صفاح

فارسی 2997 نمایش |

صفاح از منزلگاه های کاروان حسین بن علی (ع) حد فاصل مکه تا عراق، صفاح به معنی کناره کوه، نام کوه هایی میان مکه و طائف و نام جایی میان حنین و منطقه حرم خدا، منطقه ای که شمال راه مکه به طرف عراق (کربلا) است و بعدا از «تنعیم» واقع شده، اینجا مکانی بود که حسین بن علی (ع) آنگاه که از مکه بیرون آمده بود، با فرزدق (شاعر) که از کوفه برای حج می آمد، برخورد کرد و اوضاع مردم کوفه را از او پرسید. فرزدق می گوید: آنان را پشت سر گذاشتم، در حالی که دل هاشان با تو و شمشیر هایشان بر علیه تو (با بنی امیه) است، بعضی نام او را فرزدق بن غالب و برخی با عنوان دیگری ذکر کرده اند، همام بن غالب معروف به فرزدق از شاعران بزرگ قرن اول هجری است که دیوان او مکرر چاپ شده است. مشروح این ملاقات را آن گونه که شیخ مفید در «ارشاد» از خود فرزدق نقل کرده، می آوریم. او می گوید: سال شصت هـ.ق با مادرم عازم مکه و به حج می رفتیم، هنگامی که وارد به محدوده حرم (حدود مکه) شدم و افسار شتر مادرم را به دست گرفته و می راندم، کاروانی دیدم با سلاح تمام که از مکه بیرون آمده است، وقتی دانستم قافله حسین بن علی (ع) است نزدیکش رفتم و سلام کردم و عرض کردم یابن رسول الله، پدر و مادرم فدای تو، خداوند امید و آروزهایت را برآورد، برای چه اینگونه با عجله می روی و قبل از انجام مراسم حج از مکه خارج می شوی؟ امام فرمود: اگر تعجیل نمی کردم مرا دستگیر می کردند و آنگاه پرسید تو کیستی؟ فرزدق: مردی از عرب، سپس امام حسین (ع) پرسید که نظر مردم عراق نسبت به اوضاع چگونه است؟ من گفتم از مرد آگاهی سئوال کردی، دل های مردم با تو و شمشیرهای آنان برعلیه شما و مقدرات در دست خداست و هرچه که خدا خواهد همان شود و همین جا امام حسین (ع) فرمود:
«صدقت، لله الامر و الله یفعل ما یشاء... الی آخر، در برخی منابع آمده: لله الامر و کل یوم هو فی شان و بعد الی آخر سخنان...؛ راست گفتی، کارها همه با خداست و هر آنچه بخواهد می کند و هر روز کار تازه ای است، اگر پیشامدها و قضای او بر طبق مراد ما باشد او را شکرگزاریم و از او توفیق شکر هم می خواهیم و اگر حوادث و قضای او میان ما و آرزوهایمان حائل شود و کارها برطبق نظر ما پیش نرود کاری منکر نکرده ایم، باز آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت کند از مسیر صحیح خارج نشده و کسی او را ملامت نکند».

فرزدق: آری چنین است، خداوند امیدت را سهل کند و از هرچه می ترسی ترا نگه دارد، خیر پیش، آنگاه مسائلی راجع به حج و نذر و غیر اینها سئوال کردم و آن حضرت پاسخ داد و سپس بر اسب خود سوار شد و فرمود: «السلام علیک؛ درود بر تو» و از یکدیگر جدا شدیم.

منـابـع

شیخ عباس قمی- نفس المهموم

سخنان امام از مدینه تا کربلا

عقدالفرید- موسوعة الامام- تاریخ طبری- اخبار الطوّال

جواد محدثی- فرهنگ عاشورا

مرتضی مطهری- قیام حسینی

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها