) هم، از «نفل» به حساب مى آید. وى نیز از قول عطار روایت نموده که «انفال» چیزهایى است که از مشرکان براى مسلمانان برجاى مىماند؛ هم چون کالا یا چهارپا.هم چنین ابو عبید مى گوید: مقصود از «انفال» هر چیزى است از اموال کفار حربى که مسلمانان به آن دست یابند. در آغاز «انفال» به پیامبر (ص) اختصاص داشت؛ چنانکه آیه «یسئلونک عن الأنفال...» بر آن دلالت دارد. رسول خدا در روز بدر غنایم را همانگونه که خداوند او را آگاه کرده بود، بدون اینکه خمس آنها را بردارد، تقسیم کرد. سپس آیه خمس نازل شد و آن آیه را نسخ نمود. وى مى گوید: انفال در اصل غنایمى است که در یک جا گرد آورده مى شود که خمس آن بروفق آنچه در کتاب نازل و سنت بر آن جارى شده، به مستحقان خمس اختصاص دارد.در کلام عرب معنى «انفال» هر احسانى است که بدون الزام باشد و شخص به عنوان تفضل آن را عملى سازد.به همینگونه است نفلى که خداوند از اموال دشمنان براى مؤمنان حلال کرده، پس از آن که براى امم پیشین حرام بوده است. و این تفضلى است از جانب خداوند براى این امت. او گفته است: «سخن در این باره فراوان است. غنایم (جنگى) که به این امت تفویض شده، امتیازى است براى ایشان که براى دیگران این امتیاز لحاظ نشده است. این معنى اصلى «نفل» است. به همین جهت است که آنچه را امام براى جنگجویان در نظر مىگیرد، «نفل» نامیده مىشود. و آن بدینگونه است که امام برخى از سربازان را علاوه بر سهمى که دارند، به تناسب رنج و زحمتى که متحمل شدهاند، به سهمى بیشتر اختصاص دهد».«سلب» را نیز از انفال به حساب آورده اند و مالک و ابوحنیفه و ثورى در این باره گفتهاند: قاتل مستحق «سلب» نیست و آن از جمله غنایم به حساب مىآید، مگر اینکه امام آن را شرط کند. اما احمد و اوزاعى و شافعى و اسحاق و ابو ثور و... گفتهاند که «سلب» به قاتل اختصاص دارد؛ خواه شرطى در بین باشد، خواه نباشد. تفصیلات دیگرى درباره مصادیق انفال و درباره «سلب» از برخى فقهاى اهل سنت نقل شده که ذکر آنها در این جا موجب تطویل کلام است.بنابر این اهل سنت «انفال» را در ارتباط با غنایم جنگى و مسائل متفرع بر آن لحاظ مى کنند؛ اما، در اصطلاح فقه شیعه «انفال» معنى وسیعى دارد که غنایم جنگى یکى از مصادیق آن محسوب مى شود.
منـابـع
مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 3- صفحه 78-76
المغنى- ابنقدامه- جلد 8- صفحه 378 و صفحه 381
تفسير قرطبى
اول سوره انفال
محمدبن أحمد بن رشد- بداية المجتهد- جلد 1- صفحه 383
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها