سلیمان ابن صرد خزاعی

فارسی 9402 نمایش |

از اصحاب ائمه معصومین و از چهره های برجسته و سران شیعه در کوفه و رهبر نهضت «توابین» در خونخواهی حسین بن علی (ع). نامش در جاهلیت "یسار" بود ولی بعد از اسلام، پیغمبر اکرم، نام "سلیمان" بر او گذاشت و مکنی به "ابوالمطرف" است. از آنجا که حضور پیغمبر را درک کرده، از صحابه رسول خداست و از یاران امیرالمؤمنین علی و امام حسن و امام حسین علیهم السلام می باشد.

شمه ای از ویژگی احوالات او از دیدگاه صاحبنظران
مردی صالح، خیر، فاضل، متدین و عابد بود. به خاطر شهرتش در تشیع، جزو رؤسای شیعه به حساب می آمد. فضل بن شاذان، او را از تابعین و زاهدان بزرگ معرفی می کند و صاحب اسدالغابه می گوید: «از اشراف و بزرگان قوم خود بود و در بین آنها، منزلت و شأن والائی داشت.» صاحبان تراجم از جمله ابن سعد، ابن حجر عسقلانی و ابن عبدالبر او را به فضل و دین و شرف و عبادت ستوده اند. احادیثش بدون واسطه از رسول خدا، در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است.

سلیمان در کنار امام علی (ع)
وی جزو اولین افرادی بود که در بین مسلمانان بعد از رحلت پیامبر اسلام، به شهر کوفه در عراق کوچ کرد و همانجا ساکن شد. همیشه یاور و همراه علی (ع) بود و در جنگ ها، حضرت را یاری می داد. از نامه ای که حضرت علی (ع) به او در «جبل» نوشته است، معلوم می شود که او در زمان حکومت حضرت، فرماندار آنجا و یکی از کارگزاران آن امام معصوم بود که حضرت در آن نامه، از وی خواست تا بعد از اعلام مقدار دارایی بیت المال جبل، اضافی آن را به کوفه بفرستد تا در بین افرادی ذی حق، تقسیم شود.
"جبل" قبلا شهر بود و امروزه به صورت روستای بزرگ یا شهرکی قدیمی و آباد در مسیر کوفه و بغداد واقع است. اگرچه شرکت او در رکاب علی (ع) در همه جا ذکر شده ولی بنا به نظر شیخ طوسی و دیگران از جمله "منقری" در کتاب «وقعه صفین، "نصربن مزاحم"» تخلف او را در جنگ جمل، نقل کرده و می نویسند که: بعد از برگشتن امیرالمؤمنین علی (ع) از جنگ جمل به کوفه، سلیمان به خدمت حضرت رسید و حضرت او را مورد نکوهش قرار داد و علت آن را می پرسد که برای چه از شرکت در جنگ کوتاهی کردی؟ سلیمان با کمال شرمندگی عذرخواهی کرد و گفت: «مرا ملامت مکن و از گذشته ها بگذر و در آینده، یاران مخلص خود را آزمایش کن.» (بنابراین عدم حضور سلیمان در جمل، محرز است) و اما در جنگ صفین، فرمانده پیادگان نیروهای حضرت بود و در رکاب علی (ع) جنگید و در نبرد تن به تن، "حوشب ذوالظلم" قهرمان شامی را به هلاکت رساند. و نیز در 15 رمضان سال 40 هجری به فرماندهی سپاه حضرت برای جنگ با معاویه منصوب گردید (بعد از جنگ صفین) لیکن قبل از حرکت سپاه، امیرالمؤمنین در سپیده دم 19 رمضان ضربت خورد و به شهادت رسید.

سلیمان و امام حسن مجتبی (ع):
او از آنجا که از شیعیان تندرو و مخلص بود، بعد از صلح امام حسن (ع) در زمان معاویه و زیر پا گذاشتن شرایط صلح به وسیله معاویه، به حضرت امام حسن (ع)، پیشنهاد می کند که اجازه دهد تا والی معاویه را از کوفه بیرون کرده و قدرت را در کوفه بدست گیرد، و اعتراض می کند که چرا امام برای اجرای شرایط صلح، وثیقه ای از معاویه نگرفته و برای خود، سهمی از بیت المال قرار نداده است؟ البته او، تسلیم نظر امام است که این نشانه خلوص و ایمان او بود. زمانیکه خبر شهادت امام حسن (ع) به کوفه رسید، بزرگان شیعه در خانه او جمع شدند و نامه ای در مقام عرض تسلیت به برادرش امام حسین (ع) نوشتند. بعد از مرگ معاویه شیعیان کوفه در منزل او جمع شدند و حمد و ثنای الهی به جا آوردند و در مورد فوت معاویه و بیعت یزید با همدیگر حرف زدند. سلیمان به آنها گفت: ای جماعت شیعه بدانید که معاویه ستمکار از دنیا رفت و نیز یزید شرابخوار به جای او نشست و حضرت حسین بن علی (ع) با او بیعت نکرده و به طرف مکه رفته است. شما که شیعه او هستید و پدرانتان نیز از شیعیان او بوده اند، اگر می خواهید با دشمنان او جهاد کنید و او را یاری کنید، به او نامه بنویسید و او را بخوانید. لذا سلیمان به امام حسین (ع) نامه نوشت و آن حضرت را به کوفه دعوت کرد. نیز در حرکت مسلم بن عقیل (ع) فعالیت داشت تا اینکه "ابن زیاد" بعد از اطلاع از مکاتبه مردم کوفه با امام، سلیمان و عده زیادی از کوفیان را زندانی کرد. یاران او نیز از همراهی امام حسین (ع) خودداری کردند و بعد از شهادت حضرت حسین (ع) گروه زیادی از آن شیعیان همدیگر را سرزنش کرده و از اینکه امام را یاری نکرده، پشیمان شدند و برای جبران آن، حدود چهارهزار نفر به رهبریت سلیمان بن صرد خزاعی، به عنوان توابین (توبه کنندگان) هم قسم شدند تا به خونخواهی امام حسین قیام کرده و کشندگان آنها را بکشند.

سلیمان، رهبر توابین
سلیمان و یارانش از سال 61 هـ ق، تصمیم به خونخواهی امام حسین (ع) گرفتند و مردم را بطور مخفیانه دعوت به اینکار می کردند. سال 64 هـ ق، بعد از مرگ یزیدبن معاویه و استعفای پسر او، چون اوضاع حکومتی سست شد، مردم را آشکارا دعوت به اینکار کردند و در همین زمان مختار ثقفی به کوفه آمد و با تحریکاتش افرادی را که در گرد سلیمان جمع شده بودند، با تبلیغ این مطلب که سلیمان فنون جنگی را نمی داند و همه را به کشتن می دهد، پراکنده و متفرق کرد. سال 65 هجری قمری، سلیمان با هم پیمانانش قیام کرده و با شعار توابین که «یالثارات الحسین» بود مردم را به جنگ و انتقام، فرا خواندند، آنها با ورود عبیدالله ابن زیاد از شام به عراق، به طرف کربلا آمدند، و در ماه «ربیع الاخر» به قبر امام حسین (ع) رسیدند و بسیار گریستند و تضرع کردند و با یارانش همگی توبه کرده و از خدا آمرزش خواستند و یک شبانه روز در آنجا ماندند تا عده زیادی به آنها ملحق شدند (گویا 4000 نفر شدند). سپس از فرات عبور کرده و بعد از رسیدن به منطقه «عین الورده»، لشگر شام مقابل آنها قرار گرفته و نبرد سختی کردند. در آغاز جنگ، پیروزی با توابین بود ولی چون دائما به لشکر شام، سپاه اضافه شد، کم کم سلیمان با سپاهش، محاصره شدند و نیروهای اعزامی از شام، او و یارانش را به شهادت رساندند. سلیمان بن صرد خزاعی در این جنگ توسط "حصین بن نمیر، علیه اللعنه" در سن 93 سالگی به شهادت رسید و آن هنگام همان جمله معروف مولایش علی (ع) را گفت: «فزت و رب الکعبه؛ به خدای کعبه رستگار شدم» و اندکی بعد "مسیب بن نجبه" یار دیرین او شهید شد. یکی از دشمنان (ادهم بن محرز باهلی) از سپاه شام، سر او و مسیب را نزد مروان حکم به شهر شام برد. اگرچه قیام توابین با پیروزی کامل به انجام نرسید ولی چندی نگذشت که مختار ثقفی، برای انتقام و خونخواهی اباعبدالله (ع) و بدنبال قیام توابین، خروج کرد و تمام قاتلین سیدالشهداء را به سزای اعمالشان رساند.

منـابـع

شیخ عباس قمی- نفس المهموم

جواد محدثی- فرهنگ عاشورا

رسول جعفریان- تاریخ خلفا

علی اکبر ذاکری- سیمای کارگزاران

دائرة المعارف تشیع

جعفر سبحانی- فروغ ولایت

شیخ عباس قمی- منتهی الامال

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها