بررسی داستان فتح جندی شاپور

فارسی 1954 نمایش |

طبری از قول سیف ضمن حوادث سال 17 هجری روایت میکند: علاء بن حضرمی یمانی که در بحرین بود، و با سعد وقاص نزاری همچشمی و رقابتی تمام داشت، چون دریافت که سعد در نبردهای قادسیه پیروزیهائی کسب کرده، و بمراتب بیشتر از او در نبردهای ارتداد غنائم جنگی بدست آورده و شهرت و آوازه ای کسب کرده است، در مقام آن برآمد تا او نیز به نوبه خود از جنوب به ایران بتازد و در برابر کارهای درخشان سعد، کاری شایان توجه از خود نشان بدهد. پس بدون اینکه اهمیتی به موضوع فرمانبرداری از مقام خلافت، و یا سرکشی و تمرد از آن بدهد از راه دریا و جنوب ایران، به فارس حمله کرد در حالیکه بویژه عمر خلیفه او را از دست زدن به چنین کاری قبلا نهی کرده بود. علاء و سپاهیانش بر اثر این حمله حساب نشده به محاصره سپاهیان پارس گرفتار آمدند، تا اینکه خلیفه عمر بن خطاب دستور داد، تا عتبة بن غزوان از جانب بصره با سپاهیان خود به نجات علاء و سپاهیانش بشتابد. از جمله فرماندهان بنامی که در سپاه عتبة بجانب پارس عزیمت کردند، عاصم بن عمرو تمیمی بود. عتبه و عاصم و افراد سپاهی بصره، علاء و سپاهیانش را یاری دادند تا سرانجام موفق شدند حلقه محاصره دشمن را در هم بشکنند و بر آنها پیروز شوند.

این داستان را طبری از قول سیف روایت کرده، و ابن اثیر آنرا از طبری گرفته، و بدون اینکه به سند آن روایت اشاره ای کرده باشد در تاریخ خود ثبت نموده است. و نیز ابن کثیر مطالب این داستان را با ذکر این جمله: "طبری از قول سیف حکایت کرده است"، از طبری گرفته و در تاریخ خود نوشته است. طبری پس از نقل این داستان از قول سیف روایت میکند که آنان شهرهای مختلفی را در پارس گشودند که آخرین آنها شهر جندی شاپور بوده است. طبری از قول سیف در مورد فتح جندی شاپور چنین مینویسد: آنان، عتبه، عاصم و علاء به کمک یکدیگر شهر را در محاصره خود گرفتند و در مدت محاصره با ایرانیان پیکار میکردند تا اینکه روزی ناگهان و بی مقدمه درهای قلعه شهر به روی مسلمانان گشوده گشت و دژبانان به مسلمین گفتند شما به همراه تیری که بداخل قلعه انداختید به ما امان داده اید  و ما هم پذیرفته ایم. مسلمانان زیر بار نرفتند، و انداختن امان نامه را به همراه تیری بداخل دژ باور نداشتند تا اینکه پس از بررسی و جستجوی بسیار دریافتند که برده ای بنام مکنف که اصلا از اهالی جندی شاپور میباشد به چنین کاری دست زده است، و امان نامه ای به همراه تیری بداخل قلعه دشمن انداخته است. موضوع را به عمر گزارش کرده، کسب تکلیف نمودند. عمر در جواب نامه ایشان، اقدام مکنف را تأیید و امان نامه او را تصویب فرمود.

سنجش روایت سیف با روایت دیگران

طبری سخن سیف را تا همین جا روایت کرده است، و دیگر تاریخ نویسان همین را از طبری گرفته و در تاریخهای خود نوشته اند. ولی حموی در واژه جندی شاپور پس از ذکر این داستان در پایان آن مینویسد که عاصم بن عمرو در فتح جندی شاپور چنین سروده است: «بجان خودم سوگند که مکنف به نیکوترین وجهی خویشاوندی خود را پاس داشته قطع رحم نکرده است. چه آنها را پس از خواری و سرشکستگی و ترس از و یرانی شهرهایشان در پناه خود آورد، و خلیفه نیز امانیرا که برده ای ارزانی داشته بود پذیرفت با آنکه ما بر سر آن اختلاف داشتیم و اموری را که در باره اش جنگ و نزاع بود به حاکمی که در قضاوتش راه صواب را طی میکند واگذار نمود و آن حاکم نیز گفت که امان را نمیتوان شکست!» حموی آنگاه چنین ادامه میدهد: اینها سخنان سیف است. در صورتیکه بلاذری پس از آنکه فتح تستر ( همان شوشتر) را بشرح می آورد مینویسد: ابوموسی اشعری از آنجا بجانب جندی شاپور حمله برد اما اهالی شهر که سخت ترسیده و خود را باخته بودند از وی امان خواستند، ابوموسی نیز پذیرفت و قبول کرد که همه اهالی در امان باشند، کسی را نکشند، و به اسارت نگیرند، و به اموال و دارائیشان بجز جنگ افزارهایشان تعرض و تجاوزی نمایند... . اینها نیز مطالبی بود که حموی درباره واژه جندی شاپور در معجم البلدان خود آورده است. حمیری نیز در کتاب روض المعطار، در واژه جندی شاپور داستان از قول سیف بشرح فوق آورده و در پایان پس از بیت چهارم از شعر عاصم، بیت پنجمی هم به این شرح بر آن افزوده است: «خدا را ! جندی شاپور چه زیباست. چه خوب از ویرانی و خرابی نجات یافت پس از آنکه بر سر شهرها چه گذشت.»

نتیجه سنجش و ارزیابی

سیف تنها کسی است که خبر از وجود حسادت و همچشمی در علاء حضرمی یمانی با سعد وقاص نزاری میدهد، و مخالفت او را با فرمان صریح خلیفه وقت عمر ابن خطاب و به محاصره افتادن علاء و سپاهیانش را مینویسد. و نیز سیف تنها کسی است که از عاصم بن عمرو نام میبرد، و شجاعتهای او را برمیشمرد و اشعار و حماسه هائی به او نسبت میدهد. و این طبری است که روایتهای سیف را در کتاب تاریخ خود نقل میکند بدون اینکه به رجزها و حماسه هایش توجهی داشته باشد، در صورتیکه حموی همان داستان را با چهار بیت از اشعار عاصم و با تصریح به مصدر آن، سیف در معجم البلدان خود ثبت کرده است و حمیری همان داستان را با پنج بیت شعر از عاصم و بدون اشاره ای به مصدر آن در روض المعطار خود ثبت نموده است.

بررسی سند داستان

بسیار نام محمد و مهلب بعنوان راوی در احادیثی که سیف درباره عاصم بن عمر و قهرمان افسانه ایش روایت میکند بچشم میخورد. و بعدها نیز تا آنجا که نامی از عاصم در سخنان او میرود، این دو نام بعنوان راوی نیز خود را بارها نشان خواهند داد و ما هم می دانیم که این دو راوی  وجود خارجی نداشته اند و جزو مخلوقات تخیلات سیف میباشند. سیف یکبار نیز در سند حدیثش از فتح شوش راوی را چنین معرفی میکند «...از کسیکه فتح شوش را راویت کرده است...» حالا آنکس که فتح شوش را روایت کرده است چه کسی است، و چه نام داشته است معلوم نیست تا بتوان بدنبالش گردید و او را شناسائی کرد.

دست آورد داستان

یکم- مذمت و بدگوئی از صحابی یمانی قحطانی که بر اثر حسادت و همچشمی که با فردی مضری و نزاری داشته و میخواسته است تا با او به رقابت برخیزد، دچار لغزش بزرگتر و گناهی نابخشودنی تر، نافرمانی از مقام خلافت و سرپیچی از دستور صریج خلیفه مضری میگردد که چیزی نمانده بود تا بر اثر این دو خبط بزرگ تمامی افراد سپاهی خود را  بکشتن بدهد.

دوم- شرح و تفصیل بر جنگهائی که هرگز وقوع نیافته اند و عنوان چنین فتوحاتی تنعا به برکت وجود نام عاصم بن عمرو قهرمان افسانه ای است.

سوم-  اشعاری حماسی تا بر گنجینه ادبیات عرب افزوده شود.

چهارم- نمودن کارهای درخشان و در خور تحسینی از قهرمانان افسانه ای سیف عاصم بن عمرو تمیمی.

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 322 تا 326

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد