ریشه ها و علل بدبینی در کودکان

فارسی 1349 نمایش |

بررسی های علمی نشان می دهد عوامل و علل بسیاری در رابطه با  بدبینی کودکان دخالت دارند، ما ذیلا به مواردی از آنها اشاره می کنیم:

1- علل زیستی- جسمانی: همانگونه که از اسمش برمی آید گاهی این حالت ریشه و علت جسمانی در کودک دارد، در این زمینه موارد زیر قابل ذکرند:

- اختلال در وضع درونی کودک مثل طرز کار غده های درونی که اختلال آنها خود زمینه عوارض متعددی است. مثل اختلال در طرز کار غده تیروئید در انسان که خود می تواند عامل در نگرانی  باشد و موجبات بدبینی را در افراد فراهم آورد.

- نارسائی در بدن و مصمومیت که سبب  بروز افت ها،  عقب ماندگی ها و در نتیجه بدبینی هاست. کودکی که نمی تواند به علت لنگی بدود، به علت کری خوب بشنود، به علت نارسائی در چشم خوب نمی تواند ببیند دچار بدبینی خواهد  شد.

- وجود ضعف در بدن و سستی و رخوت در تن و یا بیماری های مزمن در افراد که سد راه رشد پیشرفت کودک است و او را به زندگی بدبین می سازد.

- وجود زشتی ها در چهره که زمینه را برای مسخرگی ها فراهم می آورد و طفل را به موضع گیری علیه طرف مسخره فراهم کرده و در صورت عدم موفقیت او را به طبیعت و حال خود و جهان بدبین می سازد

در کل بسیاری از نقص ها، ناکامی ها، شگست ها و محرومیت های انسان در طول مدت زندگی به عوامل جسمی و زیستی مربوط شده و موجبات ایستادگی در برابر آنها و در صورت عدم موفقیت بدبینی افراد می شوند.

2- علل  خانوادگی: گاهی بدبینی ناشی از وضع خانواده و محیط نابسامان آن است. اصولا نه تنها در این زمینه بلکه در بسیاری از زمینه ها علت عمده و اساسی نابسامانی رفتار کودک را در وضع خانواده و شرایط نابسامانش باید جستجو کرد. گاهی والدین با رفتار غلط خود به خوشبینی کودک لطمه وارد می آورند و او را فردی بدبین و از زندگی مایوس می سازند. بدخلقی های مادر، عصبی بودن پدر، خشم و خشونت ها در خانه، اختلال رفتاری والدین، خشونت های آن و زمانی هم ضعیف النفس بودن پدر و تحت انقیاد بودن مادر، نفوذهای گوناگون و غیرمشروع در این امر دخالت دارند. والدین سرد و بی اعتنا، پدران و مادران مبتلا به بیماری ها و یا غم و اندوه ها، کودکان خود را در شرایطی نگه می دارند که او را به زندگی بدبین می کند. بدگوئی ها در محیط خانواده، آشفتگی ها، ناهنجاری ها در قول و فعل و رفتار، القا آت غلط، متارکه ها، طلاق ها، حسن ظن کودک را از بین می برند و زیبائی ها را در چشم کودک وارونه نشان می دهند.  

3- علل اجتماعی: در این بحث، مورد نظر ما اجتماع دوستان و معاشران و در سطوح بالاتر، اجتماع به معنی عام است. گاهی کودک بدبین است بدان خاطر که در اجتماع خود آنچنان که باید پذیرفته شده نیست و با همه اصراری که به قبول در جمع دارد او را طرد کرده اند. گاهی بدبینی بدان خاطر است که او به دوستان محبت و اخلاص روا می دارد اما دوستانش آن را امری دروغ و ناروا می پندارند، و یا به دیگران محبت می کند و لی از آنها صدمه می بیند، به کسی کمک رسانده و همان فرد در مورد معینی به او ضربه زده است. حوادث و اتفاقاتی که در جامعه پدید می آیند و پیش بینی شده نیستند و حاصل آن احساس شکست و سرخوردگی است و این خود زمینه ساز بدبینی هاست. کودکانی هستند که به علتی بداقبال و شکست خورده بحساب می آیند، دوره های تاریکی را می گذرانند، به اصطلاح عوام دائما در زندگی شان طاق پدید می آید نه جفت. هرچه سعی دارند برای خود شادی و سروری بیافرینند گوئی قضیه برعکس می شود. محیط زندگی شان مسموم است، در معرض آسیب ها و عوارض متعددند و این امر که پی در پی برایشان پدید می آید روزگارشان را تیره می کند.

4- علل روانی: در این زمینه با دامنه بالاتری میتوان به مساله نگریست و ریشه و اساس مساله  به این قسمت بیشتر وصل است. از مسائلی که در این بعد قابل ذکرند موارد زیرا را می توان مطرح کرد:

- اختلال و یا بیماری روانی که جلوه مهم آن در بیماری اسکیزوفرنی است. همچنین بیماری صرع  که باعث  جدائی از دیگران است.

-  اختلالات عصبی که حال و توان مواجه با مشکلات را از بین می برد.

- فقدان تجربه و عدم هماهنگی با محیط و دیگران و ضعف در مهارت ها.

- اختلال در تفکر و ادراک به گونه ای که واقع بینی را از دست بدهد.

- خودبینی و خودپسندی که زمینه را برای پر توقعی فراهم می آورد و این توقعات همه گاه برآورده نمی شوند.

- وسواس و وسوسه ها که خود می تواند در این زمینه عامل به حساب آید.

- وجود تضادها و تعارض های غیرقابل حل برای کودک که در او تثبیت شده و جا باز کرده است.

- وجود احساس گناه و خاطرات ناپسند که او را زجر می دهند و روحیه اش را از بین می برند.

- وجود هوش سرشار و نبوغ که نمی تواند وضع و شرایط عرف را تحمل کند.

- ضعف نیروی اراده و در برابر آن بی نشاطی و ناامیدی که تصمیم گیری معقول را به خطر می اندازد.

- تجربیات شخصی در طول مدت زندگی که گاهی دید و جهان بینی ما را تغییر می دهد.

- گریز روانی که در حقیقت مکانیسم دفاعی است و باعث اختلال در روابط می شود

- و بالاخره عوامل دیگری که رغبت و امید را از او بستانند.

5- علل عاطفی: ریشه و علت بدبینی در مواردی جنبه های عاطفی است. در این زمینه از موارد زیر می توان سخن گفت:

- وجود روحیه انتقامجوئی در کودک که بصورتی نیرومند در او ابراز وجود کند.

- کینه توزی های شدید در کودک بویژه کینه توزی های ناشی از حسادت.

- وجود تعصب های گوناگون در فرد و در نتیجه وجود گرایش های خاص در آنان.

- خشک شدن ریشه های مهر در آدمی به علت بروز برخی از بیماری ها (پسیکوپاتی).

- محرومیت از محبت مادر و پدر و دیگر افرادی که در سر راه زندگی فرد هستند.

- حمایت افردی از کودک و قرار دادن او در شرایط پیچیده زندگی و بکارگیری فشارهای بی جهت.

- وجود عقده های گوناگون در کودک که گاهی هم ممکن است سبب بدخواهی گردد.

- عدم موفقیت در جلب محبت والدین و یا دوستان و عزیزانی که مورد توجه او هستند.

- عدم امنیت عاطفی در کودکان و نیاز شدید به جلب توجه او.

- ناخواسته بودن کودک و گاهی طرد عاطفی از آن بابت.

- افراط در خودخواهی که دوست دارد همه در خدمت او باشند و چون چنین نیستند روحیه یاس و بدبینی بر او غالب می شود.

- و بالاخره ملاحظه نوسانات مختلف عاطفی در زندگی زمینه را برای عدم تعادل و در نتیجه نفرت و یاس فراهم می سازد.

6- علل فرهنگی: گاهی بدبینی ریشه فرهنگی دارد. این مورد به معنای عام لغت در سنین بعد از کودکی صادق تر است تا در سنین کودکی. حتی باید گفت این مساله درباره نوجوانان هم صادق نیست، سنین بالاتری از عمر مطرح است مثلا سن جوانی و بالاتر از آن. اساس مساله این است که طرز فکرها و فلسفه ها بینش ها را شکل و رنگ می دهند. آنها که تحت تاثیر مکاتبی قرار می گیرند خود به خود آن بینش را در خود تثبیت کرده و روحیه و حالتی براساس محتوای آن پیدا می کنند و طبیعی است که آدمی حساس و یا بی تفاوت گردد. مکاتبی هستند که روحیه یاس و نفرت را در آدمی مستقر می کنند. این امر درباره کودکان صرفا براساس القاآت والدین و مربیان ممکن است مگر اینکه کودکی نابغه باشد و از اسرار امور سر درآورد. در کل همان القا آت اولیا هم در این جنبه مهم و موثر است.

7- علل سیاسی – انضباطی: در مواردی ریشه آن را باید در نحوه تربیت والدین، مشی و روش آنها، تحمیل قواعد سخت و امر و نهی آنان مورد ملاحظه قرار داد. موارد قابل ذکر در این زمینه عبارتند از:

- تحمیل انضباط خشن و تنبیهات بی موردی که از سوی والدین و مربیان اعمال می شوند.

- اصرار بسیار که او حتما فلان برنامه را انجام دهد در حالی که مخالف نظر کودک است.

- شنیدن جواب نفی در رابطه با خواسته ها و درخواست ها.

- عدم ارضای نیازهای اساسی کودک به علت جنبه های انتقامی و تنبیهی والدین.

- عیبجوئی ها و سرزنش های توام با تمسخر و تحقیر که نفرت ها را  برمی انگیزاند.

- قرار گرفتن در معرض خشونت و تجاوز و ضرب و شتم توسط افرادی که به نظر غیرمسئوولند مثل ناپدری و نامادری، کارفرما و.....

8- علل دیگر: همچنین در این زمینه از علل متعدد دیگری می توان نام برد از جمله:

- فقر خردکننده و ناگواری که کودک نتواند بار آن را متحمل گردد.

- وجود محرومیت از نیازهای مهم خود چون غذا و کفش و لباس و احساس وضعیت ناگوار.

- وجود روش غلط در تدریس مخصوصا برای کودکان تیزهوش که فرد را نسبت به مدرسه بدبین می کند.

- وجود تکرار فکر راست در زندگی و درس و کار باز هم برای افراد تیزهوش.

- وجود ناسازگاری بین والدین که او  را به زندگی بدبین می کند.

- احساس جبر در زندگی خانوادگی همراه با احساس عدم عدالت در آن.

- ناموزونی در مشی و روش زندگی و عدم وجود نظم و ضابطه در امور حیات.

- بی توجهی والدین و مربیان به توفیقات و درخشندگی های او در مدرسه و زندگی.

منـابـع

دکتر علی قائمی- خانواده و مسائل عاطفی کودکان – از صفحه 362 تا 367

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

بـرای اطلاعـات بیشتـر بخوانیـد