نگاهی به اعجاز قرآن از نظر معارف الهی

فارسی 1418 نمایش |

اصولا یکی از محکهای  آزمایش ادیان حق از باطل، توضیح و بیانی است که درباره مسائل مربوط به مبدء و معاد و نبوت و امامت دارد، زیرا مسائل این قسمت مخصوصا آنچه به ذات پاک خدا و اسماء و صفات او باز می گردد بسیار ظریف و دقیق و پیچیده است، و گاهی فاصله میان شرک و توحید باریکتر از مو می شود. این بخش از آیات قرآن به قدری جالب، عمیق و دقیق است که اگر دلیلی برای اعجاز آن، جز همان توضیحات دقیقی که در این مسائل مهم بیان می کند وجود نداشت، برای پی بردن به آن کافی بود. به خصوص اینکه قرآن در محیطی ظاهر شد که پر از بتها و بتکده ها بود، از بتهای خانگی گرفته تا بتهای قبیله ای و بتهای بزرگ که جنبه عمومی داشت و مورد توجه هر شهر و دیار بود. بتهایی از یک قطعه چوب یا سنگ و فلز، با دست خود می ساختند و با اینکه می دانستند کمترین حس، شعور، حرکت و بینشی ندارند، صرفا به خاطر یک مشت تخیلات آنها را صاحب قدرت عظیم می دانستند، و مقدرات خود را به دست آنها می سپردند و در برابر آنها عاجزانه زانو می زدند و راز و نیاز، سجده و قربانی می کردند تاواسطه فیض و شفیع بر درگاه خداوند باشند. کار به جایی رسیده بود که گاه بتهایی از خرما می ساختند، و اتفاقا در یک قحط سالی پس از خالی شدن انبارهای آذوقه به آن حمله ور شدند و «بندگان این خدا»، «خدای خود را با کمال جسارت خوردند» و این شعر که هنوز در لابلای اشعار دوران جاهلیت عرب به چشم می خورد یادگار همان داستان است:

اکلت حنیفه ربها  عام التفحم والجاعه             لم یحذروا من ربهم سوء العواقب والتباعه

«طایفه بنی حنیفه خدای خود را در سال قحطی و گرسنگی خوردند، و از عواقب شوم این عمل، از خدای خود نترسیدند».

این منحطترین و مضحک ترین فکر خرافی است که ممکن است به مغز انسانی خطور کند، و شاید ضرب المثل معروف فارسی «یا خدای خدا را بخواه یا خرما را» نیز اشاره ای به همین داستان باشد که آن گروه خرافی یا می بایست از خدای خود چشم بپوشند یا از خرما. بسیاری از اعراب جاهلی، فرشتگان را دختران خدا می دانستند، در حالی که خودشان حتی از شنیدن نام دختر- بواسطه شدت تحقیر زن در آن محیط- تنفر داشتند، چنانکه در آیه 17 سوره زخرف می خوانیم «و اذا بشر احدهم بما ضرب للرحمن مثلا ظل وجهه مسودا وهو کظیم»، «هنگامی که یکی از آنها به همان چیزی که برای خداوند رحمان قرار داده (یعنی به تولد نوزاد دختر) بشارت داده شود، صورتش از فرط ناراحتی سیاه می شود و مملو از خشم می گردد»، و مسائل خرافی فراوان دیگری چه در بحث خداشناسی و چه در بحث معاد و غیر آن که شرح آن به طول می انجامد. هنگامی که می بینیم از چنین محیطی کسی برخاسته که توحید خالص و معارف ناب را با دقیقترین بیان که بزرگان فلاسفه نیز در برابر آن زانو می زنند ارائه می دهد شک نخواهیم کرد که بیان چنین معارفی تنها از سوی خداست. در این گفتار کمترین مبالغه ای وجود ندارد و برای پی بردن به این حقیقت، کافی است به جلد دوم و سوم مجموعه «پیام قرآن» نگاهی بیندازیم که اولی درباره خداجویی و دومی درباره خداشناسی در قرآن است، پس به وسعت و عمق معارف قرآن پی خواهیم برد. با اینکه بحث بت پرستی چنان بر آن محیط مسلط بود که هیچکس سخنی نازکتر از گل در نکوهش از این عقیده بر زبان جاری نمی کرد. قرآن با قاطعیت بی نظیری به کوبیدن این عقیده خرافی پرداخت گاه از زبان ابراهیم خلیل چنین نقل می کند: «قال افتعبدون من دون الله مالا ینفعکم شیئاولا یضرکم اف لکم ولما تعبدون من دون الله افلا تعقلون» (انبیاء/67 و 66«گفت آیا غیر از خدا را پرستش می کنید همان چیزهایی که نه می توانند سودی به شما برسانند و نه زیانی، اف بر شما و این معبودهایی که غیر از خدا برای خود انتخاب کرده اید آیا نمی فهمید»، و در جای دیگر به داستان گوساله سامری که جمعی از جهال بنی اسرائیل سخت به آن دل بسته، و به آن گرویده بودند، می فرماید: «افلا یرون الا یرجع  الیهم قولا و لایملک لهم ضرا ولا نفعا» (طه/89)، «آیا نمی بیند که (این گوساله طلایی) پاسخ آنها را نمی دهد و مالک هیچ گونه سود و زیانی نسبت به آنها نیست».

کوتاه سخن اینکه: قرآن چنان شرک و بت پرستی را مذموم می شمرد که همه گناهان را قابل عفو و بخشش می داند، جز شرک را، می فرماید: «ان الله لایعفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک و لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما»‌ (نساء/48)، «هرگز شرک را نمی بخشد و کمتر از آن را برای هرکس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد و آنکس که برای خدا  شریکی قائل گردد، گناه بزرگی مرتکب شده است». این برخورد قاطع و شدید، با مسأله بت پرستی - که سنت شناخته شده نیاکان و فرهنگ رایج سراسر آن محیط بود، به طوری که از غیر آن تعجب می کردند و غیر آن را در خور هرگونه مذمت می شمردند- راستی عجیب است، ما امروز در محیط خود به آیات می نگریم و آن را امر ساده ای می شمریم، غافل از اینکه در آن محیط کاملا وضع دیگری بود. این از یک سو، از سوی دیگر هنگامی که وارد بحث توحید می شود آن چنان دلایل فطری و منطقی و «برهان صدیقین» را مطرح می کند که زیباتر از آن تصور نمی شود. هنگام بحث از توحید فطری به مسأله ای که در زندگی همه آنها به اشکال مختلف روی می داد اشاره کرده می فرماید: «فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجیهم الی البر  اذا هم یشرکون» (عنکبوت/65)، «هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص می خوانند (و غیر او را که به حکم ندای فطرت که در این لحظه حساس آشکار گردیده و از زیر آوار فرهنگ منحط محیط خارج شده به دست فراموشی می سپارند) اما هنگامی که خدا آنها را به خشکی نجات داد، باز مشرک می شوند»، و به این ترتیب نشان می دهد چگونه نور توحید در اعماق وجودشان قرار دارد و طوفان حوادث، این آتشی را که زیر خاکستر های جهل و جاهلیت نهفته آشکار می سازد. و هنگامی که به سراغ توحید استدلالی می رود، در یک جمله کوتاه می گوید: «افی الله شک فاطر السموات والارض» (ابراهیم/10)، «آیا در خدا شک است، خدایی که آسمانها و زمین را آفریده»، و بعد از این بیان کلی، دست انسانها را گرفته و در جای جای این عالم پهناور می رود و آیات آفاقی و انفسی را، نکته نکته به آنها نشان می دهد. گاه می گوید: «و فی الارض ایات للموقنین- و فی انفسکم افلا تبصرون» (ذاریارت/21-20)، «و در زمین آیاتی برای طالبان یقین است- و در وجود خود شما (نیز آیاتی است) آیا نمی بینید؟» و بعد در آیات دیگر، نشانه های عظمت و قدرت و حکمت خدا را در آسمان، ستارگان و زمین، گیاهان و پرندگان، شب و روز، باد و باران و.. بطور مشروح آورده که انسان از بررسی آنها، غرق لذت شده و به وجد و سرور می آید. و هنگامی که وارد بحث صفات خدا که پیچیده ترین مباحث عقیدتی است، و از لغزشگاههای مهم فکری برای بسیاری از دانشمندان محسوب می شود، باز داد سخن را می کاهد. در یک جا با یک جمله کوتاه او را از هرگونه صفات محدود امکانی و آمیخته با نقص، پاک و منزه می شمرد و می گوید: «لیس کمثله شیء» (شوری/11)، «هیچ چیز همانند او نیست» و به این ترتیب، تمام اوصاف امکانی را از او نفی می کند و بی نظیر بودن صفات جمال و کمال او را ثابت می کند، و گاه بطور مشروح می گوید: «هو الله الذی لا اله هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم- هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون –هو اللهالخالق الباری المصور له الاسماء الحسنی یسبح له ما فی السموات و الارض وهو العزیز الحکیم» (حشر/24-22«او خدایی است که هیچ معبودی جز او نیست، از اسرار درون و برون آگاه است، او بخشنده و مهربان است. او خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی او است، از هر عیب و نقص منزه است، به کسی ستم روا نمی دارد، و به مومنان ایمنی می بخشد، و نگاهبان و مراقب همه چیز است، او قدرتمندی است که شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می کند، او شایسته بزرگی است، منزه است از آنچه شریک برای او قرار می دهند. او خداوندی است خالق، و آفریننده ای است بی سابقه، صورتگری است (بی نظیر)، برای او نامهای نیک است، آنچه در آسمانها و زمین وجود دارد تسبیح او می گویند و او عزیز و حکیم است». 

راستی اگر این توصیفی را که قرآن، در این چند آیه، از آفریدگار جهان می کند با توصیفی که بت پرستان، و بطور کلی محیط ظهور قرآن، درباره خدا داشتند مقایسه کنیم هرگز نمی توان احتمال داد که این بیان فوق العاده نورانی زاییده آن محیط تاریک و خرافی است.

در جای دیگر در توصیف علم خداوند و بی پایان بودن آن، چنان ترسیمی دارد که بالاتر از آن تصور نمی شود، می گوید: «ولو ان ما فی الارض من شجره افلام والبحر یمده من بعده سبعه ابحر ما نفدت کلمات الله» (لقمان/27)، «اگر تمام درختان روی زمین قلم شوند، و دریا با هفت دریای دیگر مرکب گردند (تا کلمات خدا را بنویسند، دریا ها تمام می شود ولی) کلمات خداوند تمام نمی شود». در واقع این تصویری است از بی نهایت، ولی یک تصویر زنده، زیرا عدد بی نهایت گاهی به صورت مرده ادا می شود و برای آن از اعلام ریاضی و بیانات فلسفی استفاده می شود، و گاه به صورت زنده، شبیه ترسیمی که در آیه فوق از آن آمده بود، که فکر انسان را با خود گرفته و به اوج می برد، و به سوی بی نهایت می کشاند. ما هنگامی می توانیم به عمق معارف اسلام در زمینه باریکترین مسائل توحیدی و اسماء و صفات خدا پی ببریم که یک دوره تمام قرآن مجید را از این نظر مورد بررسی قرار دهیم.

هنگامی که در مساله معاد و زندگی پس از مرگ گام می گذارد، گاه تمام دلایل و استبعادات مخالفان را با جمله کوتاهی به کلی درهم می شکند و می گوید: «کما بداکم تعودون» (اعراف/29)، «همان گونه که شما را در آغاز آفرید باز می گردید». و گاه در بیان مشروحتری می فرماید: «اولیس الذی خلق السموات والارض بقادر علی ان یخلق مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم- انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» ‌(یس/82-81)، «آیا آنکس که آسمانها و زمین را (با آن همه عظمت و شگفتیها) آفرید توانایی ندارد که همانند آن را بیافریند، بلی می تواند، و او است خلاق دانا- (آفرینش مجدد نزد او به قدری آسان است که) هرگاه چیزی را اراده کند فرمان می دهد بوده باش، آن هم فورا موجود می شود». و گاه صحنه معاد و رستاخیز را در یک تابلو زنده مجسم کرده، به آنها ارائه می دهد، بی آنکه بخواهند زحمت استدلال را بر فکر خود هموار کنند، می گوید: «یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقناکم من ترب ثم من نطفه ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه وغیر مخلقه لنبین لکم من تراب ونقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلاثم لتبلغوا اشدکم ومنکم من یتوفی و منکم من یردالی ارذل العمر لکیلا یعلم من بعد علم شیئا وتری الارض هامده فاذا انزلنا علیها الماء اهتزت وربت وانبتت من کل زوج بهیج-  ذلک بان الله هوالحق وانه یحیی الموتی ونه علی کل شی قدیر»‌(حج/6-5)

:« ای مردم! اگر در رستاخیز تردید دارید درنظر بیاورید که ما شما را از خاک آفریدیم، وسپس (در دوران تکامل  جنینی) از نطفه وسپس از علقه ( خون منعقد شده) وبعد به صورت گوشت جویده شده درآمدید که بعضی تام الخلقه و بعضی غیر تام الخلقه است تا به شما نشان دهیم( که به همه چیز قادر هستیم) سپس تازمانی که می خواهیم شما را در رحم مادران نگاه داشته، سپس به صورت طفلی شما را بیرون می آوریم، سپس به دوران تکامل عقل می رسید، دراین میان بعضی می میرد وبعضی زنده مانده، به دوران سخت وناراحت کننده پیری و کهنسالی می رسد، تا آنجا که همه دانستیهای  خود را فراموش می کند. و زمین مرده را می بینی که پس از نزول باران جنبش می کند ونمو می نماید، و ازهرجفت ، گیاهان با طراوت ونشاط انگیز می رویاند، اینها به خاطر این است که (بدانید ) خداوند برحق است ومردگان رازنده می کند  وبرهمه چیز قادر است» وبه این ترتیب نمایش رستاخیز را، هم درسیر انسان درمراحل مختلف جنینی که هرکدام به نوبه خود رستاخیز بزرگی است نشان می دهد وهم درجهان گیاهان که هرسال در زمستان وبهار، منظره مرگ وحیات ورستاخیزنباتات را با چشم خود می بینیم. آیاتی که درباره حیات پس ازمرگ ودلایل مختلف آن،  وهمچنین منازل و صحنه های گوناگون آخرت وحوادثی که درآنجا رخ می دهد وچگونگی تجسم اعمال وحساب وکتاب ومیزان وشهود روز قیامت،  دارای چنان نکته ها و ریزه کاریهایی است که مطالعه وبررسی آنها هر انسانی را غرق ذر تعجب می کند، وشما می توانید حداقل بخشی ازاین مسائل رابطور گسترده ، درجلد پنجم و ششم کتاب پیام قرآن مطالعه فرمایید.

منـابـع

ناصر مکارم شیرازی –پیام قرآن 8 – از صفحه 133 تا 141

کلیــد واژه هــا

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها

0 نظر ارسال چاپ پرسش در مورد این مطلب افزودن به علاقه مندی ها