ریاست عبدالمطلب در قریش

فارسی 1890 نمایش |

هاشم، فرزند عبدمناف که از اجداد پیامبر (ص) بودند ریاست قبیله قریش را در مکه بر عهده داشتند. هاشم در سال های قحطی، اهل مکه را  اطعام می کرد  تا آنکه قحطی  برطرف می شد. وی در سفری به شام، در شهر مدینه فرود آمد و با «سلمی» دختر زید  از قبیله خزرج ازدواج کرد. سلمی در مدینه ماند و هاشم به سفر تجارت خود ادامه داد در نتیجه این ازدواج، سلمی فرزندی به نام «شیبه» (عبدالمطلب) بزاد. آنگاه که هاشم وفات کرد، قبایل قریش بر خود هراسیدند که مبادا قبایل عرب بر آنها چیره شوند و بدین سبب نتوانند کاروان های بازرگانی خود را حرکت دهند، بنابراین دو برادر هاشم، عبد شمس و نوفل، با نجاشی پادشاه حبشه و کسری پادشاه ایران تجدید عهد و پیمان کردند. چندی بعد، آن دو نیز وفات کردند و ریاست مکه به برادرشان «مطلب»، فرزند عبد مناف رسید. مطلب به مدینه رفت و فرزند برادر خود، هاشم، یعنی عبدالمطلب را به مکه آورد. ریاست قریش پس از وفات مطلب به برادرزاده اش منتقل گردید. چندین امر سبب شد که ریاست عبدالمطلب بیش از نیاکانش در قبایل قریش و صحراهای حجاز گسترده شود:
* نخست آنکه وی از سلاله و نژاد هر دو تیره بزرگ عرب، عدنان و قحطان بود.
* و مسأله دیگر کارهای شایسته ای بود که عبدالمطلب انجام داد مانند کندن چاه زمزم در خانه خدا که از زمان اسماعیل مورد استفاده اهل مکه و حجاج بیت الله الحرام بود، و به خاطر عواملی چند در زیر خاک مدفون شده بود و کسی محل آن را نمی دانست.

عبدالمطلب پس از کشمکش هایی با قریش، به همراه یگانه فرزندش، حارث آن چاه را از زیر توده های خاک بیرون آورد، و سپس آب آن را بر هر نوشنده ای سبیل کرد. عبدالمطلب را در کندن این چاه جز یگانه فرزندش، حارث  یاوری نبود. در آن حال نذر کرد اگر خداوند ده پسر به او عنایت کند، یک پسر را در راه خدا قربانی کند، و آنگاه که دارای ده پسر شد، قرعه قربانی به نام کوچک ترین فرزندش «عبدالله» بیرون آمد. عبدالمطلب  خواست فرزندش عبدالله را در برابر خانه خدا قربانی کند، بزرگان قریش که در آنجا گرد آمده بودند، پیش آمدند و گفتند: این کار شما پیشینه ای می شود برای دیگران از قریش، و پدرانی دیگر نیز فرزندان خود را مانند شما قربانی خواهند کرد. در نتیجه این گفتگوها، قرار بر آن شد که عبدالمطب از بین صد شتر و عبدالله، برای قربانی کردن یک قرعه بکشد. اگر قرعه به نام صد شتر در آمد، صد شتر را قربانی کند، و چنانچه به نام عبدالله در آمد، او را قربانی سازد. چون قرعه کشیدند قرعه به نام صد شتر بیرون آمد. عبدالمطلب نپذیرفت تا آنکه سه بار قرعه کشیدند و هر سه بار به نام صد شتر در آمد. عبدالمطلب صد شتر را قربانی ساخت و گوشتش را اطعام کرد. و بدین سان عبدالله از قربانی شدن رهایی یافت. این عمل عبدالمطلب با فرزند خود، کار ابراهیم را با فرزندش،  اسماعیل، در خاطره ها زنده کرد. بدین سبب عبدالمطلب را «ابراهیم ثانی» نامیدند. عبدالمطلب «آمنه بنت وهب» را برای همسری فرزندش، عبدالله انتخاب کرد. در نتیجه این ازدواج، فرزندی به نام  «محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب» ( پیامبر خاتم  صلی الله علیه وآله وسلم) به دنیا آمد.

منـابـع

سید مرتضی عسکری- نقش ائمه (ع) در احیای دین- از صفحه 38 تا 39

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها