جستجو

نقد شهید مطهری بر نظریه تکامل کمونیسم

اگر کسی بگوید معیار، تکامل است، این سخن وی قابل مناقشه است؛ زیرا در این صورت تمام اصالت ها را به جامعه داده ایم و برای فرد هیچ اصالتی قائل نشده ایم و ما نمی توانیم تک ارزشی باشیم.
تکامل جامعه یکی از ارزش هاست، تکامل فرد هم برای خودش ارزشی است، و لهذا گاهی تعارض دو ارزش به وجود می آید: ارزش اجتماعی و ارزش فردی.
پس اولا از این نظر، مکتب اخلاق کمونیسم قابل بحث و مناقشه است. یعنی این اصل را این جور دربست نمی شود قبول کرد که معیار، تکامل جامعه است و باید تک ارزشی بود و فرد ارزشی ندارد.
ثانیا بر فرض این که ما تکامل جامعه را معیار بدانیم، خواه یگانه معیار بدانیم و خواه یکی از معیارها بشماریم، این مسئله را قبول نداریم که تکامل منحصرا در گروهی -و به قول اینها- در تغییرات کیفی و انقلاب است، یعنی جز راه انقلاب، جامعه راه کمال را طی نمی کند، و بلکه نمی شود گفت که انقلاب حتما راه کمال هست. ای بسا انقلاب ها رخ داده است بدون آن که کمالی برای جامعه رخ بدهد.
به هر حال این مسئله به صورت یک اصل کلی فلسفه که طبیعت، کمال خودش را همیشه از راه تبدیل تغییرات کمی به تغییرات کیفی یعنی از راه انقلابی طی می کند، نه در طبیعت غیر انسان صادق است و نه در طبیعت انسانی.
اگر ما قلم یک درخت را به زمین غرس بکنیم، کی یک چنین تغییرات کیفی پیدا می کند؟! چون حرکت می کند پس شما باید قائل باشید که این خودش در مرحله اول تز بوده است و بعد ضد خودش را در درون خودش داشته که حرکت کرده. تازه این هم قبول نیست که به علت ضد درونی خودش حرکت کرده است.
ما مثلا یک نهال گلابی به زمین می نشانیم. این نهال تدریجا راه تکامل خودش را طی می کند تا درخت جوانی می شود. سال ها میوه می دهد، بعد هم پیر می شود. هیچ هم تغییر کیفی پیدا نمی کند و می میرد. پس به دلیل اینکه این نهال حرکت کرده، به قول شما مرحله تز و آنتی تز یعنی مرحله شی و ضد، یا مرحله حکم و ضد حکم را طی کرده است؛ ولی آن مرحله حکم مرکب یا مرحله سنتز را که ما ندیدیم به آن برسد. اگر بگویید تمام این درخت مرحله حکم است، و ضدش آن وقتی است که می میرد، و ضد ضدش آن وقتی است که بار دیگر درخت دیگری به وجود می آید، می گوییم پس آن حرکتی که در آن مرحله پیدا کرده بود چه بود؟ بیست سال در حال حرکت بود، شما که می گویید تا تضاد در درونش نباشد حرکتی پیدا نمی شود. بنابر این نه طبیعت بی جان چنین قانونی دارد و نه طبیعت جاندار.
یک انسان که متولد می شود چطور می توان دوران عمرش را با این مراحل سه گانه تطبیق کرد؟ چنین چیزی نیست. پس ایراد، این است که این فرضیه بر این اساس است که یگانه راه تکامل، انقلاب است چه در طبیعت و چه در اجتماع. و چون این نظریه از این نظر هم قابل تأیید نیست، بنابراین این اخلاق قابل تأیید نیست.
پس دو ایراد {بر این مکتب اخلاقی وارد است}:
ایراد اول این است که ما قبول نداریم که تکامل جامعه، یگانه معیار باشد، چون این امر مبتنی بر اصل اصالت اجتماع و اعتباریت فرد است و این، علمی و حقیقی نیست. بنابر این ما اگر تکامل را هم معیار بدانیم، تک ارزشی نیستیم، معیارهای فردی هم وجود دارد.
ثانیا فرضا ما تکامل را یگانه معیار بدانیم، قبول نداریم که تکامل همیشه از راه انقلاب باشد.
موارد بسیار معدود و استثنایی را نمی شود دلیل گرفت بر اینکه سراسر طبیعت چنین است، مخصوصا با توجه به اینکه مشاهدات عینی خلاف این قضیه را ثابت می کند.

منابع

  • مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 268-270

کلید واژه ها

اسلام فلسفه غرب کمونیسم تکامل جامعه اصالت فرد

مطالب مرتبط

بررسی امور به نحو ایستا و پویا در مکاتب فلسفی غرب آثار آزادی های جنسی بر روی خانواده در جهان غرب تفاوت حکمت و عرفان اسلامی با فلسفه اگزیستانسیالیسم نقش عقل در نظام حقوقی غرب و اسلام تکامل عرفانی انسان از نظر آیات قرآن بشارت حضرت مسیح راهها و اسباب رفع بردگی از نظر قرآن

اطلاعات بیشتر

رابطه اخلاق و تکامل جامعه از نظر کمونیسم

ابزار ها