بررسی اجازه دادن شیخ فخرالدین حلی به نقل راویات و احادیث

فارسی 1823 نمایش |

عنایت و توجه به کتابهای حدیث – پس از کتاب خدا – از هر کتابی بیشتر است و اسلوب  روایت آنها از طریق قرائت و شنیدن و اجازه دادن تا سده های اخیر ادامه داشته است، چنانکه اجازات روائی موجود که «علامه مجلسی» در جلد بیست و هفتم مجموعه «بحارالانوار» گرد آوری کرده، و «شیخ المحدثین میرزا محمد شریف عسکری» مستدرک آن را در پنج مجلد از مستدرکات بحارالانوار تالیف نمود، گواه روشن آن است. از نمونه های این اجازات - که به اتصال سند قرائت مجموعه های حدیثی به مولفان آنها تصریح دارد- اجازت زیر است:

اجازه شیخ فخر الدین متوفای 771 هـ

شیخ فخرالدین پسر «علامه حلی» در اجازه خود به «شیخ محسن بن مظاهر» گوید: «و نیز، به او اجازه دادم که مصنفات شیخ اعظم و امام اقدام، مقرر قواعد شریعت، بزرگ شیعه، عماد دین، ابی جعفر محمد بن حسن طوسی ( = شیخ طوسی) قدس الله روحه، را از من روایت کند. از آن جمله، کتاب «تهذیب الاحکام» است که من آن را، درس به درس، نزد پدرم ( = علامه حلی) قرائت کردم. قرائت آن در سال 712هجری در گرگان به آخر رسید. او اجازده دارد آن را از من، از پدرم که آن را نزد پدرش «یوسف بن علی مطهر» قرائت کرده و او اجازه روایتش را به وی داده، روایت کند. و یوسف مذکور آن را نزد «شیخ معمربن هبة الله» قرائت کرده و او به وی اجازه روایتش را داده، و فقیه معمر مذکور، آن  را نزد فقیه ابی جعفر «محمد بن شهر آشوب» قرائت کرده و وی به او اجازه روایتش را داده، و ابن شهر آشوب آن را نزد مصنف کتاب «ابی جعفر محمد بن حسن طوسی» قدس سره، قرائت کرده است. جد من از طریق دوم، آن کتاب را نزد «شیخ یحیی بن محمد سوراوی» قرائت کرده و او اجازه روایتش داده، و شیخ یحیی مذکور آن را نزد فقیه «حسین بن هبة الله» قرائت کرده و او اجازه روایتش داده، و فقیه مذکور آن را نزد «مفید» پسر شیخ طوسی قرائت کرده و او اجازه روایتش داده، و مفید آن را نزد پدرش ( شیخ طوسی) قرائت کرده و او اجازه روایتش داده است. و اکنون یک جلد از کتابی که به خط مصنف است و «مفید» آن را در نزد پدرش ( = مصنف کتاب) قرائت کرده، در اختیار من است و من این مجلد را نزد پدرم قرائت کردم و بقیه مجلدات در نسخه دیگری است. اما کتاب «نهایه» و «جمل» را من درس به درس نزد پدرم قرائت کردم و او به من اجازه داد که آن دو کتاب را از طریق دوم از پدرش که آندو را نزد او قرائت کرده، از باقی اهل سند مذکور  به طریق قرائت، روایت کنم.»

در این نوع از اجازه که پسر «علامه حلی» به « شیخ محسن بن مظاهر» داده، اجازه دهنده که در نیمه دوم قرن هشتم هجری می زیسته، گوید: «من کتاب تهذیب شیخ طوسی را درس به درس نزد پدرم علامه قرائت کردم، پدرم نیز آن را نزد استاد خود قرائت  کرده، و استادش نزد استاد خود»، و بدینگونه، سلسله قرائت ها را یادآور می شود تا به قرائت کتاب تهذیب نزد مولف آن ( شیخ طوسی) می رسد و می گوید: «یک جلد کتاب تهذیب که «مفید» آن را نزد پدرش قرائت کرده، به خط مولف آن که متوفای نیمه دوم قرن پنجم هجری است، نزد من موجود است. همو در اجازه خود برای روایت کتاب «نهایه» گوید: «من این کتاب را نیز درس به درس نزد پدرم علامه حلی قرائت کردم» و اجازه روایتش را از طریق دیگری که قرائت آن سلسله وار به وسیله شیوخ حدیث به مولف کتاب می رسد، به شیخ محسن مذکور اعطا  می کند.

در این نوع از انواع اجازه که استاد در رساله ای خاص به شاگرد خود می دهد، و اجازه روایت یک تألیف یا تألیفات و مرویات متعدد است، گاهی اساتید خود را نام می برد و گاهی نام نمی برد. هنگام نام بردن اساتید خود نیز، گاهی به سلسله سند قرائت خویش نزد اساتیدش تا مولف کتاب اشاره می کند – چنانکه در اجازه گذشته دیدیم – و بیشتر موارد برای اختصار سند با عبارت: «رویت عن فلان، عن فلان» یعنی: «از فلانی روایت کردم از قول فلانی» یا عبارت: «حدثنی فلان، عن فلان» یعنی: «فلانی از قول فلانی برای من بیان کرد» یا عبارت: «أخبرنی» یعنی: «خبرم داد» روایات خود را با این عبارات می آورند. و روش آنها در اکثر سندهای مسلسل اجازات چنین است. نمونه آن، عبارات اجازه «علامه حلی» متوفای 726 هـ  به «سید مهنا بن سنان مدنی» متوفانی 745 هـ است که در آن گوید «آنچه از کتاب های اصحاب گذشته مان - رضوان الله علیهم اجمعین – روایت کردم، با سند متصل خودم بدانها – رحمة الله علیهم – بود.»  تا آنجا که گوید: «و اجازه دادم کتابهای استاد، ابی جعفر محمد بن حسن طوسی- قدس الله روحه- را با این طریق و غیر آن، از قول من، از پدرم، روایت کند». 

علامه حلی در این نوع از اجازه، آنچه را که پسرش فخرالدین در اجازه گذشته آورده، ذکر نکرده است. در این اجازه که می گفت: پدرش علامه این کتابها را نزد پدرش یوسف و او نزد دیگری تا برسد به شیخ طوسی، قرائت کرده اند بلکه فقط به سند خود تا شیخ طوسی اشاره کرد و بس. ولی در اجازه خود برای روایت «کتاب» سند خود را با تفصیل بیشتری آورده و گوید: «اما احادیث مذکور در کتاب کافی تألیف شیخ محمد بن یعقوب کلینی را، متصل به ائمه علیه السلام، از خودم، از پدرم و شیخ ابی القاسم جعفر بن سعید، و جمال الدین احمد بن طاووس و دیگران، با اسناد ذکر شده آنها تا شیخ مفید بن نعمان، از ابی القاسم جعفر بن محمد بن قولویه، از محمد بن یعقوب کلینی، از رجال ذکر شده در همه آن احادیث، از ائمه علیه السلام روایت کردم.» و به دنبال آن آورده است: 

این مطالب را حسن بن یوسف مطهر حلی، در ذی الحجه سال 719 هجری در شهر حله – با حال سپاس و صلوات – نگاشت». علامه در این اجازه می گوید: «احادیث کافی را از فلان، از فلان.... روایت کردم». مراد آنها از جمله: ـ از فلان روایت کردم این  است که آن را از شیخ و استاد خود شنیده اند، و عبارت: «عن فلان» بعدی، مفید آن است که این نوع از سماع و شنیدن، تا قطع عبارت: «عن فلان» ادامه داشته است.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- بازشناسی دو مکتب (جلد سوم)– از صفحه 328 تا 332

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها