دیدگاههای فلاسفه مسلمان درباره موسیقی

فارسی 857 نمایش |

از بدو پیدایش اسلام، موسیقی به موضع مهمی در تفکر اسلامی مبدل شد. پیامبر(ص) در گفت و گوهایش با سایرین چندین بار به موسیقی اشاره کرده، و دیری نپایید درباره ی نقش موسیقی در دین مناقشه در گرفت. اما پیش از پرداختن به برخی از جزییات این مناقشه، نگاهی بیندازیم به نظریه های عمده موسیقی در فلسفه ی اسلامی.

در فلسفه ی اسلامی دو نظریه ی اصلی درباره ی موسیقی وجود دارد، از یک سو فارابی و ابن سینا و از سوی دیگر اخوان الصفا و کندی (سده ی سوم هجری). اخوان الصفا گروهی بودند که حدودا در سده های چهارم و پنجم هجری می زیستند، اما اطلاع دقیقی در مورد آنها در دست نیست؛ با این حال، می دانیم که همچون کندی عمیقا نوافلاطونی بودند. بررسی مجادله ی این دو گروه ارزشمند است، زیرا پرده از مجادلات مشابهی برمی دارد که در کانون زیباشناسی اسلامی جای دارند. ابن سینا و فارابی، برخلاف کندی و اخوان الصفا، نگرشی نوافلاطونی به موسیقی ندارند. کندی و اخوان الصفا نگرشی فیثاغوری داشتند و موسیقی را با علم حساب و نظم سماوی در ارتباط می دیدند. بنابراین از نظر آنها موسیقی با امور عینی و واقعی قرابت دارد و قدرتش را از آن ها می گیرد. موسیقی از دید اخوان الصفا بازتابی است از موسیقی افلاک و وسیله ای است برای پرواز روح به سوی عالم بالا. کندی دیدگاه این جهانی دارد و می گوید موسیقی منظومه ای از هارمونی هاست که با تعادل مادی و حسی رابطه ی عمقی دارد و برای همین می تواند خواص درمانی داشته باشد و اما این نگرش همچنین بدین معناست که موسیقی با امور عینی وجود در جهان پیوند دارد، به نحوی که می توان درستی و نادرستی آن را سنجید. در مقابل، فارابی و ابن سینا موسیقی را فارغ از امور دیگر و صرفا از منظر خود صوت و لذت آفرینی ترکیبات آن بررسی می کنند و می گویند تنها نکته ی مهم در مورد موسیقی آن است که بدانیم چگونه به لذت بردن ما از اصوات می انجامد. تضاد بین این دو نظریه مشهود است. کندی و اخوان الصفا می خواهند بدانند موسیقی بازتاب چیست، درحالی که فارابی و ابن سینا می خواهند بدانند موسیقی چه اثری بر ما دارد. فارابی به واقع موسیقیدان و آهنگسازی برجسته است و هنوز هم در خاورمیانه آهنگ های منسوب به او را می نوازند. او نقشی بسزا در تدوین الحان عربی دارد که در آن هر اکتاو به بیست و چهار فاصله مساوی تقسیم می شود. این نظام هنوز مبنای موسیقی سنتی عربی است، در حالی که موسیقی ترکی و ایرانی بر تحلیل های فیثاغوری مبتنی است که اندکی با این نظام تفاوت دارد. با استناد به تعداد کتاب های نوشته شده درباره ی موسیقی در قرون اولیه ی اسلامی می توانیم بگوییم که این حوزه به لحاظ نظری بسیار مورد توجه مسلمانان بوده است و آهنگسازی و نوازندگی بسیار رونق داشته است. نظریه ی فیثاغوری به مبنای موسیقی صوفیان مبدل شد که هدف موسیقی را فراتر از صرف ایجاد لذت در شنونده می دانند. فلسفه ی نغمات و حرکات در موسیقی و سماع صوفیان انعکاس حقیقی برتر و عبادت خداوند با همه ی اعضا و جوارح است. موسیقی عربی در پیروی از مسیری که فارابی ترسیم کرده بر مفهوم طرب یا لذت حاصل از استماع موسیقی بسیار تأکید دارد. در عربی تعبیری هست که می گوید «الفن احساس» (هنر احساس است). یکی از واژه های عربی برای موسیقی، سماع، که هم به معنای شنیدن است هم گوش سپردن، متضمن آن است که موسیقی امری است جامع و فراگیر و در ردیف مقولات معنوی. مطرب باید بی هیچ دخالتی فاصله ها را کامل و درست اجرا کند و با رعایت قواعد اوج و فرود درپایان هر نغمه، به ویژه در بداهه نوازی مقام ها، تأثیر موسیقایی آن ها را حس کند. مطرب باید احساس داشته باشد، یعنی زیر و بمی اصوات را رعایت کند، ضرب را نگه دارد و توالی مقام و مکث ها و تأکیدها را به خوبی بشناسد. این ها چیزی بیش از مهارت های فنی است. نوازنده همچنین باید با تکیه بر شم خود به آن نقطه ی تعادل درست دست یابد، به این معنا که اجرای او نه آنچنان ایستا و تکراری باشد که هیچ حسی در شنونده  برنینگیزد و نه آن قدر پرشور و هیجانی که در کار خلل ایجاد کند. در موسیقی عربی، خلاقیت امری است دو سویه و منبعث از کنش و ارتباط متقابل میان نوازنده یا خواننده و مخاطب. کمال مطلوب برقراری پیوندی  است پویا میان نوازنده ای خوش قریحه ای که از خود بی خود شده و مخاطبی خوش قریحه که از نوای موسیقی به وجد آمده است. تحقیق این پیوند نیازمند ایجاد جو است. غالبا مدت زیادی طول می کشد تا اجرای اصلی شروع شود، زیرا نوازنده می خواهد جو مناسب را ایجاد کند. هم نوازنده می کوشد خود را به حال مناسب برساند هم مخاطب، و نوازنده مخاطب را یاری می کند تا به این حال برسد. می بینیم که فرایند چندان ساده ای نیست. آنچه باید بر آن تأکید کرد این است که موسیقی در این فرهنگ عملی ماهیتا معنوی است. هرچند الزاما عملی مستقیما دینی به شمار نمی رود، و این موضوع محدودیت های جالبی را از منظر زیباشناختی ایجا می کند.

منـابـع

اولیور لیمن- مترجم: محمدرضا ابوالقاسمی – درآمدی بر زیبایی شناسی اسلامی – از صفحه 161 تا 163

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها