جستجو

رویکرد عقلانی معتزله به دین (اجتهاد)

مقدمه

تاریخ اسلام گویای آن است که مسلمانان از همان صدر اسلام دچار اختلاف شدند و به مرور ایام به فرقه ها و مکاتب مختلف تقسیم شدند و البته این وضع همچنان ادامه دارد. این درست است که وحدت مطلوب است و خداوند متعال نیز در قرآن مجید مکرر از اختلاف پرهیز داده است. اما در واقعیت خارجی، مسلمانان دچار اختلاف شدند و روایتی نیز نقل شده است. از قول رسول خدا (ص) به این مضمون که «اختلاف امتی رحمه» و در آیه ای از قرآن مجید چنین آمده است: «و لو شاء الله لجعلکم امه واحده؛ اگر خدا مي‏ خواست، همه شما را امت واحدي قرار مي‏ داد.» (المائده/ 48)؛ که در آن نوعی از اختلاف تأیید شده است.

نکاتی پیرامون حسن و قبح پیدایش فرق مختلف در اسلام

اکنون جای این بحث است که آیا پیدایش فرق مختلف در اسلام یک زشتی و از هم پاشیدگی است یا از مظاهر شکوفایی اسلام و تمدن اسلامی و مظهر ماندگاری و پایداری آن است؟ امروز می توانیم آنچه را رخ داده است این گونه تفسیر کنیم که همه مسلمانان در گروه های مختلف بر اصولی اتفاق دارند مثل اصل اعتقاد به خدای یگانه، نبوت حضرت محمد (ص)، معاد و قرآن مجید به عنوان کتاب وحی الهی. کلیات این موضوعات مورد توافق همه مسلمانان است. هرچند حول فروعات آنها دیدگاه های مختلف و شاخه های متنوع پدید آمده است: در حوزه اعتقادی انواع فرق کلامی معتزله، اشاعره، شیعه و... که هرکدام نیز به فرقه ها و شاخه ها تقسیم شده اند؛ در شرعیات و حوزه عملی فقهی مثل حنفی، شافعی، حنبلی، مالکی و جعفری و شاخه های مختلف هر یک و در حوزه فکری و نظری مثل فلاسفه، متکلمان، عرفا و متصوفه و شاخه های آنان.

ارتباط پاسخگویی به نیازهای متغیر با ظهور تفاسیر و فرق مختلف در ادیان

از آنجا که زمانه دائما در حال تحول است و جامعه بشری براساس نیازهای مختلف روزگاران و اعصار گوناگون برای پاسخگویی به نیازهای جدید خود تلاش می کند و اگر فکری نتواند به نیازهای متغیر پاسخ دهد خود دچار تغییر می شود. به نظر می رسد در تمامی ادیان الهی و از جمله در اسلام ضمن حفظ هویت و کلیت خود، ظرفیت تحمل تفسیرها، فتواها، تأویل ها، گرایش ها و برداشت های گوناگون عقلی، عرفانی، وجود دارد و همین ظرفیت یکی از اسرار و دلایل ماندگاری آنهاست. به عبارت دیگر یکی از مظاهر شکوفایی اسلام و تمدن اسلامی این است که ضمن حفظ کلیت خود، دین را از تسلط یک جریان فکری و یا یک تلقی و به عبارتی یک فتوا جلوگیری کرده است. این ظرفیت خود اسلام است که چند صدایی را تحمل کرده است و در جریان آن رشد کرده و در مسیر گذر تاریخ و تحولات آن پیش رفته است.
یک فکر، یک قرائت، یک تلقی و یک فتوای با توجه به تحولات، قدرت ماندگاری ندارد. تصور این که یک برداشت از اسلام و یک فتوی حکم آسمانی است مردمان را در گذر زمان از اطراف آن دور می سازد. اگر یک دین را با یک دیدگاه و نظریه سیاسی مقایسه کنیم موضوع روشن تر می شود: یک اندیشه سیاسی منتهی به دیکتاتوری می شود و دوام نمی آورد. تاریخ ملت های گوناگون و سقوط دیدگاه های سیاسی یکی پس از دیگری شاهد صادقی است. و دین نیز چنین است. هر دیدگاهی و از جمله دین تا زمانی که از چنین قدرت درونی برخوردار باشد، اندیشمند ان بزرگ و صاحب نظران مؤثر و راهگشا برای بقا و توسعه آن پدید می آیند و به عکس داخل هر جریان فکری و یا گرایش دینی اگر انجمادی حاصل شود صاحب نظران در آن ظهور نخواهند کرد و آن گرایش متصلب شده و از نوزایی باز خواهد ماند و خواهد مرد. هیچ فکری بدون ملاحظه تحولات زمانه نمی تواند زنده بماند. هر اندیشه و هر گرایش مذهبی و دینی که گوشه نشینی اختیار کند و به نیازهای روزگار خود بی تفاوت باشد به زودی فراموش می شود.

اجتهاد و اعتد ال رمز ماند گاری و پویایی ادیان و فرق

در تاریخ اسلام دو اتفاق مهم رخ داده است که سبب ماندگاری و پویایی اسلام شده است. یکی اجتهاد است که با شادابی و حفظ اصولی نیاز مسلمانان را رفع کرده است و اجتهاد که مظهر آزادی تفکر است در تمامی حوزه های فقهی، کلامی، فلسفی، عرفانی میدان عملی وسیع داشته است. دیگر اعتدال است که هرگاه یک جریان فکری از آن خارج می شده است و در واقع قواعد اجتهاد را زیر پا می نهاده است و از حوزه اصول بیرون می رفته است مورد مراقبت قرار می گرفته است و هر فرقه ای که قادر به حفظ اعتدال و قواعد کلی اجتهاد و اصول کلی اسلام نشده است از میان رفته است و این خاصیت تصلب است. در واقع این درست است که فرقه ها و گرایش های گوناگون در اطراف یک هسته مرکزی جوانه می زنند اما باید یک نوع پیوند با تنه اصلی داشته باشند. مثلا در اسلام اصولی به عنوان عامل پیوند نگاه داشته شده است.
مثل اصل توحید، نبوت و معاد هرچند برای پاسخگویی به نیازهایی، شاخه های متنوعی در حال فروعات آن اصول پدید آمده است. در موضوع مورد بحث یعنی معتزله هم همین اتفاق افتاده است. یعنی با توجه به ورود جمع عظیمی از ملت های گوناگون یا ادیان گوناگون و گرایش های فکری گوناگون به حوزه اسلام نیازهای جدیدی پدید آمد و فکرها و تفسیرهای جدید هم در باب عمل گذشتگان در صدر اسلام مثل مباحث مختلف مربوط به امامت و تلقی های مختلف در باب اختیار و آزادی یا مسلوب الاختیار بودن انسان پدید آمد و عقل انسانی به عنوان یک راهگشا و داور وارد عرصه فکری مسلمانان شد و چون بیش از حد میدان یافت مورد انتقاد و معارضه قرار گرفت و گروه مقابل آن یعنی اشعریت بروز کرد که آن نیز تندروی ها کرد.
نظام های فقهی نیز هم در گروه اهل اجتهاد و هم در گروه اهل حدیث همین سرنوشت را یافتند که با زیاده روی دچار محدود یت شدند و برخی نیز چون قادر به پاسخگویی به نیازهای زمانه نشدند، از میان رفتند. امروز از نظام فقهی ظاهریه یا ماترید یه و نیز بسیاری از گروه های کلامی جز جنبه تاریخی محض اثری باقی نیست و البته شیعه با اینکه در اقلیت بوده است با حفظ «بین الأمرین» در تمامی جدال های فقهی و کلامی و خرد گرایی و خرد ستیزی و اخباریگری موقعیت مطلوب تری داشته است. چنانکه بسیاری از مکاتب و فرق نابود شده اند اما شیعه معتدل بین الأمرینی با بهره مندی از اجتهاد منضبط البته با افت و خیزهایی هنوز زنده و شاداب است. بنابراین، گرچه اختلاف مطلوب نیست و اصل بر وحدت است با این حال نباید پیدایش فرق مختلف و از جمله معتزله را نشان نارسایی و ضعف آیین اسلام دانست بلکه اختلاف در فروع با حفظ وحدت در اصول را مظهر قدرت و ظرفیت بازسازی و احیای آن دانست.

زمینه های کلامی- سیاسی ظهور معتزله

بر اساس گزارش «نوبختی»، نام معتزله اولین بار بر تعدادی از صحابه مانند: عبدالله ابن عمر، محمد بن مسلمه انصاری، اسامه بن زید و سعد بن ابی وقاص اطلاق شد و آنان از کسانی به شمار می رفتند که پس از به خلافت رسیدن حضرت علی (ع) با اتخاذ موضع بی طرفانه، از همراهی و حمایت امام در جنگ و همچنین درگیری و ستیز با وی، کناره گرفتند و به جهت همین موضع سیاسی به آنان «معتزله» لقب دادند ، یعنی کسانی که از حمایت امام و همراهی با امت کناره گیری کردند.
اما «معتزله» در قالب مکتب کلامی را به «واصل بن عطا» (80 ـ 131 هـ)، که از حلقه درس استاد خود «حسن بصری» (21 ـ 110هـ) جدا شده بود، نسبت می دهند ، به سبب این که «واصل» اولین بار، فکرت «منزلت بین منزلتین» را درباره مرتکب گناه کبیره به عنوان «فاسق» در مقابل دو نظریه «خوارج» و «مرجئه» به کار برد. و این اصل، دیدگاه معتزلیان کلامی را چیزی میان «ایمان» و «کفر» قرار می داد ، بدین معنا که مرتکب کبیره نه مؤمن است و نه کافر، بلکه در برزخ میان آن دو به سر می برد. در ادامه به بررسی نسبت عقل و دین نزد معتزله می پردازیم.

رویکرد عقلانی به دین

برای روشن شدن نسبت میان عقل و دین از دید گاه معتزله، پیش از هرگونه سخنی در باب نحوه رابطه ای که معتزلی ها بین آن دو قائلند، لازم است به مفهوم «عقل» و اقسام آن و معنای «دین» از نگاه مکتب مزبور پرداخته شود.

مفهوم عقل در نزد معتزله

از نظر معتزله، «معرفت» به دو دسته تقسیم می شود: الف) معرفت حسی، ب) معرفت عقلی. و همچنان آنان میان «احساس» که عملی حسی و طبیعی و «ادراک» که عملی عقلی است تفاوت قائلند. بدین جهت که بوییدن و چشیدن و لمس کردن به عنوان یک عمل حسی، غیر از ادراک بوییده شده، چشیده شده و لمس کرده شده است. لازمه این سخن آن است که حواس، ادراک نمی کند تنها متأثر می شود و تأثر آن ها، جز به واسطه «عقل» جنبه ادراک نمی یابد.
اما معرفت عقلی از طریق «عقل» به دست می آید و آن به تعبیر «ابوالهذیل علاف»، توانایی و قدرت اکتساب علم است و علم جز به ادراک کلیات مجرده حاصل نمی شود. پس وظیفه عقل، تجرید معقولات است از محسوسات، و کشف رابطه میان آن ها. ولی وظیفه عقل به همین جا، یعنی ادراک کلیات و اکتساب علم پایان نمی پذیرد، بلکه انسان را نیز در اعمالش راهنمایی می کند.
بنابراین وظیفه عقل در آن واحد ، هم «نظری» است و هم «عملی». و به دیگر بیان، قوه «عقل» شأن و نقش های مختلفی می پذیرد و به همین سبب معانی متعددی می یابد. (الفاخوری، حنا، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ج1،ص132). بنابر تعریف یاد شده، معتزلیان کارآمدی عقل را، چه در حوزه عقاید و باورها و چه در حیطه اخلاق و باید و نبایدها طرح کرده و بر این باور تأکید ورزیده اند که «عقل» یگانه ابزار شناخت حقیقت است، به گونه ای که در پرتو آن می توان هم اصول دین را اثبات و با روش استدلالی از آن دفاع کرد و هم نیروی عقل آدمی قادر است خوب و بد را از هم تفکیک کند.»

دین در نگاه معتزله

تعالیم و محتوای دین را در سه بخش می توان جای داد: عقاید، اخلاق و احکام، و مراد از عقاید در این جا، معنایی وسیع تر از معنای رایج در مذاهب اسلامی دارد. زیرا تمام گزاره های دینی که مفادشان توصیه های اخلاقی یا احکام فقهی نیست، در زمره عقاید دینی محسوب می شوند. نظیر بحث از کفر و ایمان، جبر و اختیار، حدوث و قدم عالم، کلام الهی، حسن و قبح عقلی یا شرعی، قضا و قدر و مسایلی از این قبیل، نمونه هایی از آن قسم عقاید دینی اند ، که علم کلام متکفل و عهده دار بحث درباره آن ها است. بنابر توضیح اجمالی که بیان شد «دین» مجموعه ای از دعاوی و گزاره های «اخباری» و «ارزشی» (اخلاق و احکام) را شامل می شود.
با توجه به آن چه گذشت، معلوم می شود که از نظر معتزلیان، عقلانیتی که دین از آن برخوردار است، هم گزاره های اخباری و هم دعاوی ارزشی را فرا می گیرد. با این توضیح که برخی از معتزلیان مانند: «ابوعلی جبایی» و پسرش «ابوهاشم جبایی» دین یا شریعت را دو گونه دانسته اند: یکی «شریعت عقلی» و دیگر «شریعت نبوی» و بدین ترتیب قلمرو آن دو را از همدیگر جدا ساخته اند. به دیگر سخن، آنان «عقاید و اخلاق» را در حوزه «شریعت عقلی» و «احکام» را در قلمرو «شریعت نبوی» قرار داد ه اند. از نظر معتزله، قلمرو «شریعت نبوی» به مسایلی مربوط می شود که عقل به آن دسترسی نداشته و از درک آن ها عاجز باشد ، مانند «اوقات عبادات که عقل نمی داند ، حکمت و فلسفه تعیین زمان آن ها چیست و همچنین سایر حکم ها و مقرراتی چون: نماز، روزه و …، از داوری «عقل» بیرون هستند. (شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص105)

دلایل متفکران معتزله بر نقش عقل در دین

معتزله اولین متفکرانی بودند که رویکرد عقلانی به دین پیشه کردند و کوشیدند دین را با عقل سازگار کنند. چنان که «نظام» می گوید: «بر انسان اندیشه مند ، اگر فرزانه باشد و نیروی تفکر داشته باشد، واجب است پیش از این که از شرع دلیلی برسد، او خود به خداشناسی و تحصیل معرفت بپردازد.» (الفاخوری، حنا، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ج1، ص 133) و نیز «قاضی عبدالجبار معتزلی» می نویسد: «ما به مدد عقل، خدا را می شناسیم و پس از شناخت خدا، سایر ادله مثل کتاب و سنت و اجماع معنا پیدا می کند و در غیر این صورت اگر بخواهیم بدون دلیل عقل و با استفاده از آیات و روایات، خدا را بشناسیم، دور لازم می آید. زیرا شناخت خداوند و صفات او متوقف بر آیات و روایات است و حجیت آیات و روایات متوقف بر شناخت خدا.» («دید گاه های قرآنی معتزله» فصلنامه پژوهش های قرآنی، سال اول، شماره 35، ص257)
نظریه پردازان مکتب اعتزال برخلاف «اهل حدیث» بر این باورند که اولا؛ متون دینی فهم پذیرند و ثانیا؛ فهم درست کتاب و سنت به وسیله عقل تحقق می یابد. چرا که عقل انسان به او امکان دریافت «خیر» و «شر» را می دهد. (شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص68) به طوری که «قاضی عبدالجبار» در این باره می گوید: «نخستین دلیل، دلالت عقل است، چون به وسیله آن حسن و قبح از همدیگر تمایز می یابد و حجیت کتاب، سنت و اجماع با آن شناخته می شود. بسا کسانی که از چنین ترتیب شگفت زده شوند و گمان برند که ادله مورد بحث منحصر به کتاب و سنت و اجماع است و یا چنان بپندارند که چون عقل بر امور گوناگون دلالت می کند ، پس در جایگاه واپسین قرار می گیرد. حال آن که چنین نیست، زیرا که خداوند متعال جز خردمند ان و صاحبان عقل را مورد خطاب قرار نداده است، چون تنها به وسیله عقل است که حجیت کتاب و سنت و اجماع شناخته می شود. پس اصل در این باب عقل است و هنگامی که می گوییم اصل کتاب است، از آن رو است که کتاب توجه دهنده به همه آن چیزهایی است که در عقل ها است، همچنان که متضمن ادله احکام است، پس به وسیله عقل می توان میان احکام مربوط به «فعل» و احکام مربوط به «فاعل» تمایز نهاد. و اگر عقل در میان نباشد نمی توانیم تشخیص دهیم که چه کسی باید به سبب انجام و یا ترک فعلی مورد بازخواست و کیفر قرار گیرد و چه کسی ستایش و یا نکوهش شود. به همین د لیل کسی که عقل ندارد ، مورد بازخواست قرار نمی گیرد.
بدین ترتیب از نظر معتزلیان، عقل در شناخت مبدا و معاد و افعال انسان، مستقل از «دین» است و این نگرش، باب «مستقلات عقلیه» را به ساحت بسیاری از مفاهیم و تعالیم دینی می گشاید. (نگا: حائری یزدی، مهدی، کاوش های عقلی عمل) و در عین حال، معتزلی ها به اهمیت دیگر منابع چون کتاب، سنت و اجماع در فهم شریعت بی اعتنا نبوده اند. هرچند از دیدگاه آنان، عقل نسبت به شرع، تقدم رتبی دارد ، ولی «سنت» نیز از فضل شرف برخوردار است. و به همین جهت می بایست بن مایه آراء و اندیشه های مکتب اعتزال را در این جمله معروف آن ها خلاصه کرد: «المعارف کلها معقوله بالعقل واجبه بنظر العقل» (شهرستانی، الملل و النحل، ج1، ص48.) یعنی، همه معارف در قلمرو درک عقلی است و وجوب خود را نیز از عقل می گیرند، و این سخن نه تنها، نفی «سنت» نمی کند، بلکه بر «فهم» دین از معبر «عقل» تأکید می ورزد. (بخشی، عباس، «دین در معبر عقل»، ص11)
 

منابع

  • حسین محمد‌‌ی- د‌‌ید‌‌گاه‌های قرآنی معتزله- فصلنامه پژوهش‌های قرآنی- سال اول- شماره 35
  • حنا الفاخوری- تاریخ فلسفه د‌‌ر جهان اسلامی- جلد 1
  • عبدالکریم شهرستانی- الملل و النحل- جلد 1
  • مهدی حائری یزد‌‌ی- کاوش‌های عقلی عملی- تهران- مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی

کلید واژه ها

اسلام علم کلام معتزله دین اجتهاد عقل

مطالب مرتبط

رویکرد عقلانی معتزله به دین (مناسبات) دیدگاههای تفسیری و قرآنی معتزله (محکمات و متشابهات) تدابیر دینی برای تطبیق تعالیم اسلامی با مقتضیات زمان پرسش هایی در باب رابطه «خاتمیت» با تحولات اجتماعی شرایط موفقیت و تحقق پیام اسلام کلی و عمومی بودن قیام امام حسین علیه السلام وظایف فقیه در فقه شیعه

اطلاعات بیشتر

رویکرد عقلانی معتزله به دین (مناسبات)

ابزار ها