بررسی افسانه های مربوط به قعقاع، صحابی ساختگی، در جنگهای ارتداد دوران ابوبکر

فارسی 2404 نمایش |

طبری در حوادث سال یازده هجری در بحث ارتداد قبیله هوازن چنین روایت میکند که: «چون علقمه فرزند علاثۀ کلبی مرتد شد، ابوبکر، قعقاع فرزند عمرو را مأموریت داد تا بر او بتازد، یا او را بکشد و یا در بند نماید. قعقاع چون در اجرای امر ابوبکر به قبیله هوازن میتازد، علقمه از چنگش میگریزد ولی خانواده اش به اسارت قعقاع در میآیند و قعقاع آنانرا بخدمت ابوبکر میفرستد. خانواده علقمه در پیشگاه ابوبکر اظهار اسلام میکنند، و تأثیر نفوذ رئیس خانواده را برخود انکار مینمایند، که توبه آنها قبول میشود و هیچیک از اسیران کشته نمیشوند. طبری این داستان را از قول سیف روایت میکند، و ابوالفرج و ابن حجر در شرح حال علقمه آنرا از طبری نقل میکنند، و ابن اثیر بطور خلاصه با اشاره به طبری آنرا در کتاب کامل خود نقل مینماید.

مقایسه روایت سیف با روایت دیگران

این داستان را به این شکل سیف بن عمر نقل کرده در صورتیکه حقیقت امر چیز دیگری است. مدائنی مینویسد: ابوبکر، خالد بن ولید  را مأمور کار علقمه کرد. علقمه از چنگ خالد گریخت و بخدمت ابوبکر رسید و اسلام آورد. ابوبکر او را بخشید و امان داد. با توجه به داستان فوق، سیف آمده است و کار خالد بن ولید را در عهده قعقاع ابن عمرو تمیمی  میگذارد، تا این افتخار از آن او و قبیله تمیم باشد، آنوقت طبری داستان ساختگی سیف را میگیرد و در تاریخ خود ثبت میکند، و دیگران همان دروغ را از طبری نقل میکنند.

نتیجه مقایسه: داستان علقمه حقیقت دارد، و همه آن زائیده خیالات سیف نیست بلکه موضوع  اینست که سیف بن عمر، عمل خالد بن ولید را به قعقاع بن عمرو تمیمی نسبت داده است.

بررسی سند

در سند این داستان نام راویانی چون سهل بن یوسف سلمی، و عبدالله بن سعید ثابت انصاری آمده است که از سهل 37 روایت و از عبدالله 16 روایت سیف در تاریخ طبری روایت کرده است. چون ما نام این دو راوی را در فهرست راویان و کتب طبقات و غیره نیافتیم، مجاز خواهیم بود تا این دو تن راوی را نیز جز آفریده های سیف از طبقه راویان بحساب آوریم.

دست آورده های این داستان

یکم-  شرکت قعقاع بن عمرو بنا به فرمان مقام خلافت در نبرد هوازن و اسارت خانواده علقمه بدست او افتخاری است برای قعقاع فرزند عمرو تمیمی.

دوم-  سیف برای پروراندن مطلب خود حقیقت را دستکاری کرده، داستانی جدا و دروغ بر مبنای یک واقعه حقیقی طرح ریزی میکند و از ان به سود قبیله تمیم بهره برداری مینماید در صورتیکه هم قعقاع و هم داستانش هیچکدام واقعیت ندارند و تنها زائیده خیالات و آفریده افکار سیف بن تمیمی میباشند. اما بجز این داستان که داستان علقمه است، یاقوت حموی در شرحی که بر لغت "بزاخه" که آبیست در سرزمین نجد و جنگهای ارتداد که پیرامون آن وقوع یافته است مینویسد: و قعقاع بن عمرو نبرد بزاخه را چنین توصیف کرده است: «مسحلان در آن روز توانست که از آوردگاه بگریزد و جان بدر برد. در آن روز که به چشم خود میدید که گرد و خاک میدان نبرد به آسمان بالا میرود، و خالد در آوردگاه بزاخه بر سر رزمندگان دشمن خاک مرگ می پاشد، و دشمن را چون سگان درنده از هم میدرد و پاره پاره کرده آنگاه بی تفاوت بر زمین رها کرده روی بر میتابد». و حموی  این عادت را دارد که غالبا برای معرفی اماکنی که نام میپرداز اشعار سیف شاهد بیاورد بدون اینکه نامی از راوی آن نقل کند و به این قبیل از موارد بعدها بر خواهیم خورد. نمیدانیم که سیف در این ابیات چه خواسته است بگوید! آیا قعقاع را با سرودن این اشعار مستقیما در نبردهای خالد در جنگ بزاخه شرکت داده است و او در آنجا این اشعار  را سروده، یا چنین نموده که قعقاع بدون شرکت در آن جنگ آنرا  وصف کرده است که این بنظر ما بعید میآید. به هرحال آنها که نبرد بزاخه را بدست داده اند نامی از قعقاع نبرده اند. بجز آنچه که آوردیم، هیچ کجا نامی از قعقاع در نبردهای رده ندیدیم اما در غیر رده غالبا کتابهای مشهور تاریخی که از سیف بن عمر مطلب گرفته اند، درباره قعقاع و قهرمانیهایش در فتوح بسیار سخن گفته اند. نخستین بخش این تعریفات از آنچه که سیف بدست داده است، نبردهای مسلمانان در عراق میباشد که اینک به شرح آن میپردازیم.

قعقاع در جنگ عراق:

طبری از قول سیف ضمن حوادث سال دوازده هجری چنین روایت میکند: چون خالد بن ولید از نبرد یمامه بازگشت، ابوبکر او را فرمان داد تا با سپاه خود به عراق عزیمت کند و در ضمن دستور داد تا به افراد سپاه خود اطلاع دهد که هرکس مایل باشد میتواند در این اردوکشی شرکت نکرده بخانه خود باز گردد. چون این موافقت خلیفه به افراد سپاهی اعلام شد، سپاه خالد متلاشی شد و بجز اندکی بقیه افراد بخانه های خود بازگشتند تا جائیکه خالد ناگزیر شد از ابوبکر قوای کمکی بخواهد. ابوبکر نیز قعقاع بن عمرو را بعنوان کمک به اردوگاه خالد فرستاد. اشخاصیکه ناظر بر این اوضاع بودند به ابوبکر خرده گرفتند که خالد افراد سپاهش همه متفرق شده اند و او از تو قوای کمکی خواسته است و تو تنها یک نفر را بیاری او میفرستی؟! ابو بکر به اعتراض آنها چنین پاسخ میدهد: «سپاهی که در آن چنین مردی وجود داشته باشد هرگز شکست نخواهد خورد». سپس طبری برای قعقاع در جنگهای عراق به همراهی خالد بن ولید، قهرمانیها و پهلوانیها و رشادتها میآورد. ابن حجر نیز حدیث فوق را تا به آخر آورده بدون اینکه مصدر آنرا ذکر کند، در صورتیکه مصدر آن تنها سیف است که طبری از او گرفته و دیگران از طبری. یاقوت حموی نیز در کتاب معجم البلدان خود به مناسبت معرفی اماکنی که در احادیث سیف آمده است بطور اختصار بشرح آنها میپردازد. بنا به نوشته طبری از روایت سیف بن عمر،  نخستین نبردی که در عراق بین مسلمانان صورت گرفته است، نبرد ابله میباشد.

نبرد ابله

طبری از سیف روایت میکند: ابوبکر، خالد بن ولید را مأمور ساخت که جنگ عراق را از مرز هند و سند آغاز کند، سپس سیف میگوید ابله در آن روزگار مرز هند و سند بوده است. سپس در داستان فتح ابله میگوید: هرمز فرمانده سپاه ایران در ابله توطئه ای ترتیب میدهد تا خالد را بکشد، پس با سپاهیانش قرار میگذارد که چون با خالد به نبرد تن به تن پرداخت به یکباره حمله کنند و کار خالد را بسازند، روی این حساب هرمز، خالد را بجنگ تن به تن با خود فرا میخواند، و خالد نیز پیاده! بجنگ هرمز بیرون میشود، چون آن دو سردار سپاه با یکدیگر به نبرد میپردازند و در هم می پیچند سپاهیان هرمز ناگهان به خالد حمله ور میشوند، و برخلاف قانون و قاعده نبرد تن به تن با نیرنگی که زده اند در مقام کشتن خالد بر میآیند، اما قعقاع بن عمرو که کاملا مواظب اوضاع بوده، و همه حرکات و جنبشهای سپاه دشمن را در نظر داشته است، پیش از آنکه دشمن بتواند آسیبی به خالد برساند، خود یک تنه به میدان میتازد و بر سپاهیان حمله میبرد، و آنها را تار و مار کرده نیرنگشان را نقش بر آب میکند و در آن گیرودار خالد هم هرمز را میکشد و ایرانیان که سردار خود را کشته می بینند پشت به میدان کرده میگریزند و به این ترتیب شکست میخورند و قعقاع بن عمرو مظفر و پیروز و سربلند از میدان نبرد باز میگردد. این خبر را طبری از سیف گرفته، و دیگران امثال ابن اثیر و ذهبی، و ابن کثیر، و ابن خلکان از طبری نقل کرده و در کتابهای خود نوشته اند. طبری پس از اینکه شرح مفضلی در فتح ابله و غنائم جنگی آن میدهد، اضافه میکند: این داستان در فتح ابله خلاف آن است که در روایات صحیحه آمده است!!

سنجش سخن سیف با دیگران 

داستانی که سیف در فتح ابله آورده است، تماما بر خلاف آن چیزی است که مطلعین و تاریخ نویسان نوشته اند، و همچنین برخلاف آن چیزهائیست که در کتابهای صحیح آمده است زیرا حقیقت اینست که فتح ابله در زمان عمر، و بدست عتبة بن غزوان و در سال 14 هجری اتفاق افتاده است. طبری وقتیکه وقایع سال چهادره هجری را شرح میدهد آنجا که به ذکر بنای بصره میپردازد، به وعده ای که در مورد فتح ابله داده بود وفا میکند، و حقیقت نبرد و فتح ابله را روایت میکند که در آن هیچیک از مواردی را که سیف به آن اشاره کرده بود دیده نمیشود، و جزء روایت مخلوق سیف بن عمر میباشند. و نیز مقطع بن هیثم بکائی که نامش در سند سه روایت سیف در تاریخ طبری  آمده است. و حنظله فرزند زیاد بن حنظله که نام او در سند دو روایت سیف در تاریخ طبری برده شده است و چنین بنظر میرسد که سیف با استفاده از نام حنظله، برای زیاد فرزند حنظله «صحابئی که خود آفریده است» فرزندی بنام حنظله خلق کرده باشد. پس زیاد، صحابی مخلوق و حنظله فرزندش، راوی ساختگی تخیلات سیف هستند. همچنین عبدالرحمن احمری است که نامش در سند هفت روایت سیف در تاریخ طبری آمده است. در هر صورت ما به بحث و تجسس پرداختیم تا شاید این نامها را که بر شمردیم در کتابهای طبقات، و شرح حال راویان، و حتی کتب حدیث پیدا کنیم، ولی نام هیچیک از آنها را در هیچ کجا جز روایتهای سیف ندیدیم، بنابراین سه نفر راوی اخیر یعنی مقطع، و حنظله، و عبدالرحمن را همچون محمد و مهلب از جمله راویان مخلوق تخیلات سیف بحساب آوردیم.

نتیجه سنجش و بررسی

سیف میگوید که خالد بن ولید بعلت پراکندگی سپاهش از ابوبکر کمک خواست، و شخص خلیفه با توجه به تعریف کوتاه و بسیار پرمغزی که از قعقاع بن عمرو تمیمی کرده است، تنها شخص قعقاع را به کمک خالد مأمور میسازد. این قصه را سیف ساخته و جز او کسی دیگر چنین چیزی نگفته است. سیف فتح ابله را به خالد بن ولید مضری، و در سال دوازده هجری،  و در زمان خلافت ابوبکر نسبت میدهد؛ و حال آنکه واقع اینست که فتح ابله در زمان خلافت عمر، و بدست عتبة بن غزوان و به سال چهارده هجری صورت گرفته  است. سیف تنها قصه پردازی است که خالد بن ولید را پیاده بجنگ تن به تن فرمانده سپاه ایران به نامش  راهرمز خیال کرده است میفرستد، و داستان شگفت انگیز نیرنگ ایرانیان را مطرح میکند، و قعقاع بن عمرو تمیمی هم قبیله خود را گره گشای هر مشکلی معرفی میکند، و او را مردی زیرک و هوشیار، و دانا به رموز جنگی و گردی لشکرشکن و پهلوانی شکست ناپذیر، و مورد توجه و عنایت خاص خلفا و سرآمد اصحاب و یاران رسول خدا میشناساند و او را بعنوان سندی قاطع از فخر و مباهات به چشم یمانیان قحطانی میکشد. و بعد از همه اینها، سیف داستان خود را از طریق راویانی روایت میکند که همگی آنها ساخته و پرداخته ذهن قصه پرداز و دروغساز خود او هستند و وجود خارجی نداشته اند.

دست آوردهای حدیث سیف

اکنون ببینیم سیف بن عمر با ساختن داستان فتح ابله چه چیز را ثابت کرده و چه ها بدست آورده است:

یکم- از مقدمه ای که می چیند، خلیفه ابوبکر زبان به تعریف و ستایش قعقاع ابن عمرو تمیمی میگشاید و او را آنچنان دلاوری معرفی مینماید.

دوم- پیشگوئی خلیفه درباره شکست ناپذیری قعقاع و اینکه سپاهی که قعقاع در آن باشد هرگز شکست نخواهد خورد.

سوم- گشوده شدن شهری در عراق، بدست خالد، قهرمان مضر، تا فخری بر سایر افتخارات قبیله مضر اضافه شود.

چهارم- افتخاری برای قعقاع پهلوان شکست ناپذیر تمیم در نجات خالد بن ولید از نیرنگ ایرانیان.

پنجم-  آفرینش سه تن راوی دیگر به نامهای مقطع و حنظله و عبدالرحمن بر جمع سایر راویان خیالی و ساختگی سیف.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 133 تا 141

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد