سخنان دانشمندان درباره صحابیان کارگزار ساخته سیف

فارسی 1936 نمایش |

نام شش تن از والیان تمیمی که سیف بن عمر برای رسول خدا ساخته است، عبارتند از: سعیر بن خفاف تمیمی، عوف بن علاء جشمی تمیمی، اوس بن جذیمه تمیمی، وکیع بن مالک تمیمی، حصین بن نیار حنظلی تمیمی.

1- سعیر بن خفاف

ابن حجر در «کتاب اصابه» خود، او را «سعیر بن خفاف تمیمی» معرفی کرده، در صورتیکه نامش در تاریخ طبری و با تصریح نام سیف، «سعر بن خفاف تمیمی» آمده است. ابن حجر در شرح حال این صحابی ساختگی سیف چنین می نویسد: سیف بن عمر در «کتاب فتوح» خود آورده است که او- سعیر بن خفاف- عامل و کارگزار رسول خدا در تیره ای از قبایل تمیم بوده، ابوبکر نیز او را در سمت خود ابقاء کرده است. (ز)، حرف (ز) در نوشته های ابن حجر نشانگر این مطلب است که او این صحابی را بر دیگر تذکرنویسان صحابه، زیادی و اضافه دارد.

2- عوف بن علاء جشمی

ابن حجر نام او را «عوف علاء بن خالد جشمی» آورده، اما در تاریخ طبری از قول سیف، «عوف بن علاء بن خالد» از بنی غنم جشمی معرفی شده است. شرح حال او را ابن حجر در «اصابه» چنین آورده است: سیف در کتاب «فتوح» خود آورده است که عوف از جمله عمال و کارگزارانی است که بعد از وفات رسول خدا به این سمت مأمور گردید، و از اصحاب آن حضرت بوده است. ابن فتحون نیز نام عوف را زیر عنوان اصحابی که نامشان از قلم تذکره نویسان افتاده است آورده است. ما بیش از این خبری درباره عوف از سیف بن عمر، و دیگران ندیدیم، و از شرکت این صحابی ساختگی در جنگها، و ابراز شجاعتهائی که غالبا سیف به قهرمانان افسانه ای خود از قبیله مضر، خاصه تمیم نسبت می دهد مطلبی نیافتیم.

3-  اوس بن جذیمه

ابن حجر در «اصابه» خود، او را «اوس بن جذیمه هجیمی» معرفی کرده است. در صورتیکه در تاریخ طبری و با توجه به روایت سیف، «اوس بن خزیمه هجیمی» آمده است، و هجیمی تیره ای از بنی عمر و تمیم می باشد. همچنین به محله ای از بصره که هجیمیان در آن ساکن می باشند اطلاق می شود. ابن حجر شرح حال اوس را در «اصابه» چنین آورده است: سیف و طبری هر دو آورده اند که «اوس» درک صحبت رسول خدا را کرده، و بهنگام ارتداد افراد قبیله تمیم، همچنان بر اسلامش ثابت قدم باقی مانده است. اوس به هنگام خروج سجاج، به همراهی گروهی از خانواده اش بر سپاه او تاخته است. و بدینسان نام این این صحابی قهرمان و آفریده خیالات سیف بر دیگر افتخارات بنی عمر و تمیم که خاندان سیف است افزوده می شود!!

4- سهل بن منجاب

ابن اثیر در کتاب «اسدالغابه» می نویسد: وقتی که قبایل مختلف تمیم اسلام آوردند، رسول خدا عمال و کارگزاران خود را از میان افراد همان قبایل تعیین و مأمور فرمود، و «سهل بن منجاب» را مأمور جمع آوری صدقات یکی از آنها کردَ، همچنانکه طبری آورده است، «قیس بن عاصم، و سهل بن منجاب، و مالک نویره، و زبرقان بدر، و صفوان» و دیگران، از جمله عمال تمیمی آن حضرت بوده اند. ابن حجر در «اصابه» خود می نویسد: طبری در تاریخ خود آورده است که «سهل بن منجاب» ازجمله کارگزارانی بود که رسول خدا برای جمع آوری صدقات بنی تمیم تعیین فرمود، و مادام که آن حضرت حیات داشت، سهل نیز به این سمت باقی بود. ذهبی نیز در «کتاب تجرید» خود می گوید: بطوریکه می گویند، رسول خدا «سهل» را برای جمع آوری صدقات مأمور کرده است.

یک سیر تحقیقی در همین مورد

بار دیگر نوشته ابن اثیر را در کتاب «اسد الغابه» از نظر می گذرا نیم، او می نویسد: پس از اینکه قبایل مختلف تمیم اسلام آورده، رسول خدا  عمال و کارگزاران خود را از میان افراد همان قبایل تعیین و در تیره های مختلف مأموریت داد، از جمله «قیس بن عاصم و سهل و مالک».... اما حدیث مأموریت تمیمیان از جانب پیغمبر خدا، در نسخ متعدد طبری عینا چنین آمده است: در مورد تمیمیان، رسول خدا حیات داشت که کارگزاران و عمال خود را بر آنان بگماشت، از آن جمله «زبرقان بن بدر، را بر رباب، و عوف، و ابناء» مأموریت داد. و به طوریکه ( سری، از شعیب، از سیف، از صعب بن عطیه، از پدرش، و سهم بن منجاب) روایت می کند مأموریت «قیس بن عاصم» بر مقاعس و بطون بوده است. از بیان طبری چنین برمی آید که «صعب بن عطیه» از دو نفر قول کرده است یکی پدرش «عطیه» و دیگری «سهم بن منجاب». پس سهم بن منجاب در این حدیث، خودش راوی است نه صحابی! ولی گویا این دو دانشمند معروف، ابن اثیر، و ابن حجر، هر دو از سخن طبری چنین نتیجه گرفته اند که «صعب» فقط از پدرش روایت کرده است که بر قبایل مقاعس و بطون، دو نفر تمیمی به نامهای «قیس بن عاصم، و سهم بن منجاب» مأمور جمع آوری صدقات شده اند! ضمنا گمان می رود در نسخه هائی که این دو دانشمند از طبری در دست داشته اند، نام «سهل بن منجاب»، سهل بن منجاب نوشته شده باشد. روی این اصل این دو دانشمند همین نام را اساس قرار داده و «سهل بن منجاب» را جزء اصحاب رسول خدا شرح داده اند!

5- وکیع بن مالک

سیف بن عمر او را «وکیع بن مالک تمیمی» خیال کرده و نسبش را به «حنظله بن مالک» که یکی از دو تیره های تمیم است رسانیده است. ذهبی در کتاب «تجرید» خود، وکیع را چنین معرفی می کند: سیف بن عمر تمیمی می نویسد که وکیع بن مالک به همراهی مالک نویره، با هم عامل و کارگزار رسول خدا بر قبیله بنی حنظله بودند. ابن حجر نیز در کتاب «اصابه» می گوید: سیف آورده است که رسول خدا «وکیع بن مالک» را به همراهی «مالک نویره» مأمور جمع آوری صدقات بنی حنظله و بنی یربوع فرمود، و مادامیکه رسول خدا حیات داشت، آن دو، این مأموریت را از جانب آن حضرت بر عهده داشتند. و بطوریکه در تاریخ طبری آمده است وکیع با سجاح موافقت داشت، اما وقتیکه سجاح و دارو دسته اش تار ومار شدند، وکیع وجوهی را که بنام صدقات از محل مأموریتش جمع آوری کرده بود، عذر خواهان به خدمت خالد بن ولید برد و دین خود بپرداخت، و عذر تقصیر بخواست و به نیکوترین وجهی به اسلام بازگشت. و نیز سیف گفته است که رسول خدا «وکیع دارمی» را به همراهی «صلصل» به کمک « عمرو» فرستاد، تا بر مرتدها حمله برند. بطوریکه از نوشته ابن حجر پیداست، این دانشمند خبر وکیع دارمی را از دو منبع: یکی کتاب سیف، و دیگری تاریخ طبری نقل می کند، و علاوه بر موضوع عمال رسول خدا در تمیم، اخبار مربوط به ارتداد تمیمیمان، و مأموریت وکیع را ا ز جانب رسول خدا به همراهی صلصل برای کمک رسانی به « عمرو عاص» آورده است. همچنین ابن حجر در «اصابه» شعری از وکیع نیاورده، در صورتیکه طبری و حموی در کتابهای خود به اشعار وکیع اشاره کرده اند. و به این ترتیب نام این تمیمی دارمی یعنی «وکیع بن مالک» در ردیف اصحاب پیغمبر، اشعار، و مأموریت مخصوصش از جانب رسول خدا و کارگزاری او از جانب آن حضرت، در لیست افتخارات تمیم به ثبت می رسد.

6- حصین بن نیار حنظلی

سیف، «حصین بن نیار حنظلی» را از بنی حنظله خیال کرده است. ابن حجر در اصابه خود درباره حصین چنین می نویسد: سیف بن عمر، همچنین طبری، در تاریخشان گفته اند که «حصین بن نیار» یکی از کارگزاران رسول خدا بوده است. ابن فتحون نیز شرح حال حصین را بر تذکره نویسان استدراک کرده است. اینک ابن حجر می گوید: سیف و طبری گفته اند، معلوم می شود که این دانشمند مطالب خود را درباره  حصین بن نیار از آن دو منبع گرفته است. ابن حجر در شرح حال حصین به همین مقدار که او کارگزار رسول خدا بوده است بسنده کرده و دیگر داستانهائی را که طبری ضمن حوادث سال چهاردهم از هجرت، از سیف درباره حصین و شرکت او در جنگ قادسیه، و فرماندهیش بر سپاه پیشتازان نقل  کرده، نیاورده است. همچنین ابن حجر، این خبر حموی را که در «معجم البلدان» در واژه «دلوث» آورده است نقل ننموده آنجا که می گوید: سیف بن عمر، از قول مردی بنام «عبدالقیس» ملقب به «صحار» می گوید که در اطراف شهر اهواز بر «هرم بن حیان» که با هرمزان در جنگ بود وارد شدم. منطقه جنگ جائی بود بین «لوث، و دجیل».... تا آنجا که می گوید: این منطقه در جائی دیگر «دلث» خوانده می شود و «حصین بن نیار حنظلی» درباره آن چنین سروده است: آیا به او خبر رسیده که اهل «مناذر» قلب آتش گرفته ما را خنک کردند؟ آنها در بالاتر از «لوث» به هنگی از ما برخورد کردند که چشم را خیره می کرد که همین مطلب را عبدالمومن در کتاب «مراصد الاطلاع» از حموی گرفته و نقل نموده است. و نیز ابن حجر به سخن حموی در واژه «مناذر» توجهی نکرده، آنجا که او در معجم خود می نویسد: اهل سیر برآنند که در سال هیجدهم از هجرت، «عتبه» دو تن از سرداران سپاه خود را به نامهای «سلمی و حرمله» مأمور کرد... تا آنجا  که می نویسد: سرانجام «مناذر و نیری» را بگشودند، و داستان این فتح بس دراز است و حصین بن نیار در آن چنین سروده است: آیا او خبردار شد که اهل مناذر دل آتش گرفته ما را خنک کردند؟ آنها در بالاتر از محل «دلوث» به هنگی از ما برخورد کردند که چشمها را خیره می ساخت. ایشان را بین نخلستانها، و رودخانه «دجیل» از پای در آوردیم و از صحنه روزگار برانداختیم تا زمانیکه سم اسبهای ما، ایشان را به خاک کشید و دفن کرد، آنها، در همان جا منزل داشتند. 

این داستان آخر را طبری از قول سیف با شرح و تفصیلی هر چه بیشتر آورده ولی همچنانکه عادت او است، رجزها و حماسه های حصین را از آن حذف کرده است. و بدینسان، با اعتمادی که این دانشمندان بر احادیث سیف داشته اند، نام این شش نفر تمیمی ساخته خیالات سیف را جزء اصحاب و عمال حقیقی رسول خدا، و در صفحات کتابهای رجال و صحابی پیغمبر خود ثبت کرده اند!

منـابـع

علامه سیدمرتضی عسکری- یکصد و پنجاه صحابی ساختگی– از صفحه 185 و صفحه 192 تا 197

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد