جستجو

عوامل ایجاد اختلاف و نزاع بین افراد و راههای حل آن

«قضا» و رسیدگی به دادخواهی انسان ها در تمام جوامع بشری نقش بزرگ و موقعیت حساسی دارد، زیرا سعادت و سلامت جامعه و برقراری امنیت و عدالت و حفظ حقوق و آزادی و احترام مردم، به قوه قضائی و کیفیت اجرای آن بسته است، و به وسیله قضاء و رسیدگی به دعاوی مردم، توازن اجتماعی در جامعه برقرار می شود. قضا و داوری رابطه مستقیمی با عدالت دارد. اگر در یک جامعه رسیدگی به شکایات به صورت کامل، انجام گیرد، عدالت برآن جامعه حکمفرما می گردد و مردم از لحاظ جان و مال و آبرو، امنیت پیدا می کنند و کار دولت و مردم بهبود می یابد برعکس اگر در جامعه ای قضاء و رسیدگی بر دعاوی مردم مورد توجه قرار نگیرد، عدالت از آن رخت برمی بندد و هرج و مرج و فساد آن جامعه را فرا می گیرد و در نتیجه موقعیت دولت از بین می رود. آری «قضا» در کم کردن فاصله ها و تبدیل اختلاف به اتفاق، و نزاع به توافق که هر اجتماعی به آن نیاز دارد، نقش مهمی دارد و به یقین باعث سعادت و آرامش و امنیت در جامعه می گردد.

عوامل و اسباب نزاع
از آغاز پیدایش جامعه در روی زمین، پیوسته در میان افراد بشر، نزاع و اختلاف و کشمکش وجود داشته است و تاریخ بر این مطلب گواه است و وقایع محسوس تاریخی  نیز آن را روشن می سازد. علت اختلاف ها غالبا دو چیز است:

1- حرص و آز: طبع بشر بر این است که پیوسته می خواهد همه چیز را از آن خود سازد و در هر کاری «خود محور» گردد و این روحیه، او را از معنویات و فضائل عالی انسانی دور می سازد.

2- اختلاف در تشخیص حق: اختلاف دو نفر ممکن است مربوط به حرص و طمع آنان به حقوق یکدیگر نباشد، بلکه به خاطر عدم تشخیص حق، به نزاع و مشاجره بپردازند و هر یکی معتقد گردد که حق آن است که او می گوید نه دیگری، چه بسا این دو که با هم اختلاف دارند، از لحاظ تقوی و حسن نیت و فضائل انسانی در بالاترین درجه کمال باشند، ولی ناآگاهی آنها نسبت به حق، سبب اختلاف و نزاع میان آنها گردد. شکی نیست وجود اختلاف خطر بزرگی بر امنیت و استقرار و سلامت جامعه است، زیرا اختلاف باعث دشمنی و شعله ورگردیدن آتش عداوت و کینه میان دو خصم می باشد و چه بسا ممکن است به خاطر یک موضوع جزئی، خونهای زیادی ریخته شود و اموال فراوانی هدر رود و ناموس افراد شریفی ضایع گردد. به خاطر همین جهت قرآن مجید، تأکید بر این دارد که باید به اختلاف ها رسیدگی شود و ریشه های آنها از بیخ کنده گردد و مسلمانان را بر اصلاح ذات البین تحریک و تشویق می نماید و می فرماید: "و اصلحو ذات بینکم" (سوره انفال/ آیه1«در میان خود صلح برقرار کنید.» "صلاح ذات البین افضل من عامه الصلاه و الصیام"، «ایجاد صلح و سازش و تحکیم رشته الفت میان مردم از هر نماز و روزه ای برتر و بهتر است.» 

ولی حل اختلاف، به چند صورت امکان پذیر است:

1- به کار بردن سلاح قدرت و منطق زور یعنی: «الحق  لمن غلب»( حق از آن کسی است که غلبه کند). در این صورت شخص غالب، در هر صورت حق است ولی این منطق را وجدان سلیم قبول نمی کند و عقل و دین به آن راضی نمی شود.

2- به کار انداختن تبلیغات کاذب و وارونه نشان دادن حقایق تا آن حد که حق، باطل و باطل به صورت حق، جلوه کند و این هم منطقی است که دین آن را نمی پذیرد.

3- واگذار کردن موضوع به زمان که تا در اثر مرور زمان و گذشت روزها، و ماهها و سالها مسئله خود به خود حل  شود و این هم امری است که اجتماع بشری که در اسرع وقت احتیاج به حل مشکلات و معالجه سریع دردهای خود دارد، نمی تواند آن را تحمل کند.

4- طرفین نزاع به حال خود واگذاشته شوند، یا از نزاع و اختلاف دست بردارند و یا یکی از حق خود صرف نظر کند و در نتیجه حق باطل، و باطل حق گردد و این را هم اسلام نمی پذیرد چنان که علی (ع) می فرماید: "الحق القدیم لایبطله شیئ"، «حق دیرینه را چیزی باطلنمی سازد».

اسلام برای حل و فصل دعاوی راه پنجمی را برگزیده است و آن چیزی است که شرایع آسمانی گذشته نیز به آن دعوت کرده است و آن را سنت حیات است و ضروریات جامعه نیز اقتضاء می کند اسلام از نزاع کنندگان، دعوت می کند برای حل اختلاف خود به افراد خوب و شایسته مراجعه کنند و به هر حکمی که از ناحیه آنها صادر می شود، راضی باشند و این سبب می شود که اختلاف برطرف شود، و دو فرد متخاصم غالبا برادر و علاقمند همدیگر گردند و بدین ترتیب اجتماع از خطر اختلاف و تنازع نجات می یابد.

نظر به اهمیت حیاتی و فوق العاده ای که قوه قضائی دارد، این قوه یکی از ارکان حکومت های قدیم و جدید محسوب می شود و اهمیت و موقعیتی که این رکن دارد،  ارکان دیگر ندارند. قوه قضائی در نظام اسلامی از چنان اهمیت و موقعیتی برخوردار است که هرگز در نظام های سابق و لاحق، سابقه ای ندارد و نسبت به دیگر ارکان حکومت و شئون دولتی، خیلی بیشتر مورد توجه قرار گرفته و دارای قوانین و برنامه های ویژه ای است. آری، قرآن کریم، اساس قضا را وضع کرده و ارکان آن را پیامبر گرامی تحکیم نموده و نفصیل و جزئیات و حدود و احکام آن را نیز ائمه اطهار (ع) بیان داشته اند و نظام اجتماعی و نحوه تشکیلات آن مربوط به مقتضیات زمان است.

منابع

  • آیت الله جعفر سبحانی- مبانی حکومت اسلامی- از صفحه 331 تا 334

کلید واژه ها

نزاع قوه قضایی عداوت صلح

مطالب مرتبط

اسلام آيين صلح و صفا مفاد صلحنامه با بنی خزاعه نکات مهم مقدمه اعلامیه حقوق بشر طبیعت صلح خانوادگی از سایر صلح ها جداست وظیفه رهبر مسلمین در برابر صلح طلبی کفار اختلاف روش امام حسن و امام حسین در جنگ و صلح جنگ و صلح و روش امام علی علیه السلام

اطلاعات بیشتر

ابزار ها