معنا و مفهوم لهو الحدیث در سوره لقمان
فارسی 1958 نمایش |خداوندمتعال در آیات 6-7 سوره مبارکه لقمان می فرماید: «و من الناس من یشتری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علمِ وً یتًخِها هٌزٌوا اولئک لهٌم عذاب مهین* وً إذا تٌتلی علیه آیاتٌنا ولی مستکبراً کان لًم یسمًعها کان فی اٌذٌنیه وقراً فبشره بعذاب الیم»، «کسانی از مردم هستند که سخنان باطل و بیهوده خریداری می کنند تا مردم را از روی جهل و نادانی گمراه سازند و آیات الهی را به استهزاء و تمسخر گیرند، برای آنها عذاب خوار کننده ای است. هنگامی که آیات ما بر او خوانده می شود مستکبرانه روی برمی گرداند. گویی آن را نشنیده است، گویی اصلاً گوشهایش سنگین است او را به عذابی دردناک بشارت ده».
معنا و مفهوم الهو الحدیث
در معنای «الهو الحدیث» گفته اند: هرگونه سخنان یا آهنگ های سرگرم کننده و غفلت زاست که آدمی را به بیهودگی یا گمراهی می کشاند. در شأن نزول آمده که مردی به نام نضربن حارث به منظور بازداشتن مردم از رفتن به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و استماع قرآن، داستانهایی از رستم و اسفندیار و امیرارسلان از عجم به دست می آورد و برای مردم می گفت: البته آن داستان ها بدآموزی نداشت، تنها ضررش سرگرم کردن و بازاشتن مردم از رفتن به سوی قرآن و رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بود. قرآن، او و اعمال او را این چنین تهدید می کند و می فرماید: استماع این داستانها و سر و کار داشتن با «الهو الحدیث» گوش دل را کر می کند و حالت اعراض از خدا و آیات خدا در انسان بوجود می آورد و عاقبت، او را به عذاب الیم ومهین خدا مبتلا می سازد. حال شما از روی انصاف بفرمایید آیا «الهو الحدیث» زمان ما از فیلم های محرک و آهنگهای مهیج چه بلایی بر سر جوانان از پسران و دختران ما می آورد و چگونه حالت وقرو و سنگین گوشی در دلها ایجاد می کند و آیات خدا را مورد بی اعتنایی مرد و زن قرار می دهد. براستی تأسف انگیز است اگر یک طبیب یهودی یا نصرانی به ما بگوید: اگر فلان غذا را بخوری گوشت کر می شود، ما تا آخر عمر از آن غذا هرچه هم مطلوب و لذتبخش باشد نمی خوریم. چرا؟! چون به گوش خود علاقه مندیم و طبیب را هم متخصص در فن و صادق در گفتار می دانیم. حال آیا خدا را به قدر یک طبیب یهودی عالم به مصالح و مفاسد اعمال انسان و صادق در گفتار نمی دانیم که با صراحت تمام می فرماید آنان که با «الهو الحدیث» سرو کار دارند بدانند تدریجاً مبتلاً به بیماری «وقر» و «سنگین گوشی» می شوند؛ آنگونه که: «وً إذا تٌتلی علیه آیاتٌنا ولی مستکبراً»، وقتی آیات ما بر او خوانده شود از روی غرور و استکبار از گفتار ما روی بر می گرداند آنگونه که: «کان لًم یسمًعها کان فی اٌذٌنیه وقراً»، گویی اصلاً نشنیده و گویی که در هر دو گوشش بیماری وقرو کری پیدا شده است. اینان منتظر عذاب دردناک خدا باشند. «فبشره بعذاب الیم».
دلیل روشن بی اثر بودن مواعظه خدا و اولیای دین بر دلها!
متاسفانه اکثریت مردم ما مبتلا به این بیماری شده اند و خود توجه ندارند که چرا از مواعظ خدا و اولیای خدا اثر نمی گیرند. بسیاری از همین برنامه های تلویزیونی که در تمام خانواده ها ارائه می شود، تولید حالت غفلت می کند و حالت غفلت کوری و کری چشم و گوش دل را باعث می شود و کوران و کران قلبی نیز پایان کاری جز جهنم نخواهند داشت. این قرآن است که با صدای رسا می فرماید: «واقد ذرأنا لجهنم کثیراً من الجن والانس»، بسیاری از جن و انس سر از جهنم درخواهند آورد ]چرا؟[ برای این که: «لهٌم قٌلوب لا یفقًهٌون بها و لهٌم أعین لا یبصرون بها و لًهٌم آذانٌ لا یسمعٌونً بها»، «دلی دارند که با آن نمی فهمند، چشم دارند که با آن نمی بینند و گوشی دارند که با آن نمی شنوند»! «اولئک کالانعام بل هٌم أضل»، «اینان بسان چهارپایان بلکه گمراه تر از آنها هستند»، حالا چرا چنین شده اند؟! «اولئک هٌم الغافلون» (اعراف /179).
علت اصلی این بیماری چشم و گوش و دل همانا حالت غفلت است و بی خبر ماندن از فرامین آسمانی خدا و صحنه های لرزاننده ی روز جزا و حالت غفلت نیز معلول سرو کار داشتن با مصادیق بسیار روشن «الهو الحدیث» انباشته ی در خانواده ها، بلکه در سراسر زندگی ما! و جداً غم انگیز است که تمام شوون زندگی ما شده است عوامل غفلت زا! قبرستان ما بجای اینکه تنبه انگیز باشد، غفلت انگیز شده، حتی عزاداری های ما غفلت انگیز است تا برسد به جشنها که برای امامان علیهم السلام می گیریم و سرودها که می خوانیم و کف ها که می زنیم و برنامه هایی که در صدا و سیما به وسیله ی زنان اجرا می شود!! چه بسا زن با صدای دلنشینش که مقتضای طبیعت اوست، آیه و حدیث می خواند و درس تقوا می دهد! در صورتی که تقوای خود او در این است که صدای خود را به گوش مردان نرساند!! اگرچه کار از این حرف ها گذشته و سیل تمدن، تدین امثال ما را از جا کنده و با سرعت زیاد همراه خود می برد. دیگر این سخنان آهن سرد کوبیدن است و دل خوش کنکی بیش نیست!
منـابـع
سیدمحمد ضیاء آبادی- تفسیر سوره توبه(جلد دوم) – از صفحه 365-368
کلیــد واژه هــا
0 نظر اشتراک گذاری ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها