وظایف امام از نظر شیعه
فارسی 3243 نمایش |امام و خلیفه پیامبر از نظر مسلمانان کسى است که وظایف پیامبر اکرم (به استثناى مسئله آوردن شریعت) را بر عهده دارد. مهمترین این وظایف عبارتند از:
الف) تبیین مفاهیم قرآن کریم و حل معضلات آن، از جمله وظایف پیامبر بود. قرآن میفرماید: «و انزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم؛ قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که بر آنان نازل شده است بر ایشان توضیح دهى و تبیین کنى» (نحل/ 44).
ب) بیان احکام شرعى یکى دیگر از وظایف آن حضرت بود که برخى را از طریق تلاوت آیات، و برخى دیگر را به وسیله سنت بیان میکرد. بیان احکام از سوى آن حضرت، به صورت تدریجى و با توجه به رخدادهاى روز انجام شده، و طبیعت امر ایجاب میکرد که این وظیفه استمرار یابد، در حالیکه شمار احادیث وارده از پیامبر اکرم درباره احکام، که به دست ما رسیده است، از پانصد حدیث تجاوز نمى کند و این مقدار از احادیث فقهى نمیتواند امت را در قلمرو و تقینى خودکفا سازد.
ج) از آنجا که پیامبر اکرم محور حق بود و با روشنگریهاى خویش از هر نوع انحرافات در عقاید امت جلوگیرى میکرد، به همین جهت فرقه گرایى در زمان حیات او به علت وجود و حضور ایشان رخ ننمود یا مجال بروز و ظهور نیافت.
د) پاسخگویى به پرسشهاى دینى و اعتقادى یکى از دیگر وظایف پیامبر گرامى بود.
ه) تربیت افراد جامعه از طریق گفتار و رفتار.
و) برقرارى قسط و عدل و امنیت عمومى در جامعه اسلامى از دیگر وظایف رسول گرامى اسلام بود.
ز) پاسدارى از مرزها و ثغور و دارائى اسلام در برابر دشمنان نیز از مسئولیتهاى آن حضرت به شمار میرفت. چنانچه انجام دو وظیفه اخیر از سوى رهبر برگزیده از جانب مردم نیز ممکن و قابل حصول باشد، مسلما انجام وظایف پیشین (تبین مفاهیم مشکل قرآن و بیان احکام شرع و...) به وجود رهبرى آگاه و مقتدر نیازمند است که مورد عنایت خاص الهى قرار داشته و در علم و عمل تالى تلو پیامبر اکرم باشد. یعنى حامل علوم نبوى و مصون از هر گونه خبط و خطا باشد تا بتواند به وظایف خطیر یاد شده جامه عمل بپوشاند و خلا وجود پیامبر را در طول تاریخ پر نشیب و فراز اسلام پر کند. هر چند چنین فردى که حامل علوم نبوى است نه پیامبر خواهد بود و نه پایه گذار شریعت، و هیچگاه مقام امامت با مقام نبوت یکى نیست.
بدیهى است که تعیین چنین فردى از سطح علم و دانش امت فراتر بوده و صرفا باید از طریق پیامبر و به فرمان الهى تعیین شود. نیز روشن است که تحقق اهداف فوق در گرو این است که مردم به حمایت و اطاعت از رهبرى معین شده توسط پیامبر برخیزند، و تعیین الهى و اعلام پیامبر، شرط کافى براى تحقق آن اهداف نیست (لا راى لمن لا یطاع)، چنانکه در مورد قرآن و پیامبر اکرم نیز ماجرا از همین قرار بوده و هست. رخدادهاى منفى و گروه گراییهاى جمعى از مسلمین پس از رحلت رسول خدا، نه به این علت بود که پیامبر (العیاذ بالله) به وظیفه حکیمانه خود عمل نکرد و طرحى اصولى براى اداره امت پس از خود نریخت، یا طرح وى ناقص بود، بلکه صرفا این علت بود که برخى از افراد امت نظر خود را بر طرح پیامبر مقدم داشتند و مصلحت اندیشى شخصى خویش را بر تنصیص خدا و رسول ترجیح دادند و این تنها موردى نیست که چنین حادثه اى در تاریخ رخ داده، بلکه در تاریخ اسلام نظایر آن فراوان است.
منـابـع
جعفر سبحانى- منشور عقايد اماميه- صفحه 165
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها