جستجو

حریص بودن انسان از نگاه قرآن

در آیات 19 تا 21 سوره معارج می خوانیم: «ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا
در این چند آیه کریمه بحثی است درباره انسان و مطلب به گونه ای تقریر شده است که مفسرین در قسمتی از تفسیر این آیه با یکدیگر اختلاف کرده اند که آیه را چگونه تفسیر کنند. حال من هر دو وجه و نیز اختلاف را عرض می کنم و بعد تفسیر آیه.
ترجمه آیه این است: همانا انسان هلوع آفریده شده است. هلوع یعنی حریص. انسان حریص آفریده شده است. «اذا مسه الشر جزوعا»؛ «این گونه آفریده شده است که اگر بدی به او برسد بسیار جزع کننده و بسیار مضطرب و نگران است؛ با رسیدن یک شر جزع فراوان می کند.»
«و اذا مسه الخیر منوعا»؛ «اما اگر خیر، چیزی که فایده ای برای او دارد، به او برسد منوع است یعنی به آن می چسبد و آن را رها نمی کند و به دیگری نمی دهد.»
مفسرین گفته اند که این دو جمله «اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا» تفسیر کلمه هلوعا است.
«هلوع» با «حریص» این مقدار تفاوت دارد که این خصوصیت را بیان می کند، هلوع یعنی کسی که در شر و در خیر این اندازه حساسیت دارد. در این آیه دو حساسیت بیان شده است، یک حساسیت انسان در موقع رسیدن ضرر و زیان و یک حساسیت دیگر در موقع رسیدن سود و نفع. مسئله ای که برای مفسرین مطرح است این است که آیا آیه در مقام ذم انسان است یا در مقام مدح انسان؟
اکثر گفته اند آیه در مقام ذم انسان است برای اینکه می خواهد مسئله حرص انسان و حریص بودن انسان را انتقاد کند. بعد مسئله دیگر طرح شده است که: آیه به صورت ان الانسان خلق هلوعا است؛ یعنی بحث خلقت انسان است که انسان این جور خلق و آفریده شده است.
در واقع سرشت و حالت اولیه انسان را بیان می کند نه حالت اکتسابی؛ آنگاه مذمت، دیگر معنا ندارد. وقتی که بحث درباره اصل خلقت انسان است که انسان به حسب خلقت، حساس نسبت به خیر و حساس نسبت به شر آفریده شده است، آن گونه حساسیت نسبت به شرور و این گونه حساسیت نسبت به خیرات، آیا این معنی دارد که خداوند متعال که خودش خالق انسان است وقتی انسان را از نظر وضع خلقت توصیف می کند در مقام مذمت باشد؟ این اشکالی است که در اینجا مطرح بوده است.
نظر زمخشری
بعضی از مفسرین مثل زمخشری آمده اند آیه ان الانسان خلق هلوعا را به یک نوع مجاز و استعاره حمل کرده اند، گفته اند که مقصود آیه این نیست که انسان به حسب اصل خلقت و واقعا به حسب اصل فطرت این جور آفریده شده است؛ انسان به حسب اصل خلقت و اصل فطرت این گونه آفریده نشده ولی نظر به اینکه انسان ها در عمل غالبا -که خود قرآن هم استثنا می کند- این چنین از آب در می آیند. قرآن می گوید مثل این است که اینها اصلا این جور خلق شده و به دنیا آمده اند؛ چنانکه بعضی افراد را شما می بینید که نسبت به برخی کارها استعداد فوق العاده ای دارند به گونه ای که در همان مراحل اولی که دست به آن کار می زنند مصداق «این طفل یک شبه ره صد ساله می رود» هستند؛ به اندازه ای که دیگران ده سال تمرین کرده باشند او در همان روزهای اول به آن مرحله می رسد.
مثلا در رانندگی، یک کسی باید ماه ها تمرین کند، دیگری به سرعت یاد می گیرد، می گویند این مثل اینکه اصلا راننده به دنیا آمده. واقعا که راننده به دنیا نیامده، ولی چون به سرعت رانندگی را یاد می گیرد می گوییم مثل اینکه فلان کس راننده به دنیا آمده، فلان کس شاعر به دنیا آمده، فلان کس عالم به دنیا آمده، فلان کس سیاستمدار به دنیا آمده، در صورتی که هیچ کسی در دنیا عالم یا سیاستمدار یا شاعر به دنیا نمی آید، همه اینها را انسان بالقوه دارد ولی بعضی از انسان ها به یک سرعتی این مراحل را طی می کنند که در تعبیر رفی و مجازی و در یک تعبیر استعاری می گوییم که این انسان ها مثلا سیاستمدار، عالم، شاعر، راننده به دنیا آمده اند. زمخشری که مرد ادیبی است و از ائمه ادب و پیشروان ادبیات عرب است و بالخصوص در فن فصاحت و بلاغت اگر سه چهار نفر در دنیای اسلام مبتکر باشند یکی از آنها زمخشری است، معتقد است که این تعبیر قرآن: ان الانسان خلق هلوعا اذا مسه الشر جزوعا و اذا مسه الخیر منوعا یک تعبیر استعاری است از قبیل تعبیر ها. آیه نمی خواهد واقعا بگوید انسان حریص به دنیا آمده است، اما وقتی می خواهد حریص ها را انتقاد کند می گوید اینها اصلا حریص به دنیا آمده اند، نه اینکه واقعا منظورم این است که این ها حریص به دنیا آمده اند. پس این راه حلی بوده است که زمخشری در این آیه پیشنهاد کرده است.
نظریه دیگر
ولی مفسرین دیگر می گویند این جور نیست، واقعا نظر به همین جهت است که انسان این طور آفریده شده است ولی این اصل آفرینشش به این گونه، نقص نیست و باید هم انسان این جور آفریده بشود، نقص در یک جهت دیگری است که بعدها برای انسان پیدا می شود.
این گونه آفریده شدن در ابتدا، آن سرمایه اول انسان است که باید هم این گونه آفریده بشود ولی سرمایه ای است که باید روی آن عمل بشود چون انسان یک موجود مختار و مکلف و آزاد است و خداوند او را مکلف ساخته است که خود، خود را بسازد، در آن مرحله ای که انسان مکلف است خود، خود را بسازد مذمت و عیب برای اشخاصی پیدا می شود نه در مرحله ابتدا.

منابع

  • مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 9- صفحه 93-96

کلید واژه ها

قرآن انسان خلقت اختیار حرص طمع

مطالب مرتبط

مؤمن و پاسداری از ایمان اختیار و آزادی انسان در برابر شیطان راه هاى پرورش اخلاق از نظر علامه طباطبایی نقد شهید مطهری بر سیانتیسم امت اسلام، امت وسط رابطه بین عالم خلقت با عالم غیب انسان بزرگترین آیه عالم خلقت

اطلاعات بیشتر

اثر نوافل در تربیت انسان

ابزار ها