بررسی حوادث بعد از جنگ قادسیه در افسانه های سیف

فارسی 1951 نمایش |

طبری از قول سیف روایت میکند که پس از شکست ایرانیان و فرار آنها، سی و چند واحد از سپاه دشمن با فرماندهانشان، ننگ فرار را بر خود نپسندیدند و برجای خود باقی ماندند. سی و چند تن از سران سپاه اسلام نیز مقابل آنها قرار گرفتند و جنگ از نو آغاز گردید. در این رویاروئی قعقاع قهرمان شکست ناپذیر تمیم، هماورد خود قارن سردار دلیر ایرانی را از پای در آورد. سایر واحدهای پارسی نیز یا کشته شدند و یا روی بگریز نهادند، و سعد وقاص فرمانده کل قوای اسلام دستور تعقیب فراریان  تعقیب  را صادر  فرمود. و قعقاع بن عمرو را به این کار مأمور ساخت.
و نیز روایت میکند که جریر بن عبدالله بجلی در آن روز چنین سروده: «من جریرم و کنیه ام ابوعمرو است. خداوند- در جنگ – یاری فرمود در حالیکه سعد در قصر خود بود». این سخنان از جریر به گوش سعد رسید و سعد پاسخ جریر گفت: «من هیچ انتظاری از جنگویان قبیله بجیله ندارم و پاداش آنها را از خداوند، روز جز امید دارم، اسبهای ایشان با اسبهائی روبرو شدند و سواران در زدوخورد افتادند. اگر گروه قعقاع بن عمرو، و حمال – دو قهرمان تمیمی – نبودند، بجیلیان شکست می خوردند، چه ایشان بودند که با نیزه و شمشیر خود که پوست دشمنان را از هم میدریدند، از گروه شما بدفاع برخاستند. اگر دفاع آن دو قهرمان نبود، آنوقت گروهائی را در پیش رو میدیدید که گروه شما را چون مگس بیچاره میکردند.»

اشعار فوق را سیف اینچنین آورده است، در صورتیکه طبری از قول ابن اسحاق، پس از دو بیت نخستین چنین آورده است: «به میدان رزم ایشان پیلهائی آمدند که از بزرگی چون کشتیهای بزرگ بودند». و دیگر از سه بیت بعدی آن که سیف اضافه کرده است خبری نیست. معلوم میشود که سیف در روایت خود، بیت سوم را که در آن از بجیله قحطانی تعریف و تمجید بعمل آمده است حذف کرده، و بجای آن سه بیت شعر که در آنها از قعقاع و حمال اسدی که هر دو مضری میباشند مدح و تعریف، و از بجیله قحطانی یمانی ذم و تقبیح بعمل آمده است ساخته و گنجانیده است و به این ترتیب ملاحظه میشود که سیف ابن عمر نه تنها تاریخ افسانه ای برای اسلام میسازد، بلکه اشعار و سروده های دیگر آنرا نیز بسود قبیله مضر دستکاری میکند.

سیف روایت میکند: در نبرد قادسیه هیچیک از قبایل عرب، از نظر کثرت زنان بی سرپرست و بی شوهر به پای قبیله بجیله و نخع نمیرسید، علت این امر این بود که خالد بن ولید در جنگهای خود در عراق، با کشتارهای دسته جمعی و نابودی اهل آن سامان، عراق را آماده سکنای مسلمانان کرده بود، و به این اطمینان و امید دو قبیله یمانی با تمامی خانمان های خود در جنگ قادسیه شرکت کردند. این جنگ یکهزارو هفتصد تن از مردان دو قبیله مزبور را بکام  خود فرو برد و نتیجه این شد که در نخع و در بجیله یکهزار زن، شوهرهای خود را از دست دادند. مهاجرین با کمال بزرگواری آن زنان بی شوهر را تحت حمایت و سرپرستی خود قرار داده به ازدواج در آوردند، این ازدواج در خلال نبرد، و همچنین پس از پیروزی بر دشمن صورت گرفت و از آن یکهزار و هفتصد بانوی شوهر از دست داده حتی یک تن بجز «اروی» دختر عامر هلالیه نخع بی سر پرست باقی نماند. از این بانو  نیز پس از نبرد قادسیه، بکیربن عبدالله ( همان سوار کار دلیری که اسبش با وی سخن گفت!!) و عتبة بن فرقد اللیثی، و سماک بن خرشه انصاری خواستگاری بعمل آوردند. «اروی» که این خواستگاران نام آور عرب را می بیند، از انتخاب یکی از آنها حیران می ماند، ناچار از خواهرش «هنیده» که همسر قعقاع  تمیمی بود کمک میخواهد تا نظر  شوهرش را در این مورد جویا شود. «هنیده» موضوع را با همسرش در میان میگذارد، قعقاع در پاسخ میگوید: من با زبان شعر آنان را توصیف میکنم، تو آنرا بنظر خواهرت برسان تا انتخاب همسر از میان آنها برایش آسان شود. آنوقت چنین میسراید: «اگر خواهان درهم و دیناری سماک آن مرد انصاری یا فرقد را به همسری خود انتخاب کن. و اگر مرد نیزه افکن و سوارکاری دلیر میخواهی، بکیر را برگزین، هر یک از ایشان از مجد و افتخار پایگاهی دارند، و من از فردای ایشان خبر دارم حال خود دانی!»

ابن حجر از سیف روایت میکند که عمر به سعد وقاص نوشت: نام آورترین سوارکار نبردهای قادسیه را به من معرفی کن، سعد پس از دریافت نامه خلیفه در پاسخ او نوشت: من گردی چون قعقاع بن عمرو سراغ ندارم، چه او تنها در یک روز سی بار به سپاه دشمن حمله برد، و در هر نوبت دلاوری سترک را از پای در آورد! همه این افسانه های نبرد قادسیه را سیف بافته، و سخنانش همه مخالف سخن دیگران درباره این نبرد است. چه طبری نبرد قادسیه را از قول ابن اسحاق نیز روایت کرده، و بلاذری در فتوح البلدان خود، و دینوری در اخبار الطوال خویش به شرح نبرد قادسیه پرداخته اند ولی در هیچیک از آنها این افسانه های سیف به چشم نمی خورد.

بررسی سند

راوی داستانهای سیف در اخبار بعد از پیروزی در نبرد قادسیه، محمد و مهلب میباشند که بارها گفته ایم مخلوق تخیلات سیف میباشند و وجود خارجی نداشته اند، و نیز از راویان ناشناخته دیگر نام برده است.

نتیجه بحث و بررسی سند

سیف با افزودن و کاستن اشعار فرمانده کل قوا سعد وقاص آنرا تحریف کرده و بدان وسیله قبیله بجیله قحطانی را ذم، و سران قبیله مضر را مدح و ستایش کرده است. همچنانکه با خلق افسانه ای یکهزار و هفتصد بانوی قحطانی را افتخار بخشیده و به همسری مردان مضری در آورده و آنان را از نکبت بی سرپرستی رهائی داده است و با استفاده  از استعداد و ذوق ادبیش، اشعاری سروده و در تأیید مطالب خود در آن داستان آورده است. و باز حدیثی جعل کرده که در آن خلیفه عمر بن خطاب از بهترین سوارکاران عرب و رزمنده ترین آنها در نبرد قادسیه جویا شده، و پاسخ سعد طوری است که نبرد روز اغواث قعقاع قهرمان افسانه ای خود را تأیید میکند بر اینکه در آن روز قعقاع سی بار به سی گروه از جنگویان دشمن حمله برده و در هر حمله گردی را از پای در آورده که آخرین آنها بزرگمهر بوده است. سیف روایتهای خود را این چنین میسازد تا یکی موید دیگری باشد.

دست آورد این داستان

سیف در این افسانه ها که ساخته:

یکم- برای قعقاع قهرمان شکست ناپذیر تمیم، با کشتن قارن سپهد پارسی، افتخاری بر سایر افتخاراتش خلق میکند.

دوم- یکهزار و هفتصد تن زن بی شوهر قحطانی را که لابد بزعم سیف مردانشان بر اثر بی عرضگی و عدم تسلط به رموز جنگی در میدان نبرد کشته شده اند بافتخار همسری مردان مضری سرافراز میکند.

سوم- و بالاخره سعد وقاص فرمانده کل قوا، قعقاع بن عمرو را بعنوان ابرمرد میدان نبردهای قادسیه به خلیفه عمر معرفی مینماید!

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 194 تا 198

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد