جستجو

رابطه سعادت با نیت و عقیده پاک

از مجموعه روایات کثیره مستفیضه بلکه متواتره به تواتر معنوی، بدست می آید که بهشت برای پاک سرشتان و پاک عقیدگان است، و جهنم برای زشت سیرتان و بدسگالان؛ و اعمال حسنه و دوری و اجتناب از اعمال سیئه برای طهارت نفس و پاکی دل و صفای خاطر و نیت صافی و عقیده نیکوست وگرنه، اعمال نیکو چنانچه بر روی دل ننشیند و نفس را پاک نکند، فائده ای ندارد؛ و اعمال بد نیز اگر از صاحب نفس طیب و طاهر پیدا شود و دوام نکند، بلکه گهگاهی پدیدار گردد، موجب کثافت و قذارت نفس نمی شود و با گوشمالی های خدائی و یا با توبه و یا با شفاعت از بین می رود، و نفس صافی، حقیقت خود را طلوع می دهد. خداوند نیازی به عمل نیک ما ندارد، و عمل نکوهیده ما به او ضرری نمی رساند؛ این اوامر و نواهی و محللات و محرمات، همه مقدمه تزکیه نفس و طهارت سر ماست: «قد أفلح من زکب'ها * و قد خاب من دسها؛ بی شک هر که خود را تزکیه کرد رستگار شد* و بی گمان آنکه خود را بیالود، محروم گشت» (شمس/ 9-10) و بناء علیهذا، اگر تزکیه نفس حاصل شد، نتیجه حاصل و شاهد مقصود در آغوش است؛ و اگر تزکیه حاصل نشد، تکرار عبادات غیر از صورتی و تکراری بیش نیست و موجب ارتقاء نفس و صعود روح به مدارج کمال نخواهد بود.
بنابراین، چقدر زشت و ناپسند است که ما میزان سعادت را نفس عمل صالح قرار دهیم و از ایمان و عقیده و نیت و طهارت غافل بمانیم، و نیز تا چه اندازه ناشایسته و نکوهیده است که مختصر تجاوز در عمل را میزان برای بدی و زشتی بدانیم و موجب کیفر و پاداش، و از حسن عقیده و نیت طاهر و صفای ضمیر چشم بپوشیم. زیرا اگر عقیده خوب و نفس طاهر شد، خطایا و گناهان اثر عمیقی نمی توانند روی جان داشته باشند؛ و اما اگر عقیده بد و نفس خبیث گشت، اعمال صالحه و کردار پسندیده جز ظاهری سطحی بر روی عمق کدر جان نیست. این ظاهر نیکو، چون ظاهر است و در عالم حقائق و واقعیات محلی ندارد، از بین می رود و نفس خبیث طلوع می کند و به صورت جهنمی گداخته و فروزان با شعله های مهیب و دهشت انگیز خود تهدید می نماید و به عکس، آن ظاهر ناستوده و کردار زشت مردم خوش نفس و خوش جنس و خوش عقیده نیز در عالم ظهور حقائق تاب مقاومت و ایستادگی را ندارد، و به واسطه مختصر حرکتی چون حال احتضار مرگ یا عذاب قبر و بالاخره با شفاعت در روز قیامت از بین می رود و نفس طیب و طاهر طلوع می کند، و به صورت بهشتی جان فزا و روح افزا با نسیم های لطف و لطیف خود وعده أصالت و واقعیت را میدهد.
نگرانی چندان از گناه نیست، که وعده مغفرت داده اند؛ «إن الله یغفر الذنوب جمیعا؛ همانا خداوند، همه گناهان را (با شرایطش) می آمرزد» (زمر/ 53). تشویش و اضطراب از باطن خراب است که به هیچ وجه از آن اغماض نمی شود و مجاهده برای تصفیه باطن است، نه برای رنگکاری بر روی دیوار پی شکسته از جا دررفته و منهدم شده. عمل زشت از شخص خوب و پسندیده که باطنش نیکو و عقیده و ایمانش استوار باشد، همچون کفی است بر روی آب صاف، که در اثر تموج و حرکت های شهوی و یا غضبی پیدا شده است و البته معلوم است که کف پایدار نیست و از بین می رود. «فأما الزبد فیذهب جفآء و أما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض؛ اما کف به کنار می رود، ولی آنچه به مردم سود می دهد در زمین می ماند» (رعد/ 17). ولی آن آب صاف و پاک از بین رفتنی نیست، پیوسته موجود و درخشان و متلالی و موجب سیرابی جان تشنه کامان است و عمل نیکو از شخص ناپسند و بدسرشت که باطنش خراب و ایمانش فاسد و بنیاد وجودی او بی اساس است، همچون خاکستر سفید و خوش رنگ و سردی است که در اثر تموج هوا بر روی گل آتش نشسته است؛ آتش آتش است، سوزنده و گدازنده است، این خاکستر از بین می رود و با نسیمی و بادی و یا با فوت دهانی در فضا منتشر می شود، و آن آتش حقیقت خود را جلوه گر می سازد و می سوزاند و خانه را آتش می زند، لانه و کاشانه را منهدم می کند. در این صورت آیا واقعا از آن کف روی آب جای نگرانی است؟ و یا حقیقتا نسبت به این خاکستر جای دلخوشی است؟ أبدا أبدا.

مثال دو مأمور نیکوسیرت و نیکوکار
شما در وجدان خود فرض کنید یک آقا و صاحب خانه ای دو خادم دارد. اولی بسیار باهوش و زرنگ و پرعمل و فرمانبردار، به طوریکه ابدا از دستورات صاحبخانه تجاوز نمی کند؛ هر روز بامدادان بر می خیزد و حیاط را می روبد، و آب می پاشد، و منزل را گردروبی می کند، و لباس خود را مؤدبانه می پوشد و کارهای خارج و داخل منزل را انجام می دهد؛ ولی این خادم دزد است، خودش خیانتکار است، پیوسته مترصد است که صاحبخانه بمیرد و یا سفر کند و او به حریم منزل خیانت کند، و به اطفال صاحبخانه تجاوز کند، و اموال را سرقت کند، و یا خود را صاحبخانه بداند، و در نیت داشته باشد که مهر و امضای او را جعل کند و صاحبخانه را خادم خود معرفی کند!
دومی، خادمی است دوستدار و محب صاحبخانه، و دوستدار حریم و اطفال او، شخصی است امین که حتی در خواب هم خواب خیانت نمی بیند، پیوسته که نگاهش به صورت مولی و آقای خود می افتد اشک رحمت در چشمانش حلقه می زند، و اگر خاری به پای طفلی خزد جانش آزرده می شود، پیوسته اطفال را محبت می کند و دوست دارد که خانه و صاحبخانه همه معمور و آباد، و خانه با صاحبخانه دائم و برقرار باشد؛ ولی بعضی از اوقات به واسطه ضعف و یا فرضا تنبلی می خوابد و حیاط را نمی روبد، و سطل خاکروبه را به سپور نمی دهد. کدامیک از این دو خادم محترمند؟ و کدامیک در نزد مولی و صاحبخانه معزز و گرامی اند؟ صاحبخانه از خادم اولی هر آن در اضطراب است که مبادا خیانت و جنایتی کند، زیرا که نفس او شریر است؛ ولی از خادم دومی در امان است، سفر می کند و غیبت می نماید، و دلهره ای هم ندارد.

منابع

  • سید محمد حسینی تهرانی- معادشناسی 9- صفحه 274-271

کلید واژه ها

ایمان اخلاق قرآن انسان گناه نیت اعمال سعادت تربیت

مطالب مرتبط

اهمیت محاسبه نفس و مراقبه در تعالیم دینی پیامدهای نگاه آلوده و شهوت انگیز دستورات اخلاقی اسلام به هنگام جنگ با دشمن رابطه معنویت و قدرت انسان بزرگترین آرزو در آیات و روایات جایگاه غم و شادی در کتب آسمانی اهمیت صبر از دیدگاه قرآن کریم

اطلاعات بیشتر

اختصاص شفاعت به مؤمن گناهکار درستی عقیده در دین معیار اعطای شفاعت روز قیامت شفاعت برای اهل محبت است، نه اهل عداوت

ابزار ها