لزوم احیای منطق اسلام درباره حقوق زن در محیط های مسموم

فارسی 2739 نمایش |

اسلام زن را یک فرد انسانی تشخیص داده و جزئی «به تمام معنی» از جامعه بشری شناخته، وزن و ارزشی را که یک نفر انسان به حسب اندازه تاثیر اراده و عمل خود می تواند در جامعه بشری پیدا کند، به وی داده است. برای درک نظر اسلام در خصوص زن باید متذکر شد که ما اکنون در محیطی زندگی می کنیم که دستخوش بادهای مخالف سیاسی و امواج متضاد و متباین تبلیغاتی است که با بسط دادن اضطراب و وحشت و مرغوبیت طرز تفکر صحیح را از دست ما گرفته و به نام اینکه باید از فکر مستقل و درست تبعیت نمود منطق فطری و خدادادی ما را تبدیل به تقلید کورکورانه نموده است، از طرفی تعالیم بی منطق و زورگویی و روش دیکتاتورانه و بی رویه کلیسا در قرون وسطی که قرن های متوالی ادامه داشته و انبوه فکرهای صحیح را زنده در گور کرده و میلیون ها انسان را بی هیچ استحقاقی زیر شکنجه کشته، و برای حفظ وضع و موقعیت سازمان سست و بی پایه خود، اسلام را که خطرناک ترین حریف سرسخت خود تشخیص می داد، با هر تهمتی متهم و با هر رویه و عقیده ناشایسته ای به متابعین خود معرفی کرده و هر حقیقت زیبایی از حقایق این دین پاک را با زشت ترین سیمایی جلوه داده است، تا جایی که کار زیاده روی و گزاف گویی کلیسا به جایی رسید که در قرون اخیر اروپاییان بواسطه استقلال فکری که توام با نهضت صنعتی در خود یافتند، قدرت جهانگیر کلیسا را از همه جا جمع کرده و در میان چهار دیوار کلیسای رم محصور و متحصن ساختند و عکس العمل چندین قرن گزاف گویی و زورفرمایی و تحمیلات عقیده کلیسا، در افکارشان چنان اثر سویی گذاشت که دیگر حقایق دینی را به جز مشتی از خرافات عهد اساطیر چیزی تلقی نکرده و واژه «دین» و «تقلید کورکورانه» را مترادف پنداشته و می پندارند و البته در جایی که به آیین مقدس خودشان چنین گمان برند، معلوم است به آیین های دیگر و از جمله آیین اسلام پس از این همه تبلیغات سوء، چه گمان خواهند برد. از طرفی ملل اروپا با قدرت شگرفی که از راه پیشرفت علمی و صنعتی به دست آوردند، به منظور تسخیر قاره های دیگر جهان و بسط و توسعه و نفوذ سیاسی و سیادت اقتصادی خود از جمیع وسایل ممکن استفاده کرده و بالاخره با موفقیت کامل مردم این سامان را به برتری علمی و عملی خود معتقد ساخته و مسلم داشتند که زندگی غیر اروپایی هیچ گونه ارزشی نداشته و جز تقلید خرافات نیاکان بی دانش و بینش چیزی نیست. و گفتند: هر انسان ذی شعوری باید منطق خدادادی خود را زیر پا گذارده و بی چون و چرا از سبک زندگی اروپایی مشایعت کرده و تبعیت مخصوص نماید.
تبلیغات غربی با کمال موفقیت در اذهان ما این منطق را کاشت که جایی که می توان اسم جهان را به رویش گذاشت، همان محیط مغرب زمین است و کسی که انسان نامیده می شود، همان انسان غربی است، و زندگی که سعادت انسانی مرهون اوست، همان زندگی اروپایی است. در پی همین تزریقات، منطق روشنفکران ما این است: احکام دینی و مقررات اجتماعی کهنه ما قابل تطبیق به دنیای امروزه نیست، ما قوانین دنیا پسند لازم داریم. امروز جهان متمدن فلان سلیقه را به کار می برد (در این جمله ها مراد از جهان، غرب و از جهانیان، غربی ها است). و از طرفی نیز با کمال تلخی باید به این حقیقت اعتراف کرد که ما در نتیجه کشمکش های داخلی و اختلاف و تضادهای هزار ساله و خودخواهی و هوسرانی حکمرانان و اولیای امور خود، استقلال فکری را به کلی از دست داده و فکر آزاد و منطق خدادادی خود را تبدیل به یک رشته تعصبات قومی و جمود و خمود پوچ و بی مغز کرده بودیم. نتیجه ای که اجتماع این عوامل داد و اثری که در ما گذاشت، این بود که به نام آزادی فکر و پاره کردن قید و بند تقلید، منطق خدادادی خود را دور انداخته و به تقلید خالص از غربی ها پرداخته و جز تبعیت گفتار و متابعت رفتار آنها، راهی انتخاب نکردیم.
و از آن جمله، توضیح حقایق و تفسیر معنویات و شرح معارف داخلی خودمان را نیز از آنها خواسته و معلومات اختصاصی خود را از آنان یاد گرفتیم، در حالی که معلومات آنها از حقایق اسلام، همان سابقه های ذهنی و خاطره های زشت قرون وسطی و یا تحقیقات عجیب و غریب مستشرقین است که با بررسی نوشته های این دانشمندان باید صد رحمت به کشیشان و نویسندگان عهد جنگ های صلیبی فرستاد! مستشرقینی که می نویسند: "محمد در هفت سالگی با خدیجه ازدواج نمود!! پس از عمر علی به خلافت نشست! در شهر کاظمین امام یازدهم شیعه مدفون است".

این دایه های مهربان تر از مادر، روی همین منطق و سلیقه، موقعیت اجتماعی زن را در اسلام چنین معرفی کرده اند که زن در اسلام در حال اسارت و محرومیت کامل از حقوق اجتماعی زندگی کرده و از آزادی اراده و عمل بی بهره بوده و ارزش او در ارث و شهادت، نصف یک مرد می باشد «آن هم اسما، نه عملا» زن باید پیوسته در خانه زندانی بوده و از نعمت سواد بی بهره باشد و اگر احیانا به اقتضای ضرورت بیرون رود، باید خود را در چادر سیاهی بپیچد که پس و پیشش تمیز داده نشود.
با ملاحظه این اوضاع و مفاسد آنها، رسالت و مسئولیت ما روشن می شود که آنچه بر ما لازم است این است که در تشریح و توضیح نظر اسلام در این مسئله و سایر مسایل اساسی دینی، بی آنکه این سو و آن سو تکاپو کنیم و یا به سخن این و آن گوش دهیم، باید با تعقل آزاد و منطق خدادادی خود به متن بیانات دینی مراجعه کرده و روابط این حقوق را با همدیگر و پایه اساسی آنها را تا حدی که میسور است، به دست آوریم.

منـابـع

سید محمد حسین طباطبایی- معنویت تشیع- صفحه126-124

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد