جستجو

مبدأ غایی؛ سالک کوی حق

بهترین و مهم ترین هدف تنزل قرآن از ناحیه حق محض و هستی صرف، همان تزکیه ی عقل و تزکیه ی روح و تضحیه ی نفس انسان است. آن هم انسانی که در مرحله والای خود استاد فرشتگان می شود و اسمای الهی را به عرشیان مقرب خداوند، می آموزد. برای رسیدن به این هدف دو محور اصلی مورد نیاز است: یکی ملکی و ظاهری و دیگری باطنی و ملکوتی.
محور ملکی و ظاهری، مسئله ی رهبری نظام، امامت امت، اداره جامعه، کشورداری و ولایت فقیه است. این بحث ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، شکوفا شد و مسلمانان دریافتند که در کارهای ظاهری خود، نیازمند نظامی هستند که جامعه را سازمان دهد و هر نظامی نیز محتاج رهبر و هدایتگری است تا آن سازمان را هدایت کرده و به سامان رساند. محور دوم که بسیار مهمتر از اولی است و تکیه گاه آن به شمار می رود، همان رهبری باطنی و ملکوتی است. برای حصول این محور ابتدا انسان باید بداند که دردرون خود سفری دارد و آن سفر، دارای مراتب و منازلی است و در هر یک از این مرتبه ها و منزلت ها نیاز به رهبری، انکارناپذیر است؛ چون در هر منزل، راهزنانی چیره دست و خطرناک در کمین اند. اگر توشه و تجهیزات کافی در اختیار سالک باشد، انسان سائر با رهبری ملکوتی، به سلامت از این فراز و فرودها گذر می کند و به مقصد نهایی که ملاقات با خدای رحمان است، واصل می شود.
از نظر قرآن کریم انسان هرگز موجودی راکد و آرام نیست و با این که به ظاهر، گوشه ای نشسته است، تلاش و کوششی پیگیر هماره او را به حرکت می خواند و به سرمایه دار شدنش ترغیب می کند. اما سرمایه ای کوثری و درونی نه تکاثری و بیرونی؛ چون سرمایه داری، دو گونه است. گاهی از بیرون، سرمایه می آید و مانند بانک ها و موزه ها و مخزن ها در جایی انباشته می شود. اما گاهی سرمایه از درون، شکل می گیرد و آن گونه که در معدن ها و اقیانوس ها مشهود است، ثروتی شگفت انگیز حاصل می شود. هیچ دستی از بیرون، در و مروارید و گوهر شب چراغ به دریا نریخت. بلکه این سرمایه های عظیم از درون، ساخته شده و اگر چه دریا چهره ای آرام از خود به نمایش گذارده، اما در ژرفای خویش سرگرم ساختن و پرداختن کوثر است و این درسی است الهی برای انسان که:
چو دریا به سرمایه ی خویش باش *** هم از بود خود سود خود بر تراش
اگر انسان به این مرتبه دست یافت، نه یک موجود کوچک که جهانی است بنشسته در گوشه ای و گرچه آرام است اما دریایی است سرگرم گوهر ساختن. بنابراین خدای سبحان، انسان را مسافری می خواند که با شتاب و تلاش در حال سیر و سفر است و پایان سیر او نیز ملاقات با خداست: «یا أیها الإنسان إنک کادح إلی ربک کدحا فملاقیه؛ اى انسان حقا كه تو به سوى پروردگار خود به سختى در تلاشى و او را ملاقات خواهى كرد» (انشقاق/ 6). اگر انسان یقینا در سفر است و مقصدش لقاء الله، قهرا حرکت او سیری است عمودی و طولی. یعنی تکاملی و ملکوتی، نه سیری افقی و اقلیمی؛ زیرا خداوند در منطقه و جایگاهی ویژه نیست. بلکه انسان به هر سو که روی آورد، چهره به سوی خدا کرده است. چه به سوی آسمان و زمین؛ زیرا: «و هو الذی فی السماء إله وفی الأرض إله؛ و اوست كه در آسمان خداست و در زمين خداست» (زخرف/ 84)، و چه به سوی شرق و غرب؛ زیرا: «ولله المشرق و المغرب فأینما تولوا فثم وجه الله؛ و مشرق و مغرب از آن خداست پس به هر سو رو كنيد آنجا روى [به] خداست» (بقره/ 115).

سیر و صیرورت انسان
قرآن کریم از سیر انسان به صیرورت، یاد کرده است. تفاوت صیرورت با سیر در این است که سیر (با سین) به معنای حرکت است که در همه ی اجرام زمینی و آسمانی، وجود دارد. اما صیرورت (با صاد) یعنی تحول و شدن و از نوعی به نوع دیگر و از منزلتی به منزلت دیگر و از مرحله ای به مرحله ی دیگر، تکامل یافتن. یک خودرو که در بزرگراهی شتابان به پیش می رود و نیز میوه ای که مرحله های گوناگون را پشت سر می گذارد، هر دو در حرکت اند. اما اولی به نحو سیر و دومی به نحو صیرورت؛ زیرا اگرچه میوه هم از خاک، حرکت کرده و از راه ریشه، جذب درخت شده و بعد به مرحله شکوفه رسیده و پس از آن به میوه ی کال و خام و سپس رسیده و پخته و بعد هم در کارخانه به عصاره ی آن میوه تبدیل شده است و برخی از این حرکت ها سنتی و بعضی صنعتی است، اما این حرکت به نحو صیرورت و تحول است نه به منهاج سیر صرف و حرکت بحت. نیز عطر خوش بویی که شامه ها را می نوازد و فضا را عطر آگین می سازد، تحول خود را از خاک، آغاز کرده و حالت های بوته و غنچه و گل و گلاب را پشت سر گذاشته و این گونه، شده است. این شدن را که حرکتی درونی است، صیرورت گویند.
انسان ها نیز که بی استثنا در حال سیر و حرکت اند، صیرورت و تحول و شدن را پیش رو دارند که نهایت آن، لقای حق (تبارک و تعالی) است؛ زیرا هر کدام، چهره ای دارند که رهبری آن چهره به دست خداست: «ولکل وجهة هو مولیها؛ و براى هر كسى قبله ‏اى است كه وى روى خود را به آن [سوى] میگرداند» (بقره/ 148). کسی که به سوی فضیلت و عدالت و استقلال و آزادی از غیر خدا و تواضع و فروتنی و پاکدامنی و امانت و... حرکت می کند، سیر الی الله دارد و کسی که به سوی رذیلت ها پیش می رود نیز به ملاقات خدا می رود. اما اولی به لقای أرحم الراحمین می رسد و دومی به ملاقات اشد المعاقبین. نه در صورت اول، شخص دیگری غیر از انسان صالح، تحسین می شود و نه در صورت دوم، دیگری غیر از فرد طالح توبیخ می گردد؛ زیرا:
اگر بار، خار است، خود کشته ای *** وگـر پرنیان است، خود رشته ای
آن که نرم گفتار و نرم رفتار و نرم خوست، گویی در جامه ی پرنیان و حریر آسوده است و آن که در حال تهاجم و خیانت و مزاحمت برای دیگران است، گویی بستری از تیغ، فراهم آورده و خود را به درد و رنج، گرفتار ساخته است:
چـه آسایـد بـه هـر پهلو بغلتـد *** کسی کز خـار سازد او نهالین

منابع

  • جوادی آملی- تفسیر موضوعی- ج 14 صفحه 97

کلید واژه ها

انسان قرآن سیر و سلوک دگرگونی خدا باطن تربیت

مطالب مرتبط

مستقر انسان به سوی پروردگار در روز رستاخیز شئون زندگی انسان در اسلام عدل از دید قرآن کریم مشیت در آیات قرآن رخدادهای قیامت؛ وقوف تعریفی مستقل از حیات متألهانه تأثیر ایمان و کفر فاعل

اطلاعات بیشتر

مبدأ داخلی (مجمع البحرین هستی) مبدأ فاعلی (ایجاد علمی و عینی انسان) مبدأ غایی (قائد قافله عشق) مبدأ غایی (سیرت و صورت و صیرورت) مبدأ غایی (هجرت به سوی دوست)

ابزار ها