جستجو

اشکالات مکتب قدرت

در این مکتب، کمال منحصرا مساوی با توانایی، و نقص منحصرا مساوی با عجز و ناتوانی است و حتی نیکی و بدی هم با همین مقیاس و معیار سنجیده می شود: نیک یعنی توانا، و نیکی و نیکویی یعنی توانایی، و بد یعنی ناتوان، و بدی یعنی ناتوانی. فلاسفه معمولا بحث ها را بر اساس "کمال و نقص" و متکلمین بر اساس "حسن و قبح" توجیه می کنند. در این مکتب، هر دو اینها (یعنی "کمال و نقص" و "حسن و قبح") را با معیار توانایی و ناتوانی سنجیده اند. فلاسفه می گویند کمال و نقص، اینها می گویند کمال یعنی توانایی، نقص یعنی ناتوانی. متکلمین می گویند حسن و قبح، نیکی و بدی، اینها می گویند نیکی یعنی توانایی و بدی یعنی ناتوانی. در این مکتب "حق و باطل" و "عدل و ظلم" هم قهرا با همین مقیاس سنجیده می شود، یعنی حق چیزی نیست که از توانایی جدا باشد و باطل چیزی نیست که از ناتوانی جدا باشد. عدل و ظلم هم همین طور است: عدل توانایی، و ظلم ناتوانی است. بنابراین اگر دو نفر با یکدیگر درگیر شوند و یکی از دیگری تواناتر باشد، آن فرد تواناتر از نظر این مکتب، هم کامل تر است، هم نیک تر است، هم حق است و هم عدل است و آن که مغلوب است و شکست خورده است به همین دلیل که مغلوب است، ناقص و بد و باطل و ظلم است، مغلوب بودن و ناتوان بودن یعنی نقص، بدی، باطل بودن و ظلم.

اشکال اول نادیده گرفتن ارزش های انسانی
در این مکتب دو اشتباه وجود دارد: یکی اینکه تمام ارزش های انسانی جز یک ارزش که همان قدرت است در این مکتب نادیده گرفته شده است. در این که قدرت، خود یک ارزش انسانی و در اصطلاح امروزیها یک valeur است و به اصطلاح فلاسفه خودمان یک کمال است، تردیدی نیست. قدرت بدون شک مساوی با کمال است اما نه اینکه کمال مساوی با قدرت است، و لهذا حکما و فلاسفه ما، بعد از آن که در مورد ذات واجب الوجود ثابت می کنند که او وجود محض است و وجود محض مساوی با کمال است، هر چیزی را که مساوی با کمال باشد، برای ذات خدا با برهان اثبات می کنند، می گویند یکی از آن کمال ها قدرت است. قدرت، فی حد ذاته کمال است، بما هو کمال است، همچنان که علم و اراده و اختیار کمال است و همچنان که حیات، کمال است. بنابراین، در اینکه "قدرت" خود یک کمال برای بشر است نباید تردید کرد. مکتب های ضعف گرا که از ضعف تبلیغ کرده اند قطعا اشتباه می کنند. ولی مسأله این است که قدرت، تنها کمال نیست، همچنان که در ذات حق تعالی هم قدرت تنها صفت کمالیه نیست. ذات حق صفات کمالیه و اسمای حسنای زیادی دارد. یکی از آن صفات کمالیه، قدرت و یکی از آن اسما حسنی "قادر" است نه اینکه صفات کمالیه حق تعالی منحصر در قدرت باشد.

اشتباه دوم تلقی حیوانی از قدرت
اشتباه دوم این مکتب که از اشتباه اول اگر بزرگتر نباشد، کوچکتر نیست، اشتباه در خود "قدرت" است. نه تنها کمال ها و ارزش های دیگر در این مکتب نادیده گرفته شده است، بلکه این مکتب علیرغم ادعایی که می کند که طرفدار قدرت است، خود قدرت را هم خوب نشناخته است. این مکتب، قدرت را در یک درجه دانسته است و یک درجه از درجات قدرت را شناخته است که همان قدرت حیوانی می باشد. قدرت حیوانی عبارت است از همان زوری که در عضلات حیوان است. همه قدرت های حیوان (منحصر در) قدرت عضلانی است، قدرتهایی که در عضلات حیوان وجود دارد، و همه خواسته های حیوان خواسته های نفسانی است. اهمیت بشر در این است که در انسان مبدأ قدرتی غیر از قدرت عضلانی وجود دارد، یعنی فرضا اگر مکتب ما مکتب قدرت باشد نتیجه، آن نیست که آقای نیچه نتیجه گرفته است که: "انسان باید تابع قدرت باشد"، "کوشش کنید قدرت به دست بیاورید"، "حال که قدرت به دست آوردید بر سر هر کسی که ضعیف است بزنید"، "نفس را بپرورید و مخالفت با نفس نکنید و هرچه می توانید از تمتعات مادی دنیا بهره مند شوید"، نه، نتیجه خود قدرت هم اینها نیست.

منابع

  • مرتضی مطهری- انسان کامل- صفحه 244-246

کلید واژه ها

ارزش انسان ناتوانی کمال فلسفه خیر شر مکتب قدرت

مطالب مرتبط

نقش حالات روحی انسان در مسیر کمال وی عقاید سیاسی ماکیاولی فرق خیر و شر در انتساب به خدا اقسام عمده زندگی سیاسی و اجتماعی بشر بررسی اصول و دریافتهای پیش ساخته با دو جنبه صحیح و باطل نقد و بررسی تعریف دکتر شریعتی از دین نقد و بررسی دیدگاه جان دیویی در تعریف از دین

اطلاعات بیشتر

تاریخچه مکتب قدرت نگاه اسلام به مسئله قدرت قدرت واقعی از نظر پیامبر اکرم

ابزار ها