جستجو

قیس بن سعد انصاری (فنون نظامی)

تسلط او به فنون نظامى و جنگى

محققان و کاوشگران در کتب تاریخ در هیچ نوشته اى که نام قیس در آن ثبت شده برخورد نمى کنند مگر اینکه در لابلاى آن نوشته ها فرازهائى شامل ستایش و تمجید فراوان از او به چشمشان مى خورد که نسبت به مراتب شخصیت و شجاعت او بحثها شده و از احاطه و آگاهى او بر فنون سپاهی گرى و اهمیت وجودى او در صحنه هاى نبرد و پایدارى و استقامت او در میدان هاى پیکار صحبت شده است. ما چه می توانیم بنویسیم درباره دلاورى که تاریخ نام او را با افتخار و شخصیت ثبت نموده، نامبرده شمشیردار پیامبر اکرم و سرسخت ترین مردم (در وفادارى و خدمتگذارى) نسبت به رسول خدا (ص) بعد از أمیرالمؤمنین (ع) بوده است. ما چه بگوییم درباره جنگجوى پیکارگرى که از تمامى مردم بر معاویه گرانتر بوده و صلابت و هیبت او نه تنها افرادى عادى و جبون و ترسو را، بلکه شجاعان و دلیران یاران و سربازان معاویه را دچار بیم و هراس نموده است.
او از یک سپاه متراکم و از صفوف درهم فشرده یکصد هزار نفرى بر معاویه سخت تر و ناگوارتر بود. معاویه در روز صفین و دوران آن جنگ و نبرد خونین مى گفت: «اگر جلو گیرنده فیل (در هجوم اصحاب فیل) جلو قیس را نگیرد فرداى جنگ قیس همه ما را نابود خواهد ساخت.» خاطره خدمات و موقعیت حساس او در دوران زندگى رسول خدا و أمیرالمؤمنین از این امتیازات پرده بر مى دارد و آنها را نشان مى دهد. شخصیت و موقعیت او را در دوران زندگى رسول اکرم، از صحنه هاى نبرد بدر و فتح و حنین و احد و خیبر و نضیر و احزاب به دست آورده و اخبار و رویدادهاى بزرگش را در آن تواریخ مى خوانیم. او خود تمام این جریانات را در اشعار خود گنجانیده و نسبت به تمام آن موارد اشعارى سروده و چنین گفته است:
اننا اننا الذین اذا الفتح *** شهدنا و خیبرا و حنینا
«ما، ما همانهائى هستیم که در فتح مکه حاضر بوده و در جنگ خیبر و حنین شرکت داشته ایم.»
بعد بدر و تلک قاصمة الظهر *** واحد و بالنضیر ثنیا
«بعد از جنگ بدر و آن کمر را مى شکست و جنگ احد و به یهودیان بنى النضیر که دوباره حمله نمودیم.»
آقا و سید ما صاحب کتاب «الدرجات الرفیعه» گوید: قیس در تمام غزوه ها در رکاب رسول خدا حاضر و پرچمدار آن حضرت بود و پرچم انصار را به دوش مى کشید، در روز فتح مکه رسول خدا پرچم را از پدرش سعد گرفته و به او داد. خطیب در جلد اول تاریخش ص 177 گوید: قیس پرچم رسول خدا را در بعضى از جنگها بدوش مى گرفت. در تاریخ طبرى و تاریخ ابن اثیر جلد سوم ص 106 چنین آمده است: او پرچمدار انصار بود همراه رسول خدا و از صاحب نظران و اندیشمندان بود و هیبتى بس تمام داشت. در کتاب «استیعاب» چنین آمده است: در آن هنگام که رسول خدا در فتح مکه پرچم خود را از دست سعد گرفت و به دست قیس سپرد، على را فرستاد تا پرچم را از دست سعد گرفته و به پسرش قیس بدهد، على هم این دستور را انجام داد. موقعیت و پایگاه او در دوران أمیرالمؤمنین على (ع) از این قرار بود: بارها أمیرالمؤمنین را بر پیکار با معاویه و کشتن وى وادار کرده و بر جنگ با مخالفین بر مى انگیخت و چنین مى گفت: «اى أمیرالمؤمنین. در روى زمین محبوبتر از تو کسى را نداریم که زمام امور ما را به دست گیرد و براى اقامه عدل و داد و اجراء احکام اسلامى بپاخیزد زیرا تو ستاره فروزان و راهنماى شب تار ما هستى، تو پناهگاه مائى که در سختیها به تو پناه آورده و اگر تو را از دست دهیم زمین و آسمان ما تیره خواهد شد، لکن به خدا سوگند اگر معاویه را به حال خود گذارى که هر حیله و مکرى که می خواهد انجام دهد، آهنگ مصر کرده به سوى آنجا خواهد رفت و وضع یمن را به هم خواهد ریخت و طمع در ملک عراق خواهد نمود، همراه او عده اى از مردم یمن هستند که کشتن عثمان و ریختن خون او به عنوان یک جنایت و یک ظلم و ستم در عروق آنان جاى گرفته و دلهاشان مملو از کینه جوئى و انتقام گیرى از قاتلین عثمان است، آنان به جاى اینکه دنبال علم و یقین روند و حقائق را از دیدى واقعى بنگرند به ظن و گمان اکتفا کرده و به جاى یقین شک را گرفته و به جاى خوبیها دنبال هواى نفس رفته اند، مردم حجاز و عراق را با خود حرکت بده و او را در تنگنا قرار داده و از چند جهت محاصره اش کن و کارى کن که در خود احساس ناتوانى و زبونى کند و از خود مایوس شود.»
أمیرالمؤمنین در جواب او فرمودند: «سوگند به خدا اى قیس سخنى نیکو گفتى و مطلبى زیبا و به موقع بر زبان جارى ساختى.»
على (ع) قیس را به همراه فرزند پاک و پاک نهادش امام مجتبى و عمار یاسر به کوفه فرستاد تا مردم آنجا را به یارى خود بخواند، در آنجا ابتداء امام حسن و سپس عمار براى مردم سخنرانى کرده و بعد از آن دو قیس از جاى حرکت کرد و پس از حمد و ثناء پروردگار چنین گفت: «اى مردم اگر در موضوع خلافت و زمامدارى از شورى استقبال کرده و آن را ملاک بگیریم باید بدانید که على (ع) از تمام مردم از جهت سابقه اسلامى و هجرت با رسول خدا و علم و دانش، شایسته تر است و مناسب تر براى این منصب، قتل هر کس که منکر این واقعیت باشد مباح و حلال است چگونه حلال نباشد و حال اینکه براى طلحه و زبیر که خود با آن حضرت بیعت کرده و از روى حسد شانه از زیر بار بیعت خالى کرده و آن حضرت را خلع کردند اتمام حجت شده و دیگر دلیلى ندارند.»
سخنرانان و خطباء کوفى از جاى حرکت کرده و با عجله و شتابى فراوان به نداى آنان پاسخ مثبت دادند، نجاشى چنین گفت:
رضینا بقسم الله اذ کان قسمنا *** علیا و ابناء النبى محمد
«ما به آنچه که خدا قسمت ما کرده خشنود و راضى هستیم در این هنگام که على و فرزندان حضرت محمد رسول اکرم را قسمت ما نموده است.»
و قلنا له اهلا و سهلا و مرحبا *** نقبل یدیه من هوى و تودد
«ما مقدم او را گرامى داشته و خیر مقدم به او گفتیم دستهایش را از روى عشق و علاقه بوسیدیم.»
فمرنا بما ترضى نجبک الى الرضا *** بصم العوالى و الصفیح المهند؟؟؟
«آنچه تو مى پسندى به ما دستور بده و ما با رضایت به تو پاسخ خواهیم داد و با به کار بردن شمشیرهاى برنده و نیزه هاى بزرگ و شمشیرهاى پهن و تیز تو را یارى خواهیم کرد.»
و تسوید من سودت غیر مدافع *** و ان کان من سودت غیر مسود
«هر کس را که تو به فرماندهى و آقائى ما برگزینى بدون چون و چرا او را به آقائى قبول خواهیم کرد گر چه آن کس را که به آقائى ما برگزینى بزرگوار و آقا نباشد.»
فان نلت ما تهوى فذاک نریده *** و ان تخط ما تهوى فغیر تعمد
«اگر به آنچه مى خواستى رسیدى، ما نیز خواهان آنیم ولى اگر بدلخواه خود نرسیدى تعمدى در کار نبوده و اشتباه شده است.»
قیس بن سعد در آن هنگام که مردم کوفه جواب مثبت مى دادند چنین گفت:
جزى الله اهل الکوفة الیوم نصرة *** اجابوا و لم یأبوا بخذلان من خذل
«خداوند یارى مردم کوفه را پاداش نیکو عنایت کند پاسخ مثبت دادند و به دیگران که حاضر به همکارى نشده اند توجهى نکردند.»
و قالوا: على خیر حاف و ناعل *** رضینا به من ناقضى العهد من بدل
«و گفتند: على بهترین راه روندگان است با کفش و بدون کفش ما به جاى آن مردمى که پیمان او را شکستند، او را به رهبرى خود برگزیده و به او خشنودیم.»
هما ابرزا زوج النبى تعمدا *** یسوق بها الحادى المنیخ على جمل
«آن دو (طلحه و زبیر) همسر پیامبر را از روى عمد به جنگ تحریک کرده و از خانه بیرون آورده اند و روى شترى سوار کرده و شترش را می رانند.»
فما هکذا کانت وصاة نبیکم *** و ما هکذا الانصاف اعظم بذا المثل
«سفارشات پیامبرتان این چنین نبود و این از انصاف نبود و بى انصافى از این بزرگتر نیست.»
فهل بعد هذا من مقال لقائل؟ *** الا قبح الله الامانى و العلل
«آیا بعد از این رویدادها، جاى سخنى براى کسى هست که بگوید؟ خداوند زشت گرداند آرزوها و تخلفات خائنانه را.»
این عبارت شیخ الطائفه شیخ طوسى است در کتاب «امالى» ص 87 و 94 و شیخ مفید در کتاب «النصرة لسید العتره» آن را نقل کرده و ابیات و اشعارى را که به دال ختم مى شود و به آنها ابیات دالیه مى گویند به قیس نسبت داده با مختصر تغییرى در آن و زیاد کردن چند بیت، این چنین گفته است: هنگامى که امام حسن همراه عمار و قیس به کوفه آمد و مردم کوفه را براى جنگ آماده حرکت مى ساختند..... سپس قیس بن سعد رحمة الله علیه از جاى حرکت کرد و گفت: «اى مردم! اگر در موضوع خلافت شورى را معتبر دانسته و از آن استقبال نمائیم هر آینه أمیرالمؤمنین (ع) از آن جهت که قرابت و نزدیکى خاصى با رسول خدا دارد از همه مردم شایسته تر است و جنگ و پیکار با آن کس که منکر این واقعیت است حلال است، طلحه و زبیر چه دلیلى دارند که ابتداء بیعت کردند و بعد روى حسد و ستم آن حضرت را خلع نمودند و حال اینکه مهاجر و انصار در رکاب على حاضر شده و سابقه اش روشن و درخشان بود؟» سپس این اشعار را سرود:
رضینا بقسم الله اذ کان قسمنا *** علیا و ابناء الرسول محمد
«ما به آنچه که خدا قسمت ما کرده راضى هستیم در آن هنگام که على فرزندان حضرت محمد رسول الله را قسمت ما کرد.»
و قلنا لهم اهلا و سهلا و مرحبا *** نمد یدینا من هوى و تودد
«ما به آنان خیر مقدم گفتیم و مقدمشان را گرامى داشتیم دستهایمان را روى عشق و علاقه به سوى آنان دراز کردیم.»
فما للزبیر الناقض العهد حرمة *** و لا لاخیه طلحة الیوم من ید
«دیگر براى زبیر پیمان شکن احترامى نیست و براى برادرش طلحه امر و موقعیتى نیست و احترامى ندارد.»
اتاکم سلیل المصطفى و وصیه *** و انتم بحمد الله عار من الهد
«فرزند پیامبر و وصى او نزد شما آمده و شما به حمد و ثناى پروردگار از ترس و سستى عارى هستید.»
فمن قائم یرجى بخیل الى الوغا *** و صم العوالى و الصفیح المهند
«در بین ما افرادى هستند که با اسبان تندرو خود را به معرکه جنگ رسانیده و با نیزه هاى بلند و شمشیرهاى پهن و برنده آماده نبرد است.»
نسود من ادناه غیر مدافع *** و ان کان ما یدنیه غیر مسود
«آن کس که أمیرالمؤمنین نزدیک سازد، بدون چون و چرا به سرورى خود بر مى گزینیم گر چه آن کس را که او به خود نزدیک ساخته درخور سرورى نباشد.»
فان نأت ما یهوى فذاک نریده *** و ان نخط ما یهوى فغیر تعمد
«پس اگر بیاوریم و انجام دهیم آنچه را که دل خواه او است، خواهان همانیم ولى اگر نسبت به دلخواه او اشتباهى کردیم عمدى نبوده و گناهى نداریم.»
در تمام صحنه ها و عرصه هاى نبرد قیس با عظمت و جلال هر چه تمامتر باقیافه و ژستى بزرگ منشانه که دلها را مى لرزانید و شجاعان را مى ترسانید و لرزه بر اندام دلیران مى انداخت حرکت مى کرد. منذر بن جارود که سپاهیان و جنگجویان أمیرالمؤمنین را در زاویه دیده بود، چنین توصیف مى کند: «سپس یکه تازى بر اسب سرخ گون سوار در حالی که جامه اى سپید بر تن داشت از جلو ما گذشت، کلاهى سفید و عمامه اى زرد بر سر، تیر و کمان بر دوش و شمشیرى بر کمر بسته بود، پاهایش به زمین مى کشید و در بین هزاران نفر سپاهى که آنها هم بر سر خود تاجى از کلاه سفید و عمامه زرد بسته بودند دیده مى شد در حالی که پرچمى زرد رنگ به دست داشت. گفتم این کیست؟ گفته شد: این قیس بن سعد بن عباده است که جزء انصار است و فرزندان و خویشاوندان او و غیر آنان که جزء قحطانى ها هستند.»
در آن هنگام که أمیرالمؤمنین خواست به سوى شام حرکت کند مهاجرین و انصارى که همراه او بودند جمع کرده و بعد از حمد و ثناى پروردگار چنین گفت: «اما بعد شما مردمى با اندیشه هاى نیکو و بردبارى برتر و بهتر، گویندگان حق، و افرادى هستید که کردار و دستورتان با برکت است، تصمیم داریم به سوى دشمن خود و دشمن شما حرکت کنیم، نظریات خود را به ما ابلاغ کنید و به آنچه صلاح می دانید اشاره کنید.»
قیس بن سعد برخاست و حمد و ثناى الهى را به جاى آورد و سپس گفت: «اى أمیر مؤمنان! با ما به سوى دشمنانت بشتاب و لحظه اى درنگ مکن. چه آنکه سوگند به خدا جهاد با آنان نزد من محبوب تر است از پیکار با کفار روم و ترک، زیرا اینان در دین خدا سهل انگارى نموده، و حیله گرى کردند و اولیاء خدا و یاران رسول خدا را کوچک شمرده و به آنها اهانت نمودند، مهاجران و پیروان و تابعین نیکوکار را تحقیر کردند و هر گاه فردى مورد غضب آنان قرار مى گیرد او را زندانى کرده و یا کتک مى زنند و از شهرى به شهر دیگر تبعید کرده و بى خانمانش مى کنند اموال ما از نظر آنان بر ایشان حلال است و ما را بنده زبون خود مى پندارند.»
صعصعة بن صوحان گوید: «هنگامی که أمیرالمؤمنین براى جنگ صفین پرچمهائى را بر مى افراشت پرچم رسول خدا را بیرون آورد و تا آن زمان پرچم پیغمبر بعد از رحلت آن حضرت دیده نشده بود پرچم را بست و قیس بن سعد بن عباده را احضار فرموده پرچم را به او داد و سپس انصار و جنگجویان بدر را جمع نمود همین که چشم آنها به پرچم رسول خدا افتاد گریه بسیارى نمودند در این موقع قیس اشعارى سرود و چنین گفت:
هذا اللواء الذى کنا نحف به *** مع النبى و جبریل لنا مدد
این همان پرچمى است که پیرامون آن با رسول خدا بودیم و جبرئیل یار ما بود.
ماضر من کانت الانصار عیبته *** ان لا یکون له من غیرهم احد
ضرر نمى کند کسى که انصار پشتیبان او هستند در صورتی که براى او جز آنان هیچ کس یار و یاور نباشد.
قوم اذا حاربوا طالت اکفهم *** بالمشرفیة حتى یفتح البلد
مردمى که هر گاه به پیکار برخیزند آن قدر قبضه هاى آنان دسته هاى شمشیر مشرفیه را مى گیرد که شهرها و کشورها فتح شود.»
1- این مطلب را ابن عساکر در تاریخش جلد سوم ص 245 نقل کرده است
2- ابن عبدالبر در «الاستیعاب» جلد دوم ص 539
3- ابن اثیر در جلد چهارم «اسد الغابة» ص 216
4- خوارزمى در «المناقب» ص 122

 

منابع

  • عبدالحسین امینی نجفی- ترجمه الغدیر- جلد 3 صفحه 128

کلید واژه ها

تاریخ اسلام اصحاب امام علی (ع) تشیع قیس ابن سعد ابن عباده شجاعت نیروی نظامی

مطالب مرتبط

قیس بن سعد انصاری (در برابر معاویه) قیس بن سعد انصاری (امتیازات جسمانی) قیس بن سعد انصاری (رکن مذهب) قیس بن سعد انصاری (نامه ها) قیس بن سعد انصاری (بخشش) قیس بن سعد انصاری (زهد) قیس بن سعد انصاری (فضل و دانش)

اطلاعات بیشتر

قیس بن سعد انصاری (زندگینامه) قیس بن سعد انصاری (زیرکی) قیس بن سعد انصاری (در برابر معاویه) قیس بن سعد انصاری (بخشش)

ابزار ها