منشا و پیدایش فرقه اسماعیلیه

فارسی 2913 نمایش |

اسماعیلیه یکی از شاخه های کهن و بزرگ شیعه است که افزون بر اختصاص بخشی از رویدادهای تاریخ در مناطق مختلف جهان اسلام، از هند گرفته تا مصر و مناطق غربی تر آفریقا، خود توانسته است دولتی گسترده نیز برپا کند و در سایه این دولت خدماتی به فرهنگ و تمدن اسلامی ارائه دهد. این شاخه از شیعه افزون بر اسماعیلیه – نامی که ظاهرا اسماعیلیان هرگز خود آن را به کار نمی بردند- به نامهای دیگر هم خوانده می شدند که از آن جمله است:
- سبعیه: بدان اعتبار که یکی از عمده ترین گروههای هفت امامی در میان شیعیان بودند. هرچند اصطلاح سبعیه در آغازین دوره ها بر گروههایی از واقفه نیز اطلاق می شده، اما کاربرد بیشتر اصطلاح سبعیه در مورد همین گروه از شیعیان است.

- قرامطه یا قرامطیه: این نام در آغاز بر بخشی از اسماعیلیان یعنی پیروان حمدان قرمطه اطلاق شده، اما بعدها در معنایی وسیعتر و درباره همه اسماعیلیان به کار رفته است.  

- باطنیه: این نام بدان اعتبار است که آنان به معانی «باطن» برای متون دینی یعنی قرآن و حدیث عقیده داشتند و حتی این امر را به احکام و شریعت عمومیت می دادند. ظاهرا این نام از قدیمترین نامهاست و معاصران اسماعیلیه نخست هنگامی که نمی خواسته اند نام توهین آمیز ملاحده را درباره آن به کار گیرند آنان را باطنیه و قرامطه می خوانده اند.

- تعیلمیه: این نام بدان اعتبار است که اسماعیلیان در نشر آموزه های دینی به جای تکیه زدن به رأی و عقل بر فراگیری از امام معصوم و داعیان او تأکید دارند. غزالی این نام را مناسبترین نام برای اسماعیلیان روزگار خود می داند.

- الدعوه یا الدعوة الهادیه: این نامی است که عمدتا اسماعیلیان خود را بدان خوانده اند.

افزون بر این نامها عناوین دیگری چون خرمیه، خرمدینیه، بابکیه و محمره بر اسماعیلیان نهاده شده که عمدتا نامهایی بر ساخته مخالفان شیعه اسماعیلیه است. به هر روی، این فرقه از فرقه هایی شیعی است که هم در متون کلامی و هم در منابع فرقه شناختی شیعه و سنی به آنان و عقایدشان، خواه در مقام انتقاد و خواه در مقابل نقل و گزارش، توجه شده و هم در جستارهای معاصر نویسندگان عرب و نیز خاورشناسان مورد اهتمام و توجه قرار گرفته اند و از پژوهش های ماسینیون، ایوانف و برنارد لویس تا تحقیقات مادلونگ درباره آنها گزارشها و مباحثی فراروی نهاده می شود. آنچه اینکه پیش روی شماست چکیده ای از تاریخ اسماعیلیان و دیگرگونیهای بیرونی و درونی این مذهب است.

پیدایی و دیگرگونی

آغازین دوره شکل گیری حرکت اسماعیلیان از دشوارترین و مبهمترین دوره های تاریخ این شاخه از شیعه است، تا جایی که برخی از تحلیلگران مناسب آن دانسته اند که از پرداختن به این مرحله از حیات اسماعیلیه درگذرند و به مرحله دوم از تاریخ آنان یعنی ظهور قرامطه بپردازند. علت این دشواری و پیچیدگی نیز در مسائلی چون ابهام و اختلاف در زمان درگذشت اسماعیل، نوع رابطه او با امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام، دلیل جابجایی امامت از او به برادرش موسی علیه السلام و پیوند این گروه با ابوالخطاب و پیروان او باز می گردد. با وجود این باید سالهای پیش از رحلت امام صادق علیه السلام را دوره شکل گیری آغازین جنبش اسماعیلی دانست.
در نیمه نخست سده اول هجرت سه جریان شیعی شکل گرفته بود: کیسانیه که نماینده افکار تندروانه در میان شیعه بود، زیدیه که پرچم مبارزه را بر دوش داشت، و امامیه که رویکرد صلح گرایانه در پیش گرفته بود. این رویکرد بویژه در دوره امام باقر علیه السلام و پس از آن به تکامل اندیشه شیعه امامی و افزوده شدن بر شمار طرفدارانش انجامیده و حتی توانسته بود بخشهایی از طرفداران زیدیه و باقیماندگانی از جنبش کیسانیان را به خود جذب کند. از نزدیکی تا آن اندازه عمق یافته بود که امام صادق علیه السلام ابوالخطاب را که نماینده تفکر غالیان و از نخستین سرمداران این اندیشه بود به نمایندگی از طرف خود به کوفه گسیل داشت، اما ابوالخطاب بر تندرویهایش افزود و در نتیجه امام از او کناره گرفت و او را طرد و انکار کرد. دیری نگذشت که ابوالخطاب با شماری از یارانش در سال 138ق./ 755م. در کوفه قتل عام شدند. ظاهرا در پی این ماجرا بخشی از باقیماندگان خطابیه به فرزند ارشد امام صادق علیه السلام یعنی اسماعیل گراییدند و از امامت او که از گرایشهای تندروانه حمایت می کرد پشتیبانی کردند. این خود زمینه رخدادی دیگر در مدینه یعنی تبدل جانشینی امام صادق علیه السلام شد.

اسماعیل و ماجرای جانشینی امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام ششمین پیشوای شیعه بر پایه سنتی که در میان امامان درباره تعیین جانشینی در دوره حیات خود وجود داشت پیشتر پسر ارشد خود اسماعیل را به جانشینی معرفی کرده و بدینسان او باب الله و سبب میان خدا و خلق و نایب پروردگار در زمین شده بود اما این جانشینی فعلیت نیافت. اطلاعات درخور توجه فراوانی درباره اسماعیل  وجود ندارد، چه آن دسته از اطلاعاتی که در منابع اسماعیلی است او را فراتر از حد انسانها می برد و استنادهای تاریخی ملموسی ندارد و آن دسته از داده های موجود در منابع سنی و شیعی امامی نیز اطلاعاتی به روایت رقیبان و مخالفان است، با این همه این اندازه پیداست که وی فرزند ارشد یا فرزند دوم امام صادق علیه السلام بوده و مادرش فاطمه نوه امام حسن مجتبی علیه السلام نیز نخستین همسر امام صادق علیه السلام بوده است. او  در فاصله سالهای 103-110ق./721-728م. در مدینه بدنیا آمده و میان او و برادر دیگرش عبدالله با برادران ناتنی وی یعنی موسی، اسحاق و محمد که از مادری به نام حمیده متولد شده بودند فاصله سنی زیادی وجود داشته است. درباره در گذشت او اختلاف وجود دارد و در حالی که بیشتر منابع از درگذشت وی در دوران حیات امام صادق علیه السلام و بویژه در سال 145ق./ 762م./ یاد می کنند و مدفن او را بقیع می دانند، برخی نیز مرگ او را پس از درگذشت امام صادق علیه السلام دانسته اند و برخی هم معتقد شدند که اساسا نمرده است. به هر رو به روایت مشهورتر هنوز از مرگ اسماعیل سه سال بیشتر نگذشته بود که امام صادق علیه السلام در سال 148ق./ 765م. رحلت کرد و در این هنگام بزرگترین انشعاب شیعه رخ داد.

رحلت امام صادق علیه السلام و انشعاب شیعه

در حالی که عظمت شخصیت امام صادق علیه السلام همه شیعیان را به نوعی اتحاد بخشیده بود و نفوذ معنوی امام و همچنین شرایط حاکم اجازه سربرداشتن نیروهای تندرو را نمی داد، پس از رحلت آن امام بر سر جانشینی آن حضرت میان شیعیان اختلاف درگرفت و این اختلاف به شکل گیری شش فرقه انجامید:

1- گروهی مرگ امام علیه السلام را انکار کردند و گفتند: او نمرده است و باز می گردد و همو مهدی منتظر است از آن روی که عبدالله بن ناووس یا عجلان بن ناووس رهبری این گروه را در اختیار داشت. اینان به ناووسیه مشهور شدند.

2- گروهی دیگر مدعی شدند که پس از امام صادق علیه السلام، امامت به فرزند او اسماعیل رسیده است. این گروه مرگ اسماعیل را انکار کردند و گفتند: شایع ردن این خبر که اسماعیل درگذشته، در واقع برای فریب دادن دشمنان بوده است. این گروه همچنین مدعی شدند اسماعیل نمی میرد تا هنگامی که برای رسیدگی کار قیام کند. استدلال این گروه آن بود که امام صادق علیه السلام از امامت او خبر داده و این در حالی است که امام جز حق نمی گوید و بنابراین نمی توان پذیرفت که اسماعیل در گذشته باشد. این گروه را اسماعیلیه خالصه نامیده اند.

3- گروهی دیگر گفتند پس از امام صادق علیه السلام، نوه آن حضرت محمد بن اسماعیل امام است و چون پدر او در زمان حیات امام جعفر صادق علیه السلام درگذشته، امام، امامت پس از خود را به محمد بن اسماعیل سپرده است.

4- گروهی  دیگر به امامت محمد بن جعفر مشهور به دیباج گراییدند و به نام رهبر خود که یحیی بن ابی شمیط یا ابی سمیط بود سمیطیه یا شمیطیه خوانده شدند.

5- گروهی دیگر که بیشتر پیروان امام صادق علیه السلام را در برمی گرفت فرزند ارشد او و برادر تنی اسماعیل یعنی عبدالله افطح را امام دانستند و به فطحیه مشهور شدند.

6- سرانجام گروهی دیگر گفتند: موسی علیه السلام امام است. این گروه همان است که شاخه امامیه را استمرار بخشیده اند و پس از درگذشت عبدالله افطح در فاصله حدود هفتاد روز پس از رحلت امام صادق علیه السلام، بخش عمده ای از وفاداران او به همین شاخه پیوستند و بدینسان امامیه گروه اکثریت شیعیان را در آن روزگار به خود گزین ساخت. از میان شش گروه یاد شده گروههای دوم و سوم نخستین جماعتهای اسماعیلیه را تشکیل دادند و گروه دوم اسماعیلیه خالص و گروه سوم نیز مبارکیه خوانده شدند و از آن پس محور جنبش این گروه محمد بن اسماعیل بود.

محمد بن اسماعیل و مبارکیه

محمد پسر اسماعیل در حدود سال 120ق./738م. و به روایتی نیز در سال 132ق./ 749و 750م. در مدینه زاده شد. او که پس درگذشت پدرش امامت یافته بود، در پی گرویدن بیشتر شیعیان مدینه به عموی او امام کاظم علیه السلام این شهر را ترک گفت و دوره ای از اختفا را آغاز کرد و از همین روی او را محمد مکتوم نامیدند و این دوره از حیات اسماعیلیان نیز به «دوره ستر» مشهور شد، محمد در دوره اختفا به سمت سرزمینهای شرقی خلافت رفته بود تا از تعقیب هارون در امان بماند. او در این دوره زمانی را در نهاوند، سپس در دماوند و از آن پس نیز در محمودآباد بوده و در اواخر عمر به روایتی به تدمر رفته  و در همان جا به سال 193ق. درگذشته و به روایتی دیگر در اواخر زندگی خود در خوزستان بوده و اندک زمانی پس از سال 719ق./ 795م. در دوره خلافت هارون درگذشته است. طرفداران امامت محمد بن اسماعیل برخلاف اسماعیلیه نخستین به توقف سلسله امامت در اسماعیل عقیده نداشتند و معتقد بودند امامت پس از اسماعیل به هیچکدام از برادران او نمی رسد و اصولا در سلسله امامت انتقال آن از برادر  به برادر – مگر در مورد امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام درست نیست همان مبارکیه بودند که نام خود را از یکی از موالی اسماعیل و یا از خود اسماعیل گرفتند. پس از مرگ محمدبن اسماعیل طرفداران او به دو گروه منشعب شدند: گروهی که اکثریت را تشکیل می دادند منکر مرگ وی شدند و گفتند: او هفتمین و آخرین امام است و همو مهدی موعود است که قیام خواهد کرد؛ و گروه دیگری که اقلیت را تشکیل می دادند با پذیرش مرگ محمد بن اسماعیل سلسله امامت را در فرزندان و ذریه او جاری  ساختند. از این دو گروه، گروه نخست سلف قرامطه قلمداد می شوند و گروه دوم سلف فاطمیان مصر هستند. بدینسان در شرایطی که اسماعیلیه نخستین سه گروه متمایز یعنی دو طایفه یاد شده اقلیت و اکثریت مبارکیه و نیز اسماعیلیه خالص را تشکیل می دادند به دوره ای تازه از فعالیت گام نهادند که دوره سر نام گرفتند و اطلاعات کمتری درباره آن در دست است.

منـابـع

دکتر حسین صابری- کتاب تاریخ فرق اسلامی – از صفحه 105 تا111

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد