جستجو

داستانی درباره کیفر بندگی طاغوت

مرحوم کلینی در اصول کافی این قصه را نقل می کند:
حضرت عیسی (ع) با حواریین (اصحاب خاص) به یک آبادی رسیدند که ویران شده و همه چیز آن به هم ریخته و اجساد مردگان روی زمین افتاده بود! فرمود: معلوم می شود بلایی بر اینها نازل شده که یک جا مرده اند. اگر تدریجا مرده بودند همدیگر را دفن می کردند. حضرت مسیح از جمله ی معجزاتشان احیای موتی (یعنی زنده کردن مرده ها) بود؛ حواریون از حضرتش تقاضا کردند، دعا کنید یکی از اینها زنده شود و ما را از جریان کارشان باخبر سازد که برای ما هم تنبهی باشد حضرت مسیح (ع) از خدا استیذان نمود. وحی شد که شب بالای بلندی برو و مردگان را صدا بزن؛ جوابت می دهند. طبق دستور آن حضرت به هنگام شب بالای تلی ایستاد و گفت: «یا اهل هذی القریه؛ ای اهل این آبادی» یکی جواب داد: «لبیک یا روح الله»؛ فرمود: چگونه بوده جریان کار شما که به این حال افتاده اید؟ جواب داد: «بتنا لیله فی العافیه و اصبحنا فی الهاویه؛ اول شب با عافیت خوابیدیم. صبح خود را در جهنم دیدیم».
البته جهنم برزخ منظور است چون برزخ هم بهشت و جهنم دارد؛ غیر از بهشت و جهنم محشری، همین که انسان نفسش بند آمد و از دنیا جدا شد خود را می یابد در جایی افتاد که: «روضة من ریاض الجنة او حفرة من حفر النیران؛ باغی از باغ های بهشت و یا گودالی از گودال های جهنم است».
قرآن درباره ی قوم نوح که غرق شدند می فرماید: «...اغرقوا فادخلو نارا...؛ همین که غرق شدند داخل در آتش شدند.» (نوح/ 25)، از میان آب به میان آتش افتادند هم اکنون رفتگان ما یا در بهشت برزخی خوش زندگی می کنند و یا در جهنم برزخی عذاب می کشند.
آنگاه حضرت مسیح (ع) از آن جواب دهنده سؤال کرد: گناه شما چه بود که به چنین کیفری مبتلا شدید؟ گفت:«عبادة الطاغوت و حب الدنیا مع خوف قلیل و امل بعید و غفله فی لهو و لعب؛ ما مردمی بودیم که مرتکب چند گناه می شدیم: یکی اینکه عبادت طاغوت می کردیم [مقصود از عبادت در اینجا اطاعت است و مقصود از طاغوت هر انسان طاغی است که از فرمان خدا سرپیچی و طغیانگری می کند. اطاعت از او عبادت طاغوت است] گناه دوم اینکه دنیادوست بودیم..»
حضرت مسیح (ع) فرمود: محبت شما نسبت به دنیا در چه حدی بود؟ گفت: مانند محبت بچه به مادرش! مادر که می آید بچه خوشحال می شود و می خندد. وقتی که می رود او غمگین می شود و می گرید. دنیا به سراغ ما که می آمد خوشحال می شدیم و می خندیدیم، وقتی که پشت به ما می کرد از غصه و غم می گریستیم. دیگر این که خوف ما از خدا کم بود و آرزوهای ما دراز و سراسر زندگی ما را غفلت توأم با لهو و لعب فرا گرفته بود.
حضرت مسیح (ع) فرمودند: چطور شده که تو فقط حرف می زنی؟ بقیه چرا حرف نمی زنند؟ گفت: آنها لجام های آتشین به دهانشان دارند و قادر به حرف زدن نیستند! فرمود: تو چرا لجام نداری؟ گفت: چون من در میان آنها بودم ولی با آنها نبودم. گنه کار نبودم ولی در میان گنه کاران مانده بودم با اینکه وظیفه ی بیرون رفتن از میانشان را داشتم. وقتی بلا آمد دامن مرا هم گرفت. بعد گفت: من الان بر لب جهنم آویخته شده ام. نمی دانم عاقبت به جهنم می افتم یا نجات می یابم؟
حضرت عیسی رو به حواریون کرد و فرمود: اگر انسان در طول عمر دنیا در مزبله بخوابد و اکتفا به نان جوین با نمک درشت بنماید بهتر از این است که خودش را آلوده کند و به این بلا مبتلا گردد.

منابع

  • سیدمحمد ضیاءآبادی- عطر گل محمدی 3- صفحه 18-21

کلید واژه ها

برزخ نتیجه اعمال حضرت عیسی (ع) دنیاپرستی اطاعت طاغوت عذاب الهی پاداش الهی دوزخ داستان اخلاقی

مطالب مرتبط

ظهور صورت ملکوتی اعمال انسان در برزخ چند برابر شدن درک لذات و آلام پس از مرگ علت دخول اهل جهنم در آتش جهنم دنیاپرستان در دوزخ دوزخ از منظر امام علی علیه السلام درها و درکات دوزخ (روایاتی درباره دربهای جهنم) سرانجام دنیادوستی

اطلاعات بیشتر

ابزار ها