اساس ولایت انسان، قرب به خداوند

فارسی 1710 نمایش |

در درک و فهم معنای انسان به ویژه نقطه رفیع انسانیت که ولایت است باید از طبیعت و آنچه اطراف ماست خارج شویم و در فضای دیگر برویم و به قول حافظ:

چگونه طوف کنم در فضای عالم قدس

                                         که در سراچـــــه ترکیب تخته بند تنم

در هر حال اساس و ریشه ولایت همانا نزدیک شدن به خدا است، این قرب و نزدیک شدن نه نزدیک شدن بدن ها و مسافت هاست، بلکه نزدیک شدن روح و اندیشه است به خدا، یعنی به اسماء حسنی و شناخت خدا، و اینجا سخن فراوان است و هر گروهی از دانشمندان به شکلی از قرب و بندگی خدا گفته اند:

راغب اصفهانی می نویسد: کلمه «الولاء» و «التوالی» عبارت است از دو چیز یا بیشتر که در کنار هم یا پشت سر یکدیگر قرار گیرند و فاصله ای بین آنها وجود نداشته باشد. و شیخ عارف عبدالرزاق کاشانی می نویسد: «ولایت، نقطه اعتدال تحقق اسماء حسنی در نظام آفرینش است» یعنی تمام اسماء حسنی در شعاع ولایت تحقق می یابد و به عبارت دیگر، مرکز دایره اسماء جلال و جمال خداوندی اسم مبارک «الولی» می باشد و در اسماء جلال و جمال به هم می رسند و لطف و قهر یکی می شود. وی در ولایت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم  می گوید: ولایت تحقق نقطه اعتدال است و اسماء حسنی و نظام معقول به شکل نظام آفرینش نمایش می یابد، چون وجود رسول اکرم اسلام نقشه اسماء جلال و جمال در روی زمین است. وی همچنین می نویسد: "الولی من یلی الحق ویلیه یرفع  الحجب ویسمع کلام الحق ویعیه" یعنی خداوند و ولی او حجاب ها برداشته شده است و ولی خدا وصل به حق است و حق متعال وصل به اوست و کلام حق را می شنود، لذا به این دلیل است که قدرت و تدبیر خدا و مدبر عالم هستی در ولی خدا انعکاس می یابد و او از قدرت ولایت تکوینی و تشریعی  برخوردار شده و فلسفه قدرت انبیاء و اوصیاء علیهم السلام همین وصل و قرب الهی است. و همه داد و ستدها با خداوند از این نقطه است و منشأ کرامات و معجزات در اینجاست. و به همین نکته حدیث شریف منقول از امام صادق علیه السلام اشاره دارد که فرموده: "العبودیه جوهره کنهها الربوبیه".

حکیم ملاهادی سبزواری در شرح حدیث شریف می نویسد: "منزله الأسماء منزله الربوبیه"، یعنی عبادت، انسان را در مرتبه اسماء الحسنی بالا می برد به طوری که در ظل و سایه اسماء خداوند می ایستد. این همانا نقطه رضا و قبول و تسلیم است. خلاصه؛ بندگی خدا کلید همه ارزش ها است و این راز را در نمازها تکرار می کنیم "إیاک نعبد و إیاک نستعین". آری، استعانت بدون عبادت ممکن نیست. عبادت وسیله نزول فیض خداوند است و این حدیث قدسی را شیعه و سنی نقل نموده اند: "لایزال یتقرب الی عبدی بالنوافل حتی أحببته فإذا أحببته کنت سمعه و بصره و یده و رجله".

اطاعت خدا در انجام وظائف موجب قرب و نزدیک شدن به اوست، به طوری که گوش و چشم و دست و پای انسان خدائی می شود؛ نور ولایت در انسان تابش می کند و به مقام ولی الله می رسد. همانطور که مسافر از نقطه ای به نقطه دیگر سفر می کند همچنین انسان از عالم طبیعت و خلق به ماوراطبیعت و حق حرکت می نماید و در این راستا به مقام ولایت و قرب و خدائی شدن می رسد. یعنی انسان در دیدن ها وشنیدن ها از حصار طبیعت برون می رود و عالم و نظام آفرینش را تماشا می کند و این قرب به خدا و دیدن حقایق جهان همانا مقام ولایت است.

اساس و محور سخنان علمای اخلاق همین نقطه است، به عنوان نمونه سخنی از عارف و محقق بزرگوار، مولی محمد مهدی نراقی در کتاب ارزشمند «جامع السعادات» می آوریم که می نویسد: انسان در اثر کسب کمالات و اطاعت خدا به نقطه ای می رسد که بخش روحانی بر بخش جسمانی غالب آید، و تیرگیها و کدورتهای طبیعت را از جان خود بزداید، و آثار روحانی از قبیل علم به حقایق اشیاء و انس و محبت نسبت به خدای تعالی و آراستگی به فضائل و صفات نیک در او پدیدار شود، و در این حال به سبب غلبه و پیروزی جنبه روحانی اش در ملا أعلی جای می گیرد و لطائف حکمت را از آنان استفاضه می کند و به نور الهی روشن و تابناک می گردد. و این حال برحسب دفع وابستگیها و علائق جسمانی افزوده می شود تا آنجا که همه پرده های ظلمانی طبیعت از او برداشته می شود و تمامی پوششهای مادی از او کنار می رود. از همه دردها و حسرتها آزاد و رها می گردد و به ذات خود برای همیشه مسرور و شادمان خواهد بود، و از فیوضات نور اول که به او پرتو می افکند خوشحال و مبتهج می باشد. و سرور و شادی او جز به آن ذات نخواهد بود و به چیزی جز آشکار ساختن  حکمت حقیقی در میان أهل آن خرسند و مبتهج نیست.

پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم  درباره امیرالمومنین علیه السلام فرموده: "لا تسبوا علیا فإنه ممسوس فی ذات الله"، و سر اینکه اولیاء خدا اندوه و خوف در دنیا و آخرت ندارند همین است که فقط برای خدا استقلال قائل اند و به چیزی دیگر نمی اندیشید و در یک جمله ولی خدا شبیه خداوند است به این معنا که صفات خدا از وی بروز و ظهور دارد، و قدرت ولایت از همین نقطه است و به همین تشبیه علمای اخلاق اشاره نموده اند، از جمله مرحوم مولی محمد مهدی نراقی می گوید: «حکما تصریح کرده اند که بالاترین مرتبه سعادت این است که انسان در صفات خود به مبدأ تشبه کند: به این معنی که فعل زیبا از این جهت که زیباست از او صادر شود نه برای غرض و هدف دیگری از قبیل جلب نفع و دفع ضرر. و این هنگامی تحقق می یابد که حقیقت وی، که از آن به عقل الهی و نفس ناطقه تعبیر می شود، خیر محض گردد به این نحو که از همه پلیدیهای جسمانی و آلودگیهای حیوانی پاک شود و چیزی از عوارض طبیعی و خیالات و اوهام نفسانی پیرامون او جولان ندهد، و وجودش از انوار الهی و معارف حقیقی پر و سرشار شود و به حقایق واقعی یقین داشته باشد، و چنان عقل محض شود که همه معقولاتش مانند قضایای اولی (بدیهی و ضروری) گردد، بلکه ظهور آنها شدیدتر و انکشافشان تمامتر باشد. و در این هنگام است که خدای سبحان برای او در صدد افعال اسوه نیکوست، و افعال او الهی می گردد یعنی شبیه به افعال خدای تعالی خواهد شد، چرا که حسن و خوبی صرف او مقتضی بروز حسن، و جمال محض او مصدر ظهور جمیل است بدون آنکه به سببی خارجی نیاز باشد. بنابراین ذات او غایت فعل اوست و فعل او عین غایت و غرض اوست. و هر چه بالذات و به قصد اول از او صادر می شود همانا به خاطر ذاتش صادر می شود. هرچند از آن فعل فوائد بسیار بالعرض و به قصد دوم به دیگران تراوش و سرایت می کند. و گفته اند که وقتی انسان به این مرتبه برسد به بهجت الهی و لذت حقیقی ذاتی نائل آمده است.

منـابـع

خط امان- پژوهشی در موعود ادیان- از صفحه 115 تا 119

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد