مذمت سخن چینی در روایات

فارسی 1977 نمایش |

یکی از آفات زبان که از رذایل اخلاقی بشمار می رود و انسان را از راه خدا دور می سازد نمامی و سخن چینی است. قرآن مجید در نکوهش سخن چینی می فرماید: «ویل لکل همزه لمزه» (سوره همزه / آیه 1وای بر هر عیبجوی سخن چین. در مورد دیگر میفرماید: «هماز مشاء بنمیم» (سوره قلم/ آیه 11از کسانی که بسیار عیبجو  و سخن چین هستند پیروی مکن. و در آیه دیگر می فرماید: «عتل بعد ذلک زنیم» (سوره قلم /آیه 13]سخن چین[ کینه توز و پرخور و خشن و بدنام است. قرآن مجید از سخن چین به عنوان «زنیم» یعنی کسی که اصل و نسب روشنی ندارد نام می برد و این دلیل بر عظمت این گناه است.

راغب اصفهانی می گوید: «الزنیم و المزنم الزائد فی القوم و لیس منهم تشبیها بالزنمتین من الشاه و هما المتدلیتان من اذنها و من الحلق قال تعالی  « عتل بعد ذلک زنیم» و هو العبد زلمه و زنمه أی المنتسب إلی قوم هو معلق بهم لا منهم»، زنیم به کسی گفته می شود که به طایفه ای منسوب شده ولی در واقع از آن ها نیست.] سپس می گوید:[ ریشه این لغت از «زنمه» به معنی زائده و آویزه گوش و حلق گوسفند گرفته شده است. گویی شخص سخن چین در میان قوم خود یک موجود زیادی و وصله ناهمرنگی است که بدون دلیل به آن ها منتسب شده و در واقع اصل و نسب روشن و درستی ندارد.  

مرحوم فیض کاشانی نیز  در محجة البیضاء از عبدالله بن مبارک نقل می کند: زنیم کسی است از زنا متولد شده و همه چیز را در همه جا بازگو می کند. سپس می گوید: عبدالله بن مبارک این تفسیر را از آیه تفسیر «عتل بعد ذلک زنیم» برداشت کرده است. خلاصه اینکه اگر نطفه کسی از طریق مشروع بسته شود مرتکب چنین گناه بزرگی نمی شود.

سرانجام نمام از دیدگاه قرآن

قرآن مجید به کسانی که با نمامی و سخن چینی آتش کینه و عداوت را میان مردم برمی افروزند هشدار می دهد و آنان را به عذاب دوزخ تهدید می کند، چنان که درباره یکی از همسران ابی لهب به نام ام جمیل می فرماید: «و امراته حماله الحطب»، زن او )ابی لهب) آن هیزم کش آتش افروز نیز اهل جهنم است. فخر رازی در این باره که چرا به زن ابو لهب «حماله الحطب» گفته اند چهار دلیل ذکر می کند که در این جا به دو مورد آن اشاره می کنیم: 

1. ام جمیل به خاطر مخالفتی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم داشت شب هنگام خار و هیمه بر سر راه آن بزرکوار می ریخت و بدین وسیله رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را آزار می داد.

2. علت دیگر این است که چون کار او نمامی بود وی را «حماله الحطب» یعنی آتش بیار معرکه نام نهاده اند.

به هرحال، چون ابولهب خود آتش افروز بود، زن او نیز فتنه انگیز بود و در این راه کوشش بسیار می کرد و تا آن جا که قدرت و توان داشت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و اصحاب ایشان اخباری کسب می کرد و آن را به مشرکان و بت پرستان گزارش  می داد و به همین جهت خدای متعال این گونه از وی به بدی نام می برد و او را مستحق آتش می داند و به طور کلی سرنوشت هرکس که نمامی کند آتش دوزخ است.

نمامی از دیدگاه روایات

در روایات اسلامی نیز در مذمت سخن چینی تأکید زیادی شده است که برخی از آن ها  از نظرتان می گذرد.

نمام شریرترین افراد است

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «ألاأنبئکم بشرارکم؟ قالوا: بلی یا رسول الله قال: المشاوون بالنمیمه المفرقون بین الأحبه، الباغون للبراء المعایب»، آیا شما را به بدترین افرادتان آگاه نکنم؟ عرض کردند: چرا ای رسول خدا. فرمود: بدترین افراد آنهایی هستند که به سخن چینی می روند  و در میان دوستان جدایی می افکنند و در جستجوی عیب برای افراد صالح و پاکدامن اند.

امیرمومنان علیه السلام فرمود: «شرارکم المشاوون بالنمیمه المفرقون بین الأحبه المبتغون للبراء المعایب»، بدترین شما کسانی هستند که سخن چینی می کنند و میان دوستان جدایی می افکند و دنبال عیوب افراد پاکدامن می روند.

و در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است که فرمود: «و إن ابغضکم الی الله المشاوون بالنمیمه المفرقون بین الأحبه المفرقون بین الإحزاب الملتمسون للبراء العثرات»، دشمن ترین شما نزد خدا کسانی هستند که برای سخن چینی بین دوستان کوشش می کنند و جمعیت های متشکل را پراکنده می سازند و کارشان تفرقه افکنی میان انجمن ها و عیب جویی از پاکان و نیکان است.

سخن چینی و عذاب قبر

حضرت علی علیه السلام فرمود: «عذاب القبر من النمیمه و الغیبه  و الکذب»، عذاب قبر به خاطر سخن چینی و غیبت و دروغ است. و نیز فرمود: «عذاب القبر یکون من النمیمه»، عذاب قبر به خاطر سخن چینی است.

سخن چینی وارد بهشت نمی شود

در روایات متعددی به این مطلب تصریح شده است که سخن چین و کسی که برای برهم زدن وحدت مردم قدم برمی دارد و عامل تفرقه و جدایی بین مسلمین می شود اهل بهشت نیست.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: « لایدخل الجنه نمام»، سخن چین وارد بهشت نمی شود. و در حدیث دیگری می فرمود: «لا یدخل الجنه قتات»، قتات (سخن چین) وارد بهشت نمی شود.

امام باقر علیه السلام فرمود: «الجنه محرمه علی المغتابین و المشائین بالنمیمه»، بهشت بر غیبت کنندگان و سخن چینان حرام است. و در حدیث دیگری فرمود: «محرمه الجنه علی القتاتین المشائین بالنمیمه»، بهشت بر قتاتین یعنی کسانی که برای فساد بین مردم گام برمی دارند حرام است.

امام صادق علیه السلام فرمود: « أربعه لا یدخلون الجنه الکاهن و المنافق و مدمن الخمرو القتات و هو النمام»، چهار کس از رفتن به بهشت محرومند: 1. کاهن 2. منافق 3. دائم الخمر) آن که به خوردن شراب معتاد  است) 4. سخن چین.

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «یقول الله و جل حرمت الحنه علی المنان و البخیل و القتات و هو النمام»، خدای عزو جل می فرماید: بهشت را بر چند گروه حرام کرده ام که یکی از آن ها سخن چین است.
مرحوم شهید ثانی روایتی نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود: «إن الله تعالی لما خلق الجنه قال لها تکلمی  فقالت: سعد من  دخلنی، قال الجبار جل جلاله: و عزتی و جلالی لا یسکن فیک ثمانیه من الناس.... و لاقتات  و هو النمام»، هنگامی که خدای عزوجل بهشت را آفرید به او فرمود: سخن بگو، بهشت اینگونه سخن گفت: هرکس وارد بر من شود سعادتمند است. سپس خدای جبار فرمود: به عزت و جلالم سوگند هشت نفر در تو سکنی نمی گزینند که یکی از آن ها نمام است.

سخن چین در صحرای محشر

از براء بن عازب نقل شده است که معاذ بن جبل در منزل ابوایوب انصاری نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نشسته بود. معاذ عرض کرد: یا رسول الله! نظر شما درباره این آیه که می فرماید: «یوم ینفخ فی الصور فتأتون أفواجا» (سوره نباء / آیه18) چیست؟ فرمود: ای معاذ! مطلب بزرگی را پرسیدی. سپس اشک از چشمان آن حضرت جاری شد و فرمود: ده صنف از امت من پراکنده محشور می شوند و خداوند آنان را از دیگر مسلمانان جدا کرده و چهره هایشان را مسخ نموده است. بعضی از آنان به صورت میمون، بعضی خوک، بعضی واژگون که پاهایشان بالا و رویشان به طرف پایین است و به همین وضع کشیده می شوند، بعضی کورهای سرگردانند، بعضی کر و گنگ اند که هیچ چیز را درک نمی کنند، بعضی زبان های خود را می جوند و چرکی از دهانشان سرازیر می شود که اهل محشر از آن متنفر می شوند، بعضی دست و پا بریده اند، بعضی بر شاخه هایی از آتش آویخته اند، بعضی بوی گندشان از مردار بدتر است، و برخی به جبه هایی (لباس هایی) از مس یا روغن گداخته پوشانده می شوند که از فرط داغی به بدن هاشان  می چسبد. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: آنان که به صورت میمون محشور می شوند سخن چینانند، آنان که به صورت خوک وارد می شوند کارشان حرام و رشوه خواری است، آن ها که واژگون هستند رباخوارنند، آن ها که کور وارد می شوند کسانی هستند که در حکومت و قضاوت ستم می کنند، کسانی که کر و کنگ محشور می شوند افرادی هستند خودپسند که شیفته کارهای خویش اند، کسانی که زبان خود را می جوند علما و قاضیانی هستند که کردارشان مخالف گفتارشان است، دست و پا بریدگان آن هایند که همسایگان خود را اذیت می کنند،  آویختگان به شاخه های آتش جاسوسان و سعایت کنندگان از مردم نزد پادشاهانند، آن ها که بوی گندشان از مردار بیشتر است فرو رفتگان در شهوت و لذات دنیا هستند و حقوقی را که خدا در اموالشان قرار داده نمی پردازند، آنان که به جبه ها و لباس های گداخته پوشانده می شوند متکبران و سرکشان هستند.

نمام از رحمت خدا دور است

به هر حال، گناه سخن چینی چندان زیاد است که اگر یک نمام در میان مردم زندگی کند رحمت خدا شامل حال آنان نخواهد شد. در این مورد توجه شما را به یک حدیث  جلب می کنیم: در زمان حضرت موسی در میان بنی اسرائیل خشکسالی شدیدی روی داد. حضرت موسی برای دعای باران به همراه عده ای دیگر بیرون رفت ولی هرچه دعا  کرد اثری نبخشید و باران نیامد. حضرت در این باره مناجات کرد، از جانب پروردگار به او وحی شد: در میان شما یک نفر هست که زیاد سخن چینی می کند و به خاطر او دعای شما را مستجاب نمی کنم. حضرت موسی از خدا خواست او را معرفی کند تا وی را از میان خویش بیرون کنند. خدای متعال  فرمود: من شما را از نمامی نهی می کنم،  چگونه او را به شما معرفی کنم و خود مرتکب نمامی شوم؟ حضرت موسی این مطلب را با قوم خود در میان گذارد، کسی که نمام بود متنبه شد و توبه کرد؛ آن گاه خداوند باران رحمت خود را بر آنها فرو فرستاد.

سخن چینی چه از نظر فردی و چه از نظر اجتماعی آثار و عواقب بدی دارد. از نظر فردی روح و روان و دل انسان را تاریک کرده و شخصیت او را از بین می برد، و از نظر اجتماعی موجب دو دستگی و جنگ و جدال در جامعه مسلمین می گردد و محبت ها را  به بغض و کینه تبدیل می کند با این که کیان و عظمت مسلمین وابسته به محبت و همبستگی میان آنان است.

عالمی را یک سخن ویران کند                                                 روبهان مرده را شیران کند

و این الفت تا آن جا مهم است که خداوند آن را یکی از نعمت های بزرگ خود می داند و مردم را متذکر شده که آن ها را از یاد نبرند، آن جا که  می فرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا  و اذکروا نعمت الله علیکم إذ کنتم أعداء فالف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخوانا و کنتم  علی شفا حفره من النار فأنقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلکم تعتدون» (سوره آل عمران / آیه 103همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده  نشوید، و نعمت «بزرگ» خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او در میان دل های شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او برادر شدید، و شما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن جا برگرفت ]و نجات داد[. این چنین خداوند آیات خود را برای شما آشمار می سازد، شاید هدایت شوید.

به هر حال، با توجه به این که وحدت و الفت و محبت و همبستگی اجتماع از نعمت های پروردگار است و سخن چین با عمل خود این نعمت الهی را تبدیل به نقمت می کند و صلح و صفا و محبت را از بین مردم برمی دارد- که این خود گناهی است بس عظیم- از این رو گفته اند نمامی از غیبت بدتر است، چرا که درباره غیبت گفته اند غبیبت از زنا بدتر است که در مورد نمامی آمده که نمام ولدزنا است و این بیان کننده عظمت این گناه می باشد.

منـابـع

محمدرضا مهدوی کنی- نقطه های آغاز در اخلاق عملی- از صفحه 309 تا 318

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها